eitaa logo
🚩 هی هات | جهاندار
1.7هزار دنبال‌کننده
466 عکس
272 ویدیو
15 فایل
موسی به فرعون گفت: خودت را به کدام کوچه می‌زنی! خوب می‌دانی کجا چه‌خبر است... (سوره إسراء، آیه ١٠٢) @hey_hat
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 یاعلی جان و دلم به کار تو گرم است یاعلی چشمم به انتظار تو گرم است یاعلی خورشید با تمامی خورشید بودنش در گردش مدار تو گرم است یاعلی حاجی به مکه گرم طواف است کعبه را کعبه سرش به کار تو گرم است یاعلی هرکس دم از عدالت و انصاف می‌‍زند پشتش به ذوالفقار تو گرم است یاعلی هر گوشه‌ای که انجمن شاعران به‌پاست با شعر شهریار تو گرم است یاعلی آتشفشان سینه‌ی سلمان و قنبرت از عشق آشکار تو گرم است یاعلی سقّا که آب سرد ننوشید از فرات دستش به کارزار تو گرم است یاعلی خود کیستی که مادر افلاکیان دلش با وعده‌ی انار تو گرم است یاعلی با رمز یاعلی چه شهیدان که سوختند بازار لاله‌زار تو گرم است یاعلی أمّن یُجیبِ مضطر ما را جواب باش دل‌ها به اعتبار تو گرم است یاعلی... @mehdi_jahandar
ای چلچراغِ آیه‌ی نور و درخت طور هرجاست رهگذار تو گرم است یاعلی... @mehdi_jahandar
آغوش باز می‌کنم ای عشق وقت مرگ قول تو و قرار تو گرم است یاعلی... @mehdi_jahandar
سر می‌زنی به مردم دلخسته و هنوز نان‌های کوله‌بار تو، گرم است یاعلی... @mehdi_jahandar
خورشید با تمامی خورشید بودنش در گردش مدار تو گرم است یاعلی... @mehdi_jahandar
نیمه‌شبانِ سوز و گداز کمیل‌ها با چشم اشکبار تو گرم است یاعلی... @mehdi_jahandar
یکباره یاد ساقی کوثر فتاده است افتاده هوشیار تو گر، مَست یاعلی!... @mehdi_jahandar
✔️ جشنواره ادبی رسانه ای حضرت ابوطالب(علیه السلام) یک‌شنبه 17 اسفندماه سازمان تبلیغات اسلامی استان قم
🚩 مرد مصاف مردّدم که تو را می‌شناسم آیا؟ نه! امام هفتم ِهفت‌آسمان خود را؟ نه! بگویمش همه باب‌الحوائج است که هست بخوانمش همه باب‌المراد آیا؟ نه امام ِاهل سیاست، امام اهل جهاد. امام ذلت و ضعف و غم و دریغا نه به روز واقعه بعضی تقیّه‌کار شدند تقیّه هست، ولی هر زمان و هرجا نه برای حضرت موسای این زمانه عصاست کسی که مرد مصاف است و اهل دنیا نه اَلا حکایت موسی‌بن‌جعفر اینگونه است پر از مروّت و با دشمنان مدارا نه! بزن دوباره درِ خانه‌ی مرا و ببین که پابرهنه بسوی تو می‌دوم یا نه... @mehdi_jahandar
🚩 کفر و ایمان (تقدیم به آستان حضرت ابوطالب علیه‌السلام) کفر یعنی همه را دیدن و حاشا کردن کفر یعنی فقط از دور تماشا کردن! کفر یعنی به بهای ثمنی بخس، شبی یوسف خود را تسلیم زلیخا کردن کفر یعنی به ابوجهلیِ خود مست شدن بولهب بودن و بیهوده تقلّا کردن کفر یعنی ولیُ الله تو را می‌خواند، روی فرمانِ ولی شاید و امّا کردن! روی فرمان ولی حرف دو پهلو گفتن روی فرمان ولی امشب و فردا کردن! اَلذینَ اشترَوُا الکفرَ بِاالایمان یعنی "آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا" کردن چیست ایمان؟ وسط معرکه شمشیر زدن چیست ایمان؟ وسط معرکه غوغا کردن چیست ایمان؟ وسط شعله گلستان بودن شعله‌ها را همه بَرداً وَ سَلاما کردن جان و مال و زن و فرزند و دل و دنیا را همه را نذر تولّا و تبرّا کردن زمزمی را که به دست دگران گِل شده بود به خلیلانه‌ترین شکل، گوارا کردن به زبان حبشی "أشهدُ أن لا" گفتن با زبانی که تقیّه است "خدایا" کردن با دو خط شعر، مسیحیّت نجّاشی را متمایل به پرستیدن یکتا کردن عَلم شیعه‌ی سرسختِ علی بودن را پیش از آنی که غدیر آید، برپا کردن! تا دم جان سپر جان محمّد بودن تا دم جان فقط از عشق، محابا کردن به ابوطالب سوگند ضرر خواهد بود بی علیّ‌بن‌ابی‌طالب، سودا کردن یاعلی اینهمه از نور ابوطالب توست پدر توست سرآغاز توَلّا کردن پدر ساقی کوثر، پدر کیفَ بشر پدر شیر خدا را چه به پروا کردن؟ "دیدمش خرّم و خندان، قدح باده به دست واندر آن آینه صد گونه تماشا" کردن @mehdi_jahandar
🚩 رضایی‌نژاد در وحدت بهار و زمستان تضادهاست تاریخ، زخم‌خورده‌ی این اعتمادهاست یوسف هم از برادر خود کم جفا ندید رستم هنوز دل‌نگران شغادهاست می‌ایستد به عزّت و سَر خم نمی‌کند سروی که در مواجهه‌ی تندبادهاست از آرمانش اینهمه پا پس نمی‌کشد چشمی که بر ستیغ‌ترینِ چکادهاست در مسجد معاویه منبر نمی‌رود آزاده‌ای که دشمن ابن‌زیادهاست در نقطه‌چین‌نژاد نمی‌مانَد انقلاب! این انقلاب، وقف رضایی‌نژادهاست @mehdi_jahandar
🚩 قهرمان یک حجاب درستی نداشت. دوربین را روشن کردم و عکس حاج‌قاسم را دستش دادم تا نظرش را بگوید. او هم فقط گریه کرد. دو رهبر با مسؤولین مختلف جلسه داشت. دوربین بین جمعیت می‌چرخید. باید می‌گشتی تا او را پیدا کنی. سه از شدت آتش دشمن جرأت نمی‌کردم سرم را از خاکریز بالا بگیرم. کمی آنطرف‌تر حاج‌قاسم را دیدم بی‌سیم به دست. بی‌پروا ایستادم به شلیک. چهار "آقای ترامپ قمارباز! ما ملت امام حسینیم. این جنگ را شما شروع می‌کنید ولی پایان آن را ما ترسیم می‌کنیم!" پنج به فرمانده‌ی اسیرشده‌ی داعشی گفتم چرا شهرِ در آستانه‌ی فتح شدن را به همین راحتی رها کردید و رفتید. گفت نزدیک صبح خبر رسید که سلیمانی در منطقه است. هنوز صدایش می‌لرزید. شش روی کاغذی نوشته بود: برادر اهل سنّت! ببخشید که بدون اجازه از خانه‌تان استفاده کردیم. این شماره تلفن من در ایران است. هر خواسته‌ای داشته باشید انجام می‌دهم! هفت تصویر دختر قهرمانی را روی جلد کتابی زده بودند. در تمام طول سفر کاغذی روی آن چسبانده بود که حتی عکس سیاه و سفیدِ چهل سال پیشِ آن دختر محجوب را چشم نامحرم نبیند. هشت صبح با سیّدحسن جلسه داشت. ظهر با ابومهدی. عصر با بشّار. آخر شب هم یکی‌یکی زنگ می‌زد به بچه‌های شهدای مدافع حرم. می‌گفت: اسراییل رفتنی است. نه موسی رسید به کسی که عاشق دیدارش بود. ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن. پاک و پاکیزه. @mehdi_jahandar