4_5884026335625482392.mp3
12.76M
☘ محمدرضا رنجبر
🌒 شب بیستم و پنجم
#بقره
#صفحه_۲۵
✅ ترجمه صوتی و تصویری ، کاری است از موسسه پیامبر مهر و رحمت
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
https://eitaa.com/mefahimqoran
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
حفظ موضوعی ۱۳
خداشناسی
اسماء و اوصاف خدای متعال
مهمترین اوصاف فعل
۳ هدایت بندگان
تفسیر:
از آنجا كه تكليف و آزمايش انسان علاوه بر مساله آگاهى و ابزار شناخت نياز به دو عامل ديگر يعنى به مساله" هدايت "و" اختيار "دارد آيه یادشده به آن اشاره كرده، مىفرمايد:" ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر و پذيرا باشد، يا كفران كننده و ناپذيرا " ( إِنّٰا هَدَيْنٰاهُ اَلسَّبِيلَ إِمّٰا شٰاكِراً وَ إِمّٰا كَفُوراً ) . " هدايت "در اينجا معنى وسيع و گستردهاى دارد كه هم هدايت" تكوينى" را شامل مىشود و هم هدايت" فطرى "و هم" تشريعى "را هر چند سوق آيه بيشتر روى هدايت تشريعى است.
توضيح اينكه از آنجا كه خداوند انسان را براى هدف #ابتلاء_و_امتحان و #تكامل آفريده است مقدمات وصول به اين هدف را در وجود او آفريده، و نيروهاى لازم را به او بخشيده اين همان #هدايت_تكوينى است.
سپس در اعماق فطرتش عشق به پيمودن اين راه را قرار داده، و از طريق الهامات فطرى مسير را به او نشان داده، و از اين نظر #هدايت_فطرى نموده و از سوى ديگر، رهبران آسمانى و انبياى بزرگ را به تعليمات و قوانين روشن براى "ارائه طريق" مبعوث كرده، و به وسيله آنها #هدايت_تشريعى فرموده است، و البته تمام اين شعب سه گانه هدايت، جنبه عمومى دارد، و همه انسانها را شامل مىشود.
رويهمرفته اين آيه به سه مساله مهم و سرنوشتساز در زندگى انسان اشاره مىكند: مساله "تكليف" ،مساله "هدايت" و مساله "آزادى اراده و اختيار" كه لازم و ملزوم يكديگر و مكمل يكديگرند.
در ضمن جمله " إِنّٰا هَدَيْنٰاهُ اَلسَّبِيلَ إِمّٰا شٰاكِراً وَ إِمّٰا كَفُوراً " خط بطلان بر مكتب جبر مىكشد. تعبير به" شاكرا "و" كفورا "مناسبترين تعبيرى است كه در اينجا امكان دارد، چرا كه در مقابل نعمت بزرگ هدايت الهى آنها كه پذيرا و تسليم شوند، و راه هدايت پيش گيرند، شكر اين نعمت را بجا آورده، و آنها كه مخالفت كنند كفران كردهاند.
و از آنجا كه از دست و زبان هيچكس بر نمىآيد، كه از عهده شكرش به در آيد، در مورد" شكر "تعبير به اسم فاعل كرده، در حالى كه در مورد" كفران "تعبير به" كفور " (صيغه مبالغه) آمده، زيرا آنها كه اين نعمت بزرگ را ناديده بگيرند بالاترين كفران را كردهاند، چرا كه خداوند انواع وسائل هدايت را در اختيار آنها گذارده، و اين نهايت كفران است كه همه را ناديده بگيرد و راه خطا برود.
ضمنا بايد توجه داشت" كفور "واژهاى است كه هم در مورد" كفران نعمت" به كار مىرود و هم در مورد" كفر اعتقادى ".
تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
#حفظ_موضوعی۱۴
معرفت و شناخت خداوند
#صفات_الهی #صفات_سلبی
۱. بی مانند بودن خداوند
سوره شوری آيه ۱۱
#آیه
... لَيسَ كَمِثلِهِۦ شَيءٞ...
#ترجمه
... هيچ چيزى مانند او نيست...
#تفسیر
توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده مىفرمايد: "هيچ چيزى همانند او نيست" ( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ). اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خدا است كه بدون توجه به آن به هيچيك از اوصاف پروردگار نمىتوان پى برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق "معرفة اللّٰه" قرار دارد همان پرتگاه . تشبيه "است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند، اين امر سبب مىشود كه به" دره شرك "سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بىپايان و نامحدود از هر نظر و هر چه غير او است محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط" تنزيه "و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است. به همين دليل بسيارى از مفاهيمى كه در مورد غير خداوند ثابت است در مورد ذات پاك او اصلا معنى ندارد، فى المثل بعضى از كارها براى ما" آسان" است و بعضى" سخت "،بعضى از اشياء از ما" دور "است و بعضى" نزديك "بعضى از حوادث در" گذشته "واقع شده و بعضى در" حال "يا" آينده "واقع مىشود، همچنين بعضى" كوچك "است و بعضى" بزرگ "چرا كه وجود ما محدود است و با مقايسه موجودات ديگر با آن اين مفاهيم پيدا مىشود، اما براى وجودى كه از هر نظر بىنهايت است و ازل و ابد را همه در بر گرفته، اين معانى تصور نمىشود، دور و نزديكى در باره او نيست، همه نزديكند، مشكل و آسانى وجود ندارد، همه آسان است، آينده و گذشتهاى نيست، همه براى او" حال "است، و قابل توجه اينكه درك اين معانى نياز به دقت و خالى كردن ذهن از آنچه به آن خو گرفته است مىباشد. به همين دليل مىگوئيم: شناخت اصل وجود خدا آسان است، اما شناخت صفات او مشكل! امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مىفرمايد: و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوى و الضعيف فى خلقه الا سواء " موجودات بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، قوى و ضعيف، همه در خلقتش يكسانند، و در برابر قدرت او بىتفاوت" ...(تفسیر نمونه)
#حفظ_موضوعی۱۴
معرفت و شناخت خداوند
#صفات_الهی #صفات_سلبی
۱. بی مانند بودن خداوند
سوره شوری آيه ۱۱
#آیه
... لَيسَ كَمِثلِهِۦ شَيءٞ...
#ترجمه
... هيچ چيزى مانند او نيست...
#تفسیر
توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده مىفرمايد: "هيچ چيزى همانند او نيست" ( لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ). اين جمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خدا است كه بدون توجه به آن به هيچيك از اوصاف پروردگار نمىتوان پى برد، زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق "معرفة اللّٰه" قرار دارد همان پرتگاه . تشبيه "است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند، اين امر سبب مىشود كه به" دره شرك "سقوط كنند. به تعبير ديگر او وجودى است بىپايان و نامحدود از هر نظر و هر چه غير او است محدود و متناهى است از هر نظر، از نظر عمر، قدرت، علم، حيات، اراده، فعل، و خلاصه همه چيز، و اين همان خط" تنزيه "و پاك شمردن خداوند از نقائص ممكنات است. به همين دليل بسيارى از مفاهيمى كه در مورد غير خداوند ثابت است در مورد ذات پاك او اصلا معنى ندارد، فى المثل بعضى از كارها براى ما" آسان" است و بعضى" سخت "،بعضى از اشياء از ما" دور "است و بعضى" نزديك "بعضى از حوادث در" گذشته "واقع شده و بعضى در" حال "يا" آينده "واقع مىشود، همچنين بعضى" كوچك "است و بعضى" بزرگ "چرا كه وجود ما محدود است و با مقايسه موجودات ديگر با آن اين مفاهيم پيدا مىشود، اما براى وجودى كه از هر نظر بىنهايت است و ازل و ابد را همه در بر گرفته، اين معانى تصور نمىشود، دور و نزديكى در باره او نيست، همه نزديكند، مشكل و آسانى وجود ندارد، همه آسان است، آينده و گذشتهاى نيست، همه براى او" حال "است، و قابل توجه اينكه درك اين معانى نياز به دقت و خالى كردن ذهن از آنچه به آن خو گرفته است مىباشد. به همين دليل مىگوئيم: شناخت اصل وجود خدا آسان است، اما شناخت صفات او مشكل! امير مؤمنان على ع در نهج البلاغه مىفرمايد: و ما الجليل و اللطيف و الثقيل و الخفيف و القوى و الضعيف فى خلقه الا سواء " موجودات بزرگ و كوچك، سنگين و سبك، قوى و ضعيف، همه در خلقتش يكسانند، و در برابر قدرت او بىتفاوت" ...(تفسیر نمونه)
#حفظ_موضوعی۱۵
معرفت و شناخت خداوند
#صفات_الهی #صفات_سلبی
۲. نفی رؤیت پروردگار
سوره انعام آيه ۱۰۳
#آیه
لَّا تُدرِكُهُ ٱلأَبصَٰرُ وَهُوَ يُدرِكُ ٱلأَبصَٰرَۖ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلخَبِيرُ
#ترجمه
چشم ها او را در نمى يابند، ولى او چشمها را درمى يابد، و او لطيف و آگاه است.
#تفسیر
در آخرين آيه مورد بحث براى اثبات حاكميت و نگاهبانى او نسبت به همه چيز و همچنين براى اثبات تفاوت او با همه موجودات مىگويد:" چشمها او را نمىبينند، اما او همه چشمها را ادراك مىكند و او بخشنده انواع نعمتها و با خبر از تمام ريزهكاريها و آگاه از همه چيز است "مصالح بندگان را مىداند و از نيازهاى آنها با خبر است و به مقتضاى لطفش با آنها رفتار مىكند ( لاٰ تُدْرِكُهُ اَلْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ اَلْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اَللَّطِيفُ اَلْخَبِيرُ ). در حقيقت كسى كه مىخواهد حافظ و مربى و پناهگاه همه چيز باشد بايد اين صفات را دارا باشد. به علاوه اين جمله دليل بر آن است كه او با همه موجودات جهان تفاوت دارد، زيرا پارهاى از آنها هم مىبينند و هم ديده مىشوند مانند انسانها، پارهاى نه مىبينند و نه ديده مىشوند، مانند صفات درونى ما، بعضى ديگر ديده ميشوند اما كسى را نمىبينند مانند جمادات، تنها كسى كه ديده نمىشود اما همه چيز و همه كس را مىبيند ذات پاك او است.*** در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. ۱ - چشمها، خدا را نمىبيند. دلائل عقلى گواهى مىدهد كه خداوند هرگز با چشم ديده نخواهد شد، زيرا چشم تنها اجسام يا صحيحتر بعضى از كيفيات آنها را مىبيند و چيزى كه جسم نيست و كيفيت جسم هم نمىباشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبير ديگر، اگر چيزى با چشم ديده شود، حتما بايد داراى مكان و جهت و ماده باشد، در حالى كه او برتر از همه اينها است، او وجودى است نامحدود و به همين دليل بالاتر از جهان ماده است، زيرا در جهان ماده همه چيز محدود است. در بسيارى از آيات قرآن از جمله آياتى كه در مورد بنى اسرائيل و تقاضاى رؤيت خداوند سخن مىگويد با صراحت كامل، نفى امكان رؤيت از خداوند شده است (به طورى كه شرح آن در تفسير آيه ۱۴۳ سوره اعراف بخواست خدا خواهد آمد). عجيب اين است كه بسيارى از اهل تسنن معتقدند كه خداوند اگر در اين جهان ديده نشود در عالم قيامت ديده مىشود! و به گفته نويسنده تفسير المنار هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحديث:" اين عقيده اهل سنت و دانشمندان حديث است " و عجيبتر اينكه حتى محققان معاصر و به اصطلاح روشنفكران آنها نيز تمايل به اين موضوع نشان مىدهند و حتى گاهى سرسختانه روى آن ايستادگى مىكنند! در حالى كه بطلان اين عقيده به حدى روشن است كه نياز به بحث ندارد، زيرا دنيا و آخرت (با توجه به معاد جسمانى) هيچ تفاوتى در اين مساله نخواهد داشت، آيا خداوند كه وجودى ما فوق ماده است در قيامت تبديل به يك وجود مادى مىشود و از آن مقام نامحدودى به محدودى خواهد گرائيد، آيا او در آن روز تبديل به جسم و يا عوارض جسم مىشود؟ و آيا دلائل عقلى بر عدم امكان رؤيت خدا هيچگونه تفاوتى ميان دنيا و آخرت مىگذارد؟ با اينكه داورى عقل در اين زمينه تغييرناپذير است. و اين عذر كه بعضى از آنها براى خود آوردهاند كه ممكن است در جهان ديگر انسان درك و ديد ديگرى پيدا كند، عذرى است كاملا غير موجه، زيرا اگر منظور از اين درك و ديد، درك و ديد فكرى و عقلانى است كه در اين جهان نيز وجود دارد، و ما با چشم دل و نيروى عقل جمال خدا را مشاهده مىكنيم و اگر منظور، چيزى است كه با آن جسم را مىتوان ديد، چنين چيزى در مورد خداوند محال است خواه در اين دنيا باشد، خواه در جهانى ديگر، بنا بر اين گفتار مزبور كه انسان در اين جهان خدا را نمىبيند ولى مؤمنان در قيامت خدا را مىبينند، يك سخن غير منطقى و غير قابل قبول است. تنها چيزى كه سبب شده آنها غالبا از اين عقيده، دفاع كنند اين است كه در پارهاى از احاديث كه در كتب معروف آنها نقل شده امكان رؤيت خداوند در قيامت آمده است، ولى آيا بهتر اين نيست كه باطل بودن اين موضوع را به حكم عقل دليل بر مجعول بودن آن روايات و بى اعتبار بودن كتابهايى كه اين گونه روايات در آنها آمده است، بدانيم مگر اينكه اين روايات را به معنى مشاهده با چشم دل تفسير كنيم.؟ آيا صحيح است از حكم خرد و عقل به خاطر چنين احاديثى وداع كنيم و اگر در بعضى از آيات قرآن تعبيراتى وجود دارد كه در ابتداى نظر مساله رؤيت خداوند را مىرساند مانند ( وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ ) : "صورتهايى در آن روز پرطراوت است و به سوى پروردگارش مىنگرد" اين تعبيرات مانند يَدُ اَللّٰهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ :" دست خدا بالاى دست آنها است " مىباشد كه جنبه كنايه دارد زيرا مىدانيم هيچگاه آيهاى از قرآن بر خلاف حكم و فرمان خرد نخواهد بود.
جالب اينكه در روايات اهل بيت ع شديدا اين عقيده خرافى نفى شده و با تعبيرات كوبندهاى از معتقدين آن انتقاد گرديده است از جمله اينكه يكى از ياران معروف امام صادق ع به نام" هشام "مىگويد: نزد امام صادق ع بودم كه معاويه بن وهب (يكى ديگر از دوستان آن حضرت) وارد شد و گفت: اى فرزند پيامبر چه مىگويى در مورد خبرى كه در باره رسول خدا ص وارد شده كه او خداوند را ديد؟ به چه صورت ديد؟! و همچنين در خبر ديگرى كه از آن حضرت نقل شده كه مؤمنان در بهشت پروردگار خود را مىبينند، به چه شكل خواهند ديد؟! امام صادق ع تبسم (تلخى) كرد و فرمود: اى معاوية بن وهب! چقدر زشت است كه انسان هفتاد، هشتاد سال عمر كند، در ملك خدا زندگى نمايد و نعمت او را بخورد، اما او را درست نشناسد، اى معاويه! پيامبر ص هرگز خداوند را با اين چشم مشاهد نكرد، مشاهده بر دو گونه است مشاهده با چشم دل و مشاهده با چشم ظاهر، هر كس مشاهده با چشم دل را بگويد درست گفته و هر كس مشاهده با چشم ظاهر را بگويد دروغ گفته و به خدا و آيات او كافر شده است، زيرا پيامبر ص فرمود: هر كس خدا را شبيه خلق بداند كافر است . و در روايت ديگرى كه در كتاب توحيد صدوق از اسماعيل بن فضل نقل شده مىگويد: از امام صادق ع پرسيدم آيا خدا در قيامت ديده مىشود؟ فرمود: منزه است خداوند از چنين چيزى و بسيار منزه است... ان الأبصار لا تدرك الا ما له لون و الكيفية و اللّٰه خالق الالوان و الكيفيات :" چشمها نمىبيند جز چيزهايى را كه رنگ و كيفيتى دارند در حالى كه خداوند آفريننده رنگها و كيفيتها است" جالب اينكه در اين حديث مخصوصا روى كلمه "لون" (رنگ) تكيه شده و امروز اين مطلب بر ما روشن است كه خود جسم هرگز ديده نمىشود، بلكه همواره رنگ آن ديده مىشود، و اگر جسمى هيچگونه رنگ نداشته باشد هرگز ديده نخواهد شد. (در جلد اول تفسير نمونه صفحه ۱۵۶ ذيل آيه ۴۶ سوره بقره نيز بحثى در اين زمينه كردهايم) ...(تفسیر نمونه)
#حفظ_موضوعی۱۶
معرفت و شناخت خداوند
#صفات_الهی #صفات_سلبی
۳. نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال
#حفظ_موضوعی
نفی شریک، فرزند و یاور از خدای متعال
#آیه
وَقُلِ ٱلحَمدُ لِلَّهِ ٱلَّذِي لَم يَتَّخِذ وَلَدا وَلَم يَكُن لَّهُۥ شَرِيك فِي ٱلمُلكِ وَلَم يَكُن لَّهُۥ وَلِيࣱّ مِّنَ ٱلذُّلِّ وَكَبِّرهُ تَكبِيرَۢا
#ترجمه
و بگو: همۀ ستايش ها ويژۀ خداست كه نه فرزندى گرفته و نه در فرمانروايى شريكى دارد و نه او را به سبب ناتوانى و ذلت يار و ياورى است و او را بسيار بزرگ شمار
#تفسير
در حقيقت اين آيه نتيجهاى است بر كل بحثهاى توحيدى اين سوره و محتواى همه آن مفاهيم توحيدى. روى سخن را به پيامبر كرده، چنين مىگويد: "بگو حمد و سپاس مخصوص خداوندى است كه نه فرزندى براى خود انتخاب كرده و نه شريكى در حكومت و مالكيت جهان دارد، و نه سرپرستى براى حمايت در برابر ذلت و ناتوانى" ( وَ قُلِ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ اَلَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي اَلْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ اَلذُّلِّ ). و چنين خدايى با چنان صفات از هر چه فكر كنى برتر و بالاتر است "بنا بر اين او را بزرگ دار و به عظمت بىانتهايش آشنا شو" ( وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً ).
نكتهها:
۱ - تناسب صفات سهگانه - در آيه فوق به سه قسمت از صفات خدا اشاره شده كه با توجه به فرمان ذيل آيه به چهار صفت تكميل مىشود: نخست نفى فرزند است، چرا كه داشتن فرزند هم دليل بر نياز، و هم جسمانى بودن، و هم شبيه و نظير داشتن است، و خداوند نه جسم است و نه نياز دارد و نه شبيه و نظير!. و دومى نفى شريك است چرا كه وجود شريك دليل بر محدوديت قدرت و حكومت، و يا عجز و ناتوانى، و يا وجود شبيه و نظير است، و مىدانيم خدا از همه اين صفات پاك است، قدرتش همچون حكومتش نامحدود و هيچ شبيهى براى او نيست. و سومى نفى ولى و حامى در برابر مشكلات و شكستها است، كه نفى اين صفت نيز از خداوند بزرگ و بى نهايت بديهى است. و به تعبير ديگر اين آيه هر گونه كمككار و شبيه را از خداوند نفى مىكند، چه آن كس كه پائينتر باشد (همچون فرزند) و آن كس كه همسان باشد (همچون شريك) و آن كس كه برتر باشد (همچون ولى).
مرحوم "طبرسى" در "مجمع البيان" از بعضى از مفسران كه نامشان را صريحا ذكر نكرده چنين نقل مىكند كه اين آيه ناظر به نفى اعتقاد انحرافى سه گروه است: نخست مسيحيان و يهود كه براى خدا فرزند قائل بودند، و ديگر مشركان عرب كه براى او شريكى مىپنداشتند، و لذا در مراسم صبح مىگفتند: لبيك لا شريك لك، الا شريكا هو لك! و ديگر ستارهپرستان و مجوس، چرا كه آنها براى خدا ولى و حامى قائل بودند.
۲ - تكبير چيست؟
- اينكه قرآن در اينجا به پيامبر به طور مؤكد دستور مىدهد خدا را بزرگ بشمار مسلما مفهومش اعتقاد به بزرگى پروردگار است نه تنها با زبان گفتن "اللّٰه اكبر". اين نكته نيز شايان توجه است كه معنى اعتقاد به بزرگى خدا اين نيست كه او را در مقايسه با موجودات ديگر برتر و بالاتر بدانيم بلكه چنين مقايسهاى اصلا غلط است، ما بايد او را برتر از آن بدانيم كه با چيزى قابل مقايسه باشد چنان كه امام صادق ع در گفتار كوتاه و پر معنى خود به ما تعليم فرموده است آنجا كه در حديث مىخوانيم: كسى نزد آن حضرت گفت: اللّٰه اكبر! امام فرمود: خدا از چه چيز بزرگتر است؟ عرض كرد: از همه چيز! امام فرمود: با اين سخن خدا را محدود كردى (چون او را مقايسه با موجودات ديگر نمودى، و برتر از آنها شمردى). آن مرد پرسيد: پس چه بگويم؟ فرمود: بگو اللّٰه اكبر من ان يوصف: "خدا برتر از آن است كه به وصف درآيد" . اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم و از آنچه ديدهايم و نوشتيم و خواندهايم مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما هم چنان در اول وصف تو ماندهايم جالب اينكه در حديث ديگرى كه از همان امام ع نقل شده است مىخوانيم: هنگامى كه يكى از اصحاب عرض كرد منظور بزرگتر بودن خدا از همه چيز است، امام فرمود: و كان ثم شىء فيكون اكبر منه:" آيا اصولا در برابر ذات خدا وجودى هست كه او برتر از آن باشد؟" آن مرد صحابى از امام مىپرسد: پس چه بگويم؟ فرمود: بگو: اكبر من ان يوصف!
#حفظ_موضوعی۱۷
معرفت و شناخت خداوند
#صفات_الهی #عدل_الهی
نفی ظلم از ساحت پروردگار
(خداوند به احدیذرهای ظلم و ستم نمیکند)
#آیه
إِنَّ ٱلله لَا يَظلِمُ مِثقَالَ ذَرَّةࣲۖ وَإِن تَكُ حَسَنَة يُضاعِفهَا وَيُؤتِ مِن لَّدُنهُ أَجرًا عَظِيما
#ترجمه
يقيناً خدا هم وزن ذرّه اى [به اَحدى] ستم نمى كند، و اگر [هم وزن آن ذرّه] كار نيكى باشد، آن را دو چندان مى كند، و از نزد خود پاداشى بزرگ مى دهد.
#تفسیر
در پیام بعدی...
👆
ادامه #حفظ_موضوعی۱۷
#تفسیر
ذره چيست؟ " ذره "در اصل به معنى مورچههاى بسيار كوچكى است كه به زحمت ديده مىشود و بعضى گفتهاند در اصل اجزاء فوق العاده كوچكى از غبار است كه در هوا معلق است، و به هنگام تابش آفتاب از روزنه كوچكى به نقاط تاريك، آشكار مىشود، و نيز گفتهاند اگر انسان دست خود را روى خاك و مانند آن بگذارد و سپس به دست خود بدمد، اجزايى كه در هوا پراكنده مىشود هر يك ذره ناميده مىشود. ولى تدريجا به هر چيز كوچكى ذره گفته شده است، و امروز به" اتم "كه كوچكترين جزء اجسام است نيز ذره گفته مىشود - زيرا اگر در سابق آن را به ذرات غبار اطلاق مىكردند به خاطر اين بود كه آن را كوچكترين اجزاى جسم تصور مىنمودند ولى امروز كه ثابت شده كوچكترين اجزاى يك" جسم مركب "مولكول و كوچكترين اجزاى يك" جسم بسيط "،اتمها است كه به مراتب از مولكولها كوچكترند، اين نام را در اصطلاح علمى براى" اتم "انتخاب كردهاند كه نه تنها با چشم ديده نمىشود بلكه با قويترين ميكروسكوپهاى الكترونيكى نيز قابل مشاهده نيست، و وجود آن تنها از طريق فورمولهاى علمى و از طريق عكسبردارىهاى خاصى كه با وسائل فوق العاده مجهز انجام مىشود اثبات شده است، و از آنجا كه "مثقال" به معنى "سنگينى" است، تعبير " مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ "به معنى سنگينى يك جسم فوق العاده كوچك مىباشد. آيه فوق مىگويد: خداوند حتى به اندازه سنگينى ذرهاى ستم نمىكند، نه - تنها ستم نمىكند، بلكه اگر كار نيكى انجام شود آن را مضاعف مىنمايد، و پاداش عظيم از طرف خود در برابر آن مىدهد. اين آيه در حقيقت به افراد بىايمان و بخيل كه حال آنها در آيات قبل گذشت مىگويد:" اين مجازاتهايى كه دامنگير شما مىشود محصول اعمال شما است و از ناحيه خدا هيچ ستمى نخواهد شد و به عكس اگر بجاى بخل و كفر، راه خدا را پيش مىگرفتيد، و انتخاب مىكرديد، از پاداشهاى مضاعف و عظيم او برخوردار مىشديد. ضمنا بايد توجه داشت كه "ضعف" و "مضاعف" در لغت عرب به معناى چيزى است كه معادل آن يا چند برابر آن را، بر آن بيفزايد و بنا بر اين آيه فوق با آياتى كه مىگويد: پاداش انفاق گاهى به ده برابر و گاهى به هفتصد برابر يا بيشتر مىرسد، هيچگونه منافاتى ندارد، و در هر صورت حكايت از لطف خداوند نسبت به بندگان است كه گناهانشان را بيش از مقدارى كه انجام دادهاند كيفر نمىدهد، اما به حسنات آنها به مراتب بيش از آنچه انجام دادهاند پاداش مىدهد. اما دليل بر اينكه چرا خداوند ظلم نمىكند روشن است زيرا ظلم و ستم معمولا يا بر اثر جهل است و يا احتياج و يا كمبودهاى روانى، كسى كه نسبت به همه چيز و همه كس عالم و از همه بىنياز و هيچ كمبودى در ذات مقدس او نيست، ظلم كردن در باره او ممكن نيست نه اينكه نمىتواند ظلم كند و نه اينكه ظلم و ستم در مورد او متصور نباشد (آن چنان كه طايفه اشاعره تصور كردهاند) بلكه در عين توانايى به - خاطر اينكه حكيم و عالم است از ظلم كردن، خوددارى مىنمايد و هر چيز را در جاى خود در اين جهان پهناور هستى قرار مىدهد، و با هر كس طبق شايستگى و اعمالش رفتار مىكند.
✨﷽✨ #تشرفات
#حکایت_وصل_مهدی_عج🌴
✅ داستان واقعی جوان همدانی
✍فراهم شدن امر ازدواج بصورت معجزه آسا بدست امام زمان عج
💠 اسمش حسن بود، در شهر نجف اشرف زندگی میکرد، دانشجو بود، اوضاع و احوال روبراهی نداشت، با خودش گفت بار و بندیلم را جمع میکنم و به کربلا می روم، دعایی می کنم برای گشایش رزق و ازدواجم... رسید کربلا، شب را خوابید ، هنوز به حرم مشرف نشده بود، در عالم رویا به خدمت مولا جانمان رسید، آقا فرمودند به او: فلانی دعا کن، پاسخ داد: ای مولای من ، بهقصد دعا مشرف شدم... آقا فرمود: [همین جا بالای سر است، همین جا دعا کن]،دست به دعا برداشت و به حالت تضرع دعا کرد، آقا فرمود: نشد، برای بار دوم در حالیکه فکر می کرد بهتر از بار اول است دعا کرد، مولا باز فرمودند: نشد، برای بار سوم با تضرع و خشوع بیشتر دعا کرد، بازهم مولا فرمودند: [ نشد]
💢 دیگر عاجز شده بود، به امامش گفت: سیدی! آیا دعا کردن وکالت بردار هست ؟🤔 آقا فرمودند: آری، گفت: من شما را وکیل کردم که برایم دعا کنید...آقا قبول کردند و برایش دعا کردند... دعای مولا برایش کافی بود، زندگی اش را از این رو به آن رو کرد، شخص تاجر همدانی که ساکن تهران بود به عتبات مشرف شد، آنجا به پیشنهاد و اصرار یکی از علما حسن را به دامادی پذیرفت، خلاصه اینکه صاحب زندگی شد و رزق و روزی اش گسترش پیدا کرد...🤗
💥 می دانی این روزها که اجابت دعایم به تاخیر افتاده با خودم می گویم باید دست به دامن آقا بشومو از حضرتش بخواهم حال مرا هم مثل شیخ حسن زیر و رو کند، اما قبل از آن، دلم می خواهد، شبی برسد، سفره ی افطاری پهن کنم و آقا را مهمان نان و خرمایی کنم، دلم میخواهد، سر به شانه های زهرایی اش بگذارم و یک دل سیر گریه کنم...در این تلاطم دنیا ساحل آرامشش را میخواهم ... 😔
کنارِ نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که نام تو آرامشی ست طوفانی... 💔
📚برداشتی آزاد از کتاب مستدرک البحاره🍃