eitaa logo
مهمان نهج‌البلاغه
118 دنبال‌کننده
223 عکس
198 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین @M_R_Ta
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹شناخت جایگاه جبر و اختیار 🔻برای فهم درست و آسان حکمت شانزدهم نهج البلاغه کافی است عزیزان به یک داستان قرآنی توجه کنند. 🔻در قرآن آمده است که یک وقتی مشاوران فرعون که ادعای « أنا ربّکم الاعلی» داشت به او گفتند بر اساس علوم غریبه ای که ما داریم، به زودی پسری در این سرزمین مصر متولد خواهد شد، بزرگ می شود و تخت و تاج تو را از تو خواهد گرفت. فرعون که خودش می دانست هیچ چیزی فراتر از یک بشر عادی نیست، اما با غرور و تکبّر ادعای خدایی میکرد، بجای اینکه در خلوتی سر به سجده بگذارد، توبه کند و از خدا بخواهد او را ببخشد و تاج و تختش را هم حفظ کند، به عدّه و عُدّه و نیرو و قدرت و ثروت خودش مغرور شد و گفت کاری ندارد ما در مقابل تقدیر خدا تدبیر میکنیم. چه می کنیم؟ از همین لحظه برای همه زنان جوان شهر جاسوس بگذاریم، هر کدام فرزند پسری به دنیا آورد درجا سر ببریم. با این دستور خیالش راحت شد که حالا اگر قرار بود فرزندی هم متولد بشود و بزرگ بشود و تاج و تخت او را بگیرد، در جا کشته است. خدا هم به تعبیر عوام گفت حالا بگرد تا بگردیم. اتفاقا حضرت موسی(علیه السلام) در نزدیکی کاخ فرعون متولد شد. مادرش نگران شد از جان موسی خدا دستور داد نگران نباش، بچه را در سبدی بگذار و روی آب رها کن. این بچه را روی آب رها کردند. خواهر حضرت موسی(علیه السلام) هم از کنار رودخانه، تعقیبش کرد تا ببیند بالاخره کار به کجا میرسد، دید که با کمال تعجب فرعون و همسرش کنار رودخانه تفریح می کردند، وقتی چشمشان به آن سبد افتاد به سربازها دستور دادند آن سبد را آوردند، تا سبد را باز کردند، پسر و بچه و نوزادی را دیدند ، خدا محبت حضرت موسی(علیه السلام) را به دل فرعون و همسرش انداخت که بچه دار نمی شدند. حالا همان فرعونی که قصد داشت موسی را از همان ابتدا بکشد، شد نوکر حضرت موسی و در کاخ بزرگش کرد و حسابی هم به او رسیدگی کرد تا این فرزند بزرگ شد و جوان تنومندی شد. در دفاع از یک مؤمن در مقابل یک قبطی، مشتی به سینه قبطی زد قبطی مرد. حضرت موسی از ترس جانش فرار کرد و رفت و از لطف و صفایی که داشت، خداوند دختر شعیب را نصیبش کرد. بعد از چند سال با همسر و فرزندانش برگشت و به دستور خدا مأمور شد که بیاید و در مقابل فرعون بایستد که بنی اسرائیل را آزاد کند. خلاصه دعوا بالا گرفت و فرعون با لشکرش دنبال بنی اسرائیل و حضرت موسی کردند. رسیدند به رود نیل، به اذن خدا عصا را بر رودخانه زد. دوازده راه آب خشک خشک از کف رودخانه باز شد، هر طایفه از مسیر خودشان عبور کردند، دوباره آبها روی هم برگشت در حالیکه لشکر فرعون وسط نیل رسیده بود. 🔻با این نگاه خداوند در همان آبی که حضرت موسیِ دو روزه را سالم عبور داد، فرعون قلدر را غرق کرد و فرمود بدنت را هم از آب نجات می دهم که تا قیامت، الگو باشی برای همه کسانی که در مقابل تقدیر الهی نایستید. حالا با این قصّه ساده قرآنی، حکمت شانزدهم را می خوانیم و میفهمیم. حضرت میفرمایند: « کارها چنان در سیطره تقدیر است که چاره اندیشی به مرگ می انجامد»؛ یعنی چنان امور عالم هستی، تحت سیطره تقدیرات عالمانه و حکیمانه و دقیق خداست، که اگر شما تدبیرت هم در مقابل تقدیر الهی باشد، جز اینکه خودت را نابود کنی هیچ فایده ای ندارد. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت شصت و دوم ❇️ عهدشکنی طلحه و زبیر 🔸طلحه و زبیر به دنبال سهم خواهی از حکومت 🔻[ در جریان اولین تقسیم بیت‌المال، که طلحه و زبیر ناامید از امتیازات خاص شده بودند با نقشه دیگری (طرح محرومیت هایشان در دوران عثمان) به سراغ من آمدند و درخواست واگذاری استانداری کوفه و بصره را به خودشان داشتند. من به آنان گفتم: ] 🔻نظر من این است که شما نزد من بمانید. من به وجود شما در کنار خودم افتخار می کنم و دوری شما موجب نگرانی و ناراحتی من خواهد بود! ❇️ دو شاخصه مهم یک مسئول 🔻[ با اصرار آن دو به آنها یادآور شدم: ] به آنچه خدا برای شما قرار داده است، راضی باشید تا من تصمیم بگیرم. البته بدانید که من در حکومت و امانتی که به من سپرده شده است، به کسی از اصحابم مسئولیت نمی‌دهم، مگر اینکه از دین‌داری و امانت‌داری او اطمینان داشته باشم و باطنش را بشناسم. ❇️ طلحه و زبیر به دنبال توطئه برای کسب قدرت 🔻[ طلحه و زبیر برای من پیامی فرستادند و از تغییر نظر خود و زمینه‌سازی‌هایی که برای حکومت من کرده بودند ( از قبیل: شوراندن مردم علیه عثمان، کشته شدن او، پیشتازی خود در بیعت، ترغیب مردم و بزرگان عرب برای بیعت، سختی‌هایی که در این راه متحمل شده بودند) سخن گفتند و اینکه به هیچ‌ یک از آرزوهای خود نرسیده بودند و شِکوِه از اینکه به جای آنها، به امثال مالک‌اشترها میدان داده بودم! به پیام‌آور گفتم: ] 🔻بازگرد و از طلحه و زبیر بپرس که چه چیزی آن‌ها را راضی می کند؟ [ او برگشت و گفت: آن‌ها استانداری کوفه و بصره را می‌خواهند. پاسخ دادم: ] 🔻نه. به خدا سوگند! اگر درخواست آن‌ها را اجابت کنم، نابسامانی شروع، فساد گسترش، بر شهرها از اطراف هجوم می آورند و امنیت مردم تهدید می شود. و در ادامه به آیه ۸۳ سوره قصص استناد کردم و آنها را از مکر و نیرنگ برحذر داشتم. " تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ این سرای ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﻛﺴﺎنی قرار می‌دهیم که اراده‌ برتری‌جویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است". ❇️ طلحه و زبیر، شیفتگان قدرت و حکومت! 🔻[ عبدالله‌بن‌عباس نیز که می‌دانست مشکل طلحه و زبیر چیست و آن‌ دو علاقمند به داشتن مقامی هستند، به من گفت: بهتر است بصره را به زبیر و کوفه را به طلحه واگذار کنی، تا آن دو از جَوسازی علیه تو دست بردارند! خندیدم و به او گفتم: ] 🔻چه می‌گویی؟! در شهرهای کوفه و بصره نیروهای فراوان و اموال گسترده‌ای وجود دارد. اگر طلحه و زبیر به زمامداری ان دو شهر برسند، افراد سفیه و نادان را به سوی خود جلب می‌کنند و اشخاص ضعیف و ناتوان را آزار می‌دهند و با توانگران و قدرتمندان سازش خواهند کرد. 🔻اگر قرار بود کسی را به سبب رساندن نفع یا داشتن ضرر، به کار حکومت بگمارم، معاویه را بر شام می‌گماشتم و اگر نبود آنچه از این دو تن مشاهده کردم و نیز حرص و ولعشان برای رسیدن به ریاست و قدرت، شاید درباره آن‌ها تصمیم دیگری می‌گرفتم و مسئولیتی برایشان در نظر می‌گرفتم. منابع: ۱. قرآن‌کریم، سوره قصص، آیه۸۳ ۲. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۶ ۳. الإمامة والسیاسة، ج۱، ص۷۱ ۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۰ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه ۲۷ نهج البلاغه.mp3
2.41M
🔈 نهج البلاغه گویا 🌹سهم روزانه نهج البلاغه ✅ نامه ۲۷ @mehmanenahjolbalagheh ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
سهم مطالعه نهج البلاغه نامه ۲۷ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه به فرماندار مصر، محمد بن ابی بكر زمانی که او را در سال ٣٧ هجری به سوی مصر فرستاد. 1⃣ اخلاق اجتماعی 🔻با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش، در نگاههايت و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم به تساوی رفتار كن تا بزرگان در ستمكاری تو طمع نكنند و ناتوانها در عدالت تو مايوس نگردند، زيرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال كوچك و بزرگ، آشكار و پنهان پرسش می كند. اگر كيفر دهد شما استحقاق بيش از آن را داريد و اگر ببخشد از بزرگواری اوست. 2⃣ اعتدال گرایی زاهدان 🔻آگاه باشيد ای بندگان خدا، پرهيزكاران از دنيای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند اما مردم دنيا در آخرت آنها شركت نكردند. پرهيزكاران در بهترين خانه های دنيا سكونت كردند و بهترين خوراكهای دنيا را خوردند و همان لذتهایی را چشيدند كه دنياداران چشيده بودند و از دنيا بهره گرفتند آنگونه كه سركشان و متكبران دنيا بهره مند بودند. سپس از اين جهان با زاد و توشه فراوان و تجارتی پرسود به سوی آخرت شتافتند، لذت پارسایی در ترك حرام دنيا را چشيدند و يقين داشتند در روز قيامت از همسايگان خدايند. جايگاهی كه به هر درخواست كنند داده می شود و هر گونه لذتی در اختيارشان قرار دارد. 3⃣ ضرورت ياد مرگ 🔻ای بندگان خدا، از مرگ و نزديك بودنش بترسيد و آمادگی های لازم را برای مرگ فراهم كنيد كه مرگ جريانی بزرگ و مشكلی سنگين به همراه خواهد آورد، يا خيری كه پس از آن شری وجود نخواهد داشت و يا شری كه هرگز نيكی با آن نخواهد بود. پس چه كسی از عمل كننده برای بهشت به بهشت نزديكتر؟ و چه كسی از عمل كننده برای آتش به آتش نزديكتر است؟ شما همه شكار آماده مرگ می باشيد، اگر توقف كنيد شما را می گيرد و اگر فرار كنيد به شما می رسد، مرگ از سايه شما به شما نزديك تر است. نشانه مرگ بر پيشانی شما زده شد، دنيا پشت سر شما در حال درهم پيچيده شدن است، پس بترسيد از آتشی كه ژرفای آن زياد و حرارتش شديد و عذابش نو به نو وارد می شود، در جايگاهی كه رحمت در آن وجود ندارد و سخن كسی را نمی شنوند و ناراحتيها در آن پايان ندارد. اگر می توانيد كه ترس از خدا را فراوان و خوشبينی خود را به خدا نيكو گردانيد چنين كنيد، هر دو را جمع كنيد زيرا بنده خدا خوش بينی او به پروردگار بايد به اندازه ترسيدن او باشد و آن كس كه به خدا خوش بين است بايد بيشتر از همه از كيفر الهی بترسد. 4⃣ اخلاق مديران اجرایی 🔻ای محمد بن ابی بكر! بدان كه من تو را سرپرست بزرگترين لشكرم يعنی لشكر مصر قرار دادم، بر تو سزاوار است كه با خواسته های دل مخالفت كنی و از دين خود دفاع نمایی، هر چند ساعتی از عمر تو باقی نمانده باشد. خدا را در راضی نگهداشتن مردم به خشم نياور، زيرا خشنودی خدا جايگزين هر چيزی بوده اما هيچ چيز جايگزين خشنودی خدا نمی شود. نماز را در وقت خودش بجای آر، نه اينكه در بيكاری زودتر از وقتش بخوانی و به هنگام درگيری و كار آن را تأخير بياندازی و بدان كه تمام كردار خوبت در گرو نماز است. (قسمتی از این نامه: ) امام هدايتگر و زمامدار گمراهی هيچگاه مساوی نخواهند بود، چنانكه دوستان پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و دشمنانش برابر نيستند. پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود: (بر امت اسلام نه از مؤمن و نه از مشرك هراسی ندارم، زيرا مؤمن را ايمانش باز داشته و مشرك را خداوند به جهت شرك او نابود می سازد. من بر شما از هر منافقی می ترسم كه درونی دو چهره و زبانی عالمانه دارد گفتارش دلپسند و رفتارش ناپسند است.) ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ @mehmanenahjolbalagheh
شرح کلی و ساختاری نامه ۲۷.mp3
2.08M
🔊 شرح کلی و ساختاری نامه ۲۷ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع 🌹 پویش «باعلی تا مهدی» علیهما السلام @mehmanenahjolbalagheh •┈┈••••✾•🌿🌹🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۱۷ نهج البلاغه.mp3
3.12M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع @mehmanenahjolbalagheh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹ضرورت رنگ كردن موها 💠 ودرود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود: (از امام پرسيدند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: موها را رنگ كنيد، و خود را شبيه يهود نسازيد، يعنى چه؟) فرمود:پیامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين سخن را در روزگارى فرمود كه پيروان اسلام اندك بودند، امّا امروز كه اسلام گسترش يافته، و نظام اسلامى استوار شده، هر كس آنچه را دوست دارد انجام دهد. 🔰 حکمت هفدهم نهج البلاغه درباره یک شبهه و سؤالی است که برای یکی از دوستان امیرالمؤمنین پیش آمد. 🔻ماجرا از این قرار است که آن شخص یادش آمد که در زمان حضور و حیات رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت به کسانی که موهای سر و صورتشان سپید شده بود، دستور اکید می دادند که «تخضّبوا » ؛ خضاب کنید! یعنی رنگ کنید. «وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ » ؛ شبیه یهودی ها نباشید ، که ریش و محاسن و موی سفیدشان را رنگ نمی کنند. اما سالها بعد از رحلت پیامبر می دید امیرالمؤمنین به دستور پیامبر عمل نمیکنند ؛ در حالی که او شایسته ترین کسی است که باید به دستورات پیامبر و سنّت پیامبر عمل کند تا مردم هم برای این سنّت ها اهمیت قائل بشوند. لذا از حضرت پرسید اینکه پیامبر فرمود:«تخضّبوا و لاتَشَّبَهوا بالیهود» یا «غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ» پیری خودتان را تغییر بدهید تا شبیه یهودیان نشوید یعنی چه؟ 🔻حضرت متوجه شدند این بنده خدا در چه تعارضی گیر کرده است. یعنی فکر کرده حضرت علی(علیه السلام ) خلاف سیره و دستور پیامبر عمل می کنند. در پاسخشان فرمودند: برادر آن روزی که پیامبر چنین دستوراتی می داد، دلیلش این بود که یاران پیغمبر کم، حکومت اسلامی در مقابل دشمنان ضعیف، این عمل در واقع یک جور تاکتیک و یک عملیات روانی بود که دشمن خیال کند همه یاران پیامبر جوان هستند و بترسد. اما الان که حکومت من قدرتش کامل شده، وسعت پیدا کرده است و دشمنش ضعیف و ناچیز شده، با رنگ کردن سر و روی پیرمردها هیچ چیزی به اقتدار نظام اسلامی اضافه نمی شود. پس هر کسی خواست می تواند به امر پیغمبر که همچنان مستحب است ولی واجب نیست عمل کند و هر کسی نخواست می تواند این مستحب را ترک کند. 🔻نکته ای که باقی میماند این است که خیلی خوب، امر پیغمبر به خاطر یک مصلحتی واجب بوده، الان آن مصلحت از بین رفته اما به تعبیر خود مولا علی (علیه السلام) وجوبش از بین رفته است، استحبابش که باقی مانده است، چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) حداقل این استحباب را رعایت نمی کند؟ در جواب امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت دیگری از نهج البلاغه می فرمایند: رنگ کردن سر و رو زینت است و ما چون ما در عزای پیغمبر خدا هستیم، ادب حکم میکند که از این زینت دوری کنیم. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت شصت و سوم ❇️ عزیمت طلحه و زبیر به مکه 🔸سفر عمره؛ آغاز فتنه‌گری [ طلحه و زبیر در فرصتی خلوت سراغ من آمدند و برای رفتن به عمره اجازه خواستند. به آن دو گفتم: ] 🔻به خدا سوگند! شما قصد انجام عمره ندارید؛ بلکه به دنبال پیمان‌شکنی هستید و تصمیم گرفته‌اید به بصره بروید! [ آن دو سوگند یاد کردند که فقط قصد انجام عمره دارند. به آن‌ها گفتم: ] 🔻پس سوگند یاد کنید که شما قصد به فساد کشیدن امور مسلمانان را ندارید و به دنبال شکستن بیعت خود نیستید و فتنه‌انگیزی نخواهید کرد! [ سوگند‌های بزرگی یاد کردند و در نهایت اجازه گرفتند. پس از رفتن آنها عبدالله‌ابن‌عباس آمد و گفت: از طلحه و زبیر شنیدم که از شما اجازه عمره را دریافت کرده‌اند. گفتم: ] 🔻آری، آنها برای به جا آوردن عمره از من اجازه گرفتند و من نیز اجازه دادم و البته پس از آنکه تعهد مؤکد از آنها گرفتم که مکر و حیله‌ای در کارشان نباشد و به دنبال بیعت شکنی نروند و مفسده انگیزی نکنند. ای فرزند عباس! به خدا سوگند، آنها قصدی ندارند جز برپا کردن فتنه و گویا آنها را می‌بینم که به مکه رفته و خود را برای جنگ با من آماده می‌سازند! زیرا یعلی‌بن‌منیه، آن مرد خائن و فاجر، اموال عراق و ایران را به مکه منتقل کرده است و در اختیار این دو می‌گذارد تا در برابر من به کار گیرند و خون شیعیان و یاران من را بر زمین بریزند! [ ابن عباس پرسید: شما با داشتن این اطلاعات، چرا به آنها اجازه خروج دادید و چرا دستور زندانی کردن آنها را صادر نکردید! به وی پاسخ دادم: ] 🔻ای فرزند عباس! آنها هنوز فتنه را آغاز نکرده‌اند. آیا از من می‌خواهی که آغازگر ظلم باشم و قبل از اینکه در کار خوب پیش قدم باشم دست به رفتار ناشایست بزنم؟! کسانی را بر اساس احتمال و اتهام مجازات کنم و قبل از آنکه کاری کرده باشند، با آنها خصمانه روبرو شوم؟! نه به خدا سوگند، من از وظیفه‌ای که خداوند متعال بر عهده‌ام گذاشته است، عدول نخواهم کرد و لحظه‌ای از عدالت و کلام حق فاصله نخواهم گرفت. ‏ای فرزند عباس! من به آن دو اجازه رفتن به عمره را دادم و البته از نیت و قصد آنها نیز خبر دارم؛ اما به یاری خداوند امید دارم و از خدا کمک می طلبم. 🔻به خدا سوگند، آن دو در جنگ کشته خواهند شد و خیال‌ها و پندار‌هایشان نقش بر آب خواهد شد و به آرزویشان نخواهند رسید! آری، خداوند آن دو را به دلیل ظلمی که بر من روا می‌دارند و بیعت مرا می‌شکنند و علیه من شورش می‌کنند، گرفتار خواهد کرد! ❇️ ناکامی و مرگی بی‌افتخار در انتظار فتنه‌گران 🔻[ به من خبر رسید که طلحه و زبیر در مسیر مکه، به هر کس که می‌رسند می‌گویند: ما تحت فشار و اجبار با علی بیعت کردیم و این بیعت باطل است و بیعتی بر گردن ما نیست! من نیز گفتم: ] 🔻خداوند آن دو را از رحمتش دور سازد! به خدا سوگند یقین دارم که آنها به زودی خودشان را در معرض کشته شدن قرار می‌دهند، آن‌هم به بدترین و خبیث‌ترین نوع کشته شدن. آنها کسی را با خود همراه می‌کنند که در شوم‌ترین روزها به ملاقاتش می‌روند! به خدا سوگند، آنها قصد انجام عمره ندارند. آنها با چهره دروغگویان نزد من آمدند و با سیمای بیعت شکنان و عهدشکنان از نزد من بازگشتند. به خدا سوگند، پس از امروز، هر ملاقاتی میان من و آنها رخ دهد، در نبردی سخت خواهد بود که آنها خود تدارک دیده‌اند و در همان نبرد، خودشان را به کشتن خواهند داد. خداوند آن‌ها را از رحمتش دور و دورتر بدارد. 📚منابع: ۱. الجمل، ص۱۶۶ ۲. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۲ ۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۰ ۴. الخرائج و الجرائح، ج۱،ص۱۹۹ 📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام ↩️ ادامه دارد... @mehmanenahjolbalagheh
📜 : نامه به برخی از مأموران مالیات که در سال٣٦ هجری برای فرمانداری اصفهان مخنف بن سلیم فرستاده شد. 1⃣ اخلاق كارگزاران مالياتی 🔻او را به ترس از خدا در اسرار پنهانی و اعمال مخفی سفارش می كنم، آنجا كه هيچ گواهی غير از او و نماينده ای جز خدا نيست و سفارش می كنم كه مبادا در ظاهر خدا را اطاعت و در خلوت نافرمانی كند و اينكه آشكار و پنهانش و گفتار و كردارش در تضاد نباشد، امانت الهی را اداء و عبادت را خالصانه انجام دهد و به او سفارش می كنم با مردم تندخو نباشد و به آنها دروغ نگويد و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد بی اعتنایی نكند، چه اينكه مردم برادران دينی و ياری دهندگان در استخراج حقوق الهی اند. بدان برای تو در اين زكاتی كه جمع می كنی سهمی معيّن و حقی روشن است و شريكانی از مستمندان و ضعيفان داری همانگونه كه ما حق تو را می دهيم تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشی، اگر چنين نكنی در روز رستاخيز بيش از همه دشمن داری و وای بر كسی كه در پيشگاه خدا فقرا و مساكين و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان دشمن او باشند و از او شكايت كنند. 2⃣ امانتداری 🔻كسی كه امانت الهی را خوار شمارد و دست به خيانت آلوده كند و خود و دين خود را پاك نسازد، درهای خواری را در دنيا به روی خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود و همانا بزرگترين خيانت، خيانت به ملت و رسواترين دغلكاری، دغلبازی با امامان است، با درود. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : نامه به مأمور جمع آوری ماليات در سال٣٦ هجری 1⃣ اخلاق اجتماعی كارگزاران اقتصادی 🔻با ترس از خدایی كه يكتاست و همتایی ندارد حركت كن، در سر راه هيچ مسلمانی را نترسان يا با زور از زمين او نگذر و افزون تر از حقوق الهی از او مگير، هرگاه به آبادی رسيدی در كنار آب فرود آی و وارد خانه كسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حركت كن، تا در ميانشان قرارگيری به آنها سلام كن و در سلام و تعارف و مهربانی كوتاهی نكن. سپس می گویی: «ای بندگان خدا مرا ولی خدا و جانشين او به سوی شما فرستاده تا حقّ خدا را كه در اموال شماست تحويل گيرم، آيا در اموال شما حقی است كه به نماينده او بپردازيد؟» اگر كسی گفت: نه ديگر به او مراجعه نكن و اگر كسی پاسخ داد: آری همراهش برو، بدون آنكه او را بترسانی يا تهديد كنی يا به كار مشكلی وادار سازی، هر چه از طلا و نقره به تو رساند بردار و اگر دارای گوسفند يا شتر بود، بدون اجازه اش داخل مشو كه اكثر اموال از آن اوست. آنگاه كه داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر و سختگير رفتار نكن، حيوانی را رم مده و هراسان مكن و دامدار را مرنجان، حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند، پس از انتخاب اعتراض نكن، سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از اين تقسيم و انتخاب پشيمان است و از تو درخواست گزينش دوباره دارد همراهی كن، پس حيوانات را درهم كن و به دو دسته تقسيم نما همانند آغاز كار، تا حقّ خدا را از آن برگيری و در تحويل گرفتن حيوانات، حيوان پير و دست و پا شكسته بيمار و معيوب را به عنوان زكات نپذير و به فردی كه اطمينان نداری و نسبت به اموال مسلمين دلسوز نيست مسپار. تا آن را به پيشوای مسلمين رسانده در ميان آنها تقسيم گردد. 2⃣ حمايت از حقوق حيوانات ♦️در رساندن حيوانات آن را به دست چوپانی كه خيرخواه و مهربان، امين و حافظ، كه نه سختگير باشد و نه ستمكار، نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند، بسپار. سپس آنچه از بيت المال جمع آوری شد برای ما بفرست تا در نيازهایی كه خدا اجازه فرمود مصرف كنيم، هرگاه حيوانات را به دست فردی امين سپردی، به او سفارش كن تا (بين شتر و نوزادش جدایی نيفكند و شير آن را ندوشد تا به بچه اش زيانی وارد نشود، در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند و مراعات حال شتر خسته يا زخمی را كه سواری دادن برای او سخت است بنمايد، آنها را در سر راه به درون آب ببريد و از جاده هایی كه دو طرف آن علفزار است به جاده بی علف نكشاند و هر چندگاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علفزار رسيد، فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند) تا آنگاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند، فربه و سرحال، نه خسته و كوفته، كه آنها را بر اساس رهنمود قرآن و سنت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تقسيم نماييم، عمل به دستورات ياد شده مايه بزرگی پاداش و هدايت تو خواهد شد، ان شاءالله. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ @mehmanenahjolbalagheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح 🔹 رهاورد شومِ فرار از جنگ ✅ و درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمود: (درباره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده، باطل را نيز يارى نكردند. 🔰 حکمت هجدهم نهج البلاغه در ادامه حکمت پانزدهم معنی شده است. ما در بحث فتنه به بهانه حکمت اول به این حکمت هم اشاره کردیم؛ باز هم به مناسبت خود حکمت ۱۸ نکته ای را عرض می کنیم. 🔻وقتی که اولین فتنه در حکومت امیرالمؤمنین آغاز شد، که همان فتنه جمل به رهبری عایشه و طلحه و زبیر بود، قاعدتاً امیرالمؤمنین دستور جهاد دادند. مردم همه آماده می شدند، امّا یک عده از بزرگانِ مدّعی آماده نشدند. حضرت وقتی از آنها سؤال کردند که چرا آماده جهاد نمی شوید، گفتند از اینکه با مسلمانی بجنگیم نگرانیم. دروغ می گفتند اما میخواستند این دروغشان را پشت یک شبهه مخفی کنند. حضرت به آنها فرمودند پس اینجا جلوی چشم مردم نباشید که آنها هم شبهه دار بشوند؛ به منازل خود بروید. وقتی به منازلشان می رفتند، در حکمت پانزده در مورد آن چهار نفر که ساکت فتنه بودند، فرمودند: « مَا کُلُّ مَفْتُون يُعَاتَب » ؛ هر گرفتار فتنه ای ارزش سرزنش کردن ندارد. 🔻 در ادامه که لشکر را راه انداختند، یکی دیگر از افراد به واسطه رفتار آن چهار نفر دچار شبهه شده بود، بنام" حارث ابن حوت" به امیرالمؤمنین عرض کرد من هم مثل "عبدالله ابن عمر" و "عمرسعد" در این جنگ شرکت نمی کنم و این جنگ را قبول ندارم. حضرت در پاسخ حارث ابن حوت فرمودند: کسانی که در این جنگ با ما همراهی نکردند، «خَذَلُوا الْحَقَّ وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ»؛ حق را تنها گذاشتند و خوار کردند، اگر چه مستقیماً باطل را هم یاری نکردند. 🔻یعنی در فتنه هایی که یک طرف حق است و یک طرف باطل، حتی سکوت کردن و شرکت نکردن، خودش به نوعی همراهی با دشمن و مقابله با حق است. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع @mehmanenahjolbalagheh