بسم الله الرحمن الرحیم داستان اینکه چطور شد که موکب ابناء الزهراء تشکیل شد؛ یه کارگاه کوچیک سمت جاده حمیل داشتیم، با حاج سجاد صحبت کردم که میشه اینجا رو موکب کنیم تو ایام اربعین ؟ گفت چرا که نه ! فقط یکم کار داره باید رنگ آمیزی کنیم و ... جدی بفکرش افتادم ... طرح های مختلفی ریختم از جمله اینکه یه سوپری هم بزنیم که یکی از بچه ها اونجا درآمد هم داشته باشه ! یکمی که بیشتر فکر کردم دیدم بهتره موکب جای بهتری باشه که بتونیم بیشتر خدمت کنیم ... رفتم دنبال مجتبی ... با ماشین رفتیم تو جاده، مکان کارگاه رو نشونش دادم، بعد بهش گفتم که بیا یکم بچرخیم شاید جای بهتری پیدا کردیم . یا شاید تونستیم بریم کمک رفقای موکبدار دیگه و اونا رو تقویت کردیم ... رفتیم سراغ یکی دو نفر، جلسه رو تو دفتر کار حاج سجاد گذاشتیم، خیلی به توافق نرسیدیم. یعنی مارو نپذیرفتن ☺️ دوباره زدیم به دل جاده و رفتیم جایی که موکب فعلی مون سه ساله توفیق خدمت داره ... با مسئولش هماهنگ کردیم، پذیرفت . ولی خیلی باید تسطیح میکردیم، شن میریختیم، سرویس می ساختیم، برق میکشیدیم و ... خلاصه باچندین چالش جدی مواجه شدیم ... همونجا تصمیم گرفتیم که موکب ثبت کنیم، لبتاپ رو باز کردم همونجا اسم مبارک خانم فاطمه زهرا رو انتخاب کردم... ماهم که عشقمون مادر فاطه زهراست...😭 اسمشو گذاشتم ابناء الزهراء (س) به چند تا از بچه ها زنگ زدیم شماره و آدرس و مدارک در عرض یکساعت ردیف شد و موکب ثبت شد ... وقتی اهلبیت پشت قضیه باشن ماها هیچ کاره ایم 🥺 بدون هیچ پیش زمینه و تجربه ای، با کمک اهلبیت و عنایات ویژه خانم فاطمه زهرا(س) موکب کارشو آغاز کرد ... مردم کمک کردن و توی مجازی کمک جمع شدو رفقا هم شبانه روز تلاش کردن ... انصافا پشتیبانی ادارات و مسئولین هم عالی بود... دست یاعلی دادیم و تا به امروز که سومین سال موکبداری ماست، عنایات اهلبیت ادامه داره ... از همه خادمین برادر و خواهر و تمامی خیرین عزیز در سراسر ایران اسلامی که برای موکب زحمت میکشن و کشیدن تشکر میکنیم. یا حسین ❤️

#ارسالی_خادم دلم چقدر برای موکب تنگ شده😔😔 کاش تمام عمرمان با خدمت درمسیر امام حسین طی میشد😭😭

چند قدمی در مشایه ارسالی خادم موکب ، به نیت شما عزیزان 🌹