eitaa logo
کانال مهدی نظارتی زاده
138 دنبال‌کننده
4 عکس
14 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل پدری که جلو کشید کشوی سردخانه را تا پسرش را تشخیص دهد یا مثل پدری که یقین دارد در این ساختمان تنها پسر او یک کاپشن صورتی داشت... به دیوار خانه ام تکیه داده ام و به وزن بتن ها فکر می کنم به دیواری که قاب عکس خانواده ام را کوبیده ام به آن سرم اندازه ی آوارهای غزه ای آواره سنگین است سرم مثل وزن یک سقف برای کودکی دو سه ساله سنگین است مثل جا شدن آدم های یک ساختمان در سردخانه ای دو سه متری... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
دری کوچک رو به جهنمی بزرگ باز شده بود این فیلم یک مستند است به نام خدا و آدم از مردمک کلاغی نگاه می کنیم به قابیل که می خواهد خاک بریزد روی جنازه ای که برای تاریخ یک خبر دارد می خواهد خاک بریزد روی خبرها خاک بریزد روی قبرها خاک بریزد روی قبرستان خانه ها غزه خاک بریزد توی چشم آدم ها جنازه اما نمرده بود قابیل داشت دست هایش را می تکاند که خاک های پشت سرش طوری تکان خورد که کلاغ ها پریدند و کلوخ اولین سلاح هابیل بود مثل چوب دستی سنوار کلاغ نزدیک تر رفته بودو داشت گردن یحیی را نوک می زد و آدم ها دیدند گردن یحیی چقدر به گردن آدم ها حق دارد دروبین های حسینیه می گویند تکفیری ها به هر دری که می رسند اول لگد می زنند حسینیه را آتش زدند قرآن را مقابل بزرگترین مسجد سوئد آتش زدند اما قرآن این همه راه رفته بود که با فندکی بسوزد؟ دوربین افتاد آوینی می دوید دنبال کودکی که آتش گرفته بود می دوید مین ها را در زمین بازی خنثی کند... دوربین ش زنده مانده بودو مستند را ادامه می داد زوم کرده بود روی پیشانی او و سعی می کرد صدای شهادتین را بشنود عینکش در طاقچه گریه را ادامه می داد قرآن را سر نیزه کردند اما نیزه گلدسته ای شده بود بلند آنقدر بلند که تنها سر مؤذن پیداست کیسه های زر رسیده بود آدم ها حتی توی گوشی هایشان می گشتند مسلم را بکشند می گشتند دنبال کودکانش توی غزه می گشتند هر طور شده چیزی را بفروشند آوینی نشسته بود جلوی ایلان ماسک می کوبید روی میزو تکرار می کرد شهید اگر زنده نیست چرا نامش را فیلتر می کنید؟ آن ها رسیده بودند به روستای ما با یونیفرم هایی که رویشان خون بومیان آمریکا و سر سرخ پوست ها خون برده های آفریقایی خون جنگ های جهانی چکیده بود خون آن برده ی سیاه که جنازه اش را پرت کردند توی دریا و ماهی شد آن پسر بومی توی کانادا که کلاس درس شان را در یک گور دسته جمعی پیدا کردندو پرنده شد آن ها آمده بودند و سربازانی که مشغول سر به نیست کردن جنازه ها بودند روی یونیفرم هایشان خاکستر هیروشیما نشسته بود ایلان ماسک می ایستد پشت تریبون می ایستد پشت ویترین و یونیفرم مخصوص دلقک های بین المللی را بازی می کند تفنگ ش را انتخاب می کند و برای آدم ها آرزوی موفقیت دارد کنار غصاب های بین المللی عکس می گیرد و قول می‌دهد تا آخرین قطره ی خون شهید را از روی زمین پاک کند قول می دهند خبرها و خبرنگارها را قتل عام ‌کنند دست می دهند به هم اما دستشان به شعرهای ما که روی دیوارها می نویسیم نمی رسد دستشان به آیه های قرآن و کلوخ هایی که هابیل مشت کرده است نمی رسد... مهدی نظارتی زاده شعر مقاومت https://eitaa.com/mehdinezarati
آب را چرا اما کار آب را نمی توانستند از تو بگیرند کار آب وارد منظره ای خشکیده شده بود و حتی قاب منظره داشت جوانه می زد... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
ثم ستقامو یعنی سوریه اگر مقاومت کرده بود حتی می توانست تپه های جولانش را پس بگیرد نه اینکه حالا جولانی جوان بیایدو تمام سوریه را تپه های جولان کند. این ها درس و عبرت های روزگاری ست که در تاریخ شیعه بسیار همیت دارد تا آنجا که بوی آخرالزمان گویا بلند شده است. و تک تک شیعیان امروز شباهتی مهم و حیاتی دارند با تک تک شیعیان ظهر عاشورا. وظیفه روی حرف با وسع های ماست.روی حرف با شعر یک شاعر شیعه ست که چطور در میدانی بزرگ می جنگد و مقاومت می کند.حرف از وسع های خواب آلوده ی ماست. بجنبیم که شامیان دوباره هلهله کردند.. مهدی نظارتی زاده جهاد ترجمه https://eitaa.com/mehdinezarati
این شعر تقدیم می شود به صدیقه ی زهرا نوزاد دست هایش را در هوا تکان می دادو با جهان مکالمه می کرد چند رئیس جمهور چند بمب ساعتی روی ساعت مشخصی قرار گذاشتند و عقربه ی کراوات هایشان تایمرها روی مچ هایشان تکان می خورد ساعت سه و نیم شب است که بمب ها رها شدند دنبال آخرین قطره ی شیر می گردم که گوشه ی لب تو را زیبا کرده بود آن تکه از مغزم که پاشیده آن طرف دیوار به کوتاه کردن ناخن های تو فکر می کرد سر شبی و آن تکه از سرم که روی میز شام افتاده هنوز منتظر است بچه ها بیایند... تا رئیس جمهورها صبحانه شان تمام نشده تا لایک خوردن بلاگرهای پلاستیکی رقصیدن دلقک های بین المللی تمام نشده روستای ما از نقشه حدف شده است و من صبح روزی هستم که روستای ما از نقشه حذف شده است من پیچیدن صدای نوزادی هستم در شکم کوه و گردنه ای ساکت در آسمان ها پیچیده ام آدم ها خون نوزاد ریخته اند... مهدی نظارتی زاده شعر مقاومت جهاد ترجمه https://eitaa.com/mehdinezarati
عاشورا اگر در شام امروز بود می خواستند حسین را نرسیده به کربلا بکشند توی مسیر بکشند توی مدینه بکشند بگردند عقب حسین را در شکم مادرش بکشند برگردند عقب یک تیر بزنند به آمنه... مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
آقای حسین دارابی سلام می فرمایند اتقوالله و تقوا برای هر کسی در موقعیت خودش تعریف می شود.و اما اگر جایی را بگیریم و صلاحیت نداشته باشیم اسراف کرده ایم.و اگر توانی داشته باشیم و خرج نکنیم اهتکار. بنده حدود دو سال است مطالب شما را دنبال می کنم. به نظر می رسد حدود نیمی از مطالب شما سوخته ی درجه اول است.یعنی مطالبی که با یکی دو ساعت پس و پیش می توان جای دیگری هم دید.پیج شما از نظر تولید محتوا با در نظر گرفتن این تعداد مخاطب،نمره ی قبولی نمی گیرد. در پیج شما همت خاصی دیده نمی شود.و به خدا پناه ببریم از سوزاندن یک امکان خوب برای مردم. پیشنهاد می شود برای تولید محتوا یک تیم حرفه ای بچینید و هزینه ی پیج را از طریق تبلیغ و معرفی محصولات فرهنگی و هنری تامین کنید و این تنها جانی دوباره می دهد به اقتصاد فرهنگی هنری کشور. امکان مطلب گذاشتن برای این تعداد مخاطب،بسیار مسئولیت سنگینی ست که هر کسی وسعی دارد. ببینید می شود یک چرخی را بچرخانید و چیزی را حرکت دهید؟ ببینید می شود یدالله مع الجماعت باشیم؟ مهدی نظارتی زاده ۲۴ آذر ۱۴۰۳ https://eitaa.com/mehdinezarati
هر چه فکر می کنم سر من لای این شکاف بتنی جا نمی شد بمب ها محیط ها را کشته بودند حتی دمای محیط ها را کشته بودند و از لای چادرهای اردوگاه سوز جنازه های یخ زده می آمد محیط تنها غزه نبود این کلوپ گرم شبانه و این آمبولانس با یک آتش می سوزند نگاه کن به این بلاگر! به این کارخانه های وقت کشی! کارخانه های تولید فراموشی نگاه کن به صورتی که سال ها نشسته روبه روی آیینه ای تا ده دقیقه پیش را فراموش کند نگاه کن به تبلیغ ناخن های مصنوعی و این مرد که چقدر خوشحال است دست دخترش را از لای آوارها پیدا کرده است نه! نگاه کن به این مرد! که مجبور است سرش را از لای بتون ها بیرون بکشد و جنازه اش حتی وقت ندارد با دمای محیط یکی شود... عکس بگیرید از این گور دسته جمعی ما از سر این بچه برای تبلیغ شامپویی که در حمام مرگ کف های سرخی دارد... مهدی نظارتی زاده شعر مقاومت جهاد ترجمه https://eitaa.com/mehdinezarati
بلند شو که برای تروریست ها و ماتریالیست ها پایه های میز از پاهای تو مهم تر است بلند شو و تکه هایت را پیدا کن ‌. . کسی به تکه پرنده های له شده روبه روی ابراهیم گفت برخیزید! و قسمت شیرین معجزه پیدا شد کسی تکه تکه انسان را پیدا کرده پیش هم کسی صدا می زند مسیح برادرم! موهای لخت مسیح تکان خوردند شاخه های زیتون تکان خوردند و پرنده های پشت پنجره پرنده های هر روز نبودند مهدی نظارتی زاده https://eitaa.com/mehdinezarati
سلام بر دوستان بنده در این فصل حضور دارم https://eitaa.com/mehdinezarati
تنها قدیسه نیستی شما صدیقه ای... روز مادر مبارک https://eitaa.com/mehdinezarati
کارخانه ی اسلحه سازی دکارت مسلسلی آورد که می توانست لزوم یک نسل کشی را توضیح دهد می گفت آنها را نمی بینیم پس نیستند داروین ستاره ی شش پری انداخت روی میزو گفت کار را تمام کنید و اره برقی هایی که در کلبه های چوبی در کتاب خانه های چوبی فلسفه ی غرب خوانده بودند هر چه می بریدند امید انسان قطع نمی شد هر چه جمجمه ها را تمیز روی هم چیدند باز تپه ای می ریخت ما حرف می زنیم آن جمجمه امشب شعر می خواندو به سوراخ پیشانی اش اشاره می کرد و آن که سرش درد می کند همیشه یک سرخ پوست است آن جمجمه ای که دستو پا می زند هنوز به جای مدرسه با مادرش رفته بودند روی مین و او که روی سرش جای شنی تانک مانده لابد حسین فهمیده است سرم را از روی دیوار کلبه ی شکار برمیدارم از توی دوربین شکار برمیدارم دلم برای پیشانی ام روی ضریح تنگ است مهدی نظارتی زاده شعر مقاومت پلاکاردها جهاد ترجمه https://eitaa.com/mehdinezarati