eitaa logo
مهر مدرسه
789 دنبال‌کننده
126 عکس
74 ویدیو
251 فایل
این کانال برای ارایه دفترهای مدرسه ای راه اندازی شده است. #کانال _ مِهر _ مدرسه https://eitaa.com/mehre_madreseh تماس با من @barooni30 شماره پشتیبان کانال _ مِهر _ مدرسه 09173244623 #ایمیل @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Mbarooni41@gmail.com https://zil.ink/merher_madreseh
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی السلام علیک یا اباعبدالله 🌷معرفی کتاب 🌺 امانت‌داران عاشورا در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی مقام معظم رهبری: زیرک ترین انسان ها کسانی هستند که اولیاءالله را الگو قرار می دهند. چون بزرگ ترين خصوصیت اولیاءالله این است که تا آن حد شجاع و قوی و مقتدرند که می توانند امیر نفس خود باشند و ذلیل نفس خود نشوند. https://eitaa.com/mehre_madreseh ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
باسمه تعالی 🔹روزی از روزهای بهاری باران به‌شدت در حال باریدن بود. خب در این حالت هرکسی دوست دارد، زودتر خود را به جایی برساند که کمتر خیس شود. 🔸رندی از پنجره به بیرون نگاه کرد و همسایه خودش را دید. او می‌دوید تا زودتر خودش را به خانه برساند. 🔹رند پنجره را باز کرد و فریاد زد: آهای همسایه! چیکار می‌کنی؟ خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ 🔸مرد همسایه وقتی این حرف رند را شنید، دست از دویدن کشید و آرام‌آرام به‌سمت خانه رفت. در حالی که کاملا موش آب‌کشیده شده بود. 🔹چند روز گذشت. این بار رند خود در میانه باران گرفتار شد. 🔸به‌سرعت در حال دویدن به‌سوی خانه بود که همسایه سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: آهای! خجالت نمی‌کشی از رحمت خدا فرار می‌کنی!؟ چند روز قبل را یادت هست به من می‌گفتی چرا از رحمت خدا فرار می‌کنی؟ حال خودت همان کار را می‌کنی؟ 🔹رند در حالی که سرعت خودش را زیادتر کرده بود، گفت: چرا یادم هست. به همین خاطر تندتر می‌دوم که زیادتر رحمت خدا را زیر پایم نکنم. 🔸هستند کسانی که از زمین و زمان ایراد می‌گیرند، اما برای رفتارهای خودشان هزار و صد توجیه ذکر می‌کنند. https://eitaa.com/mehre_madreseh 💧💧💧💧💧💧💧💧
باسمه‌تعالی حسین جان گلِ سرخ ِ خدایی، ای حسین جان بهارِ کبریایی، ای حسین جان درونِ سینه یِ عشق‌آفرینان متین و دلربایی، ای حسین جان تو آهنگِ فَرح زایِ بهشتی نوایِ نینوایی، ای حسین جان گدایان بر دَرت، سلطان ِ دل‌ها کریم و با سخایی، ای حسین جان نسیم از مشکِ گیسویِ تو،آمد شمیمِ جان فزایی، ای حسین جان غروبی سرخ، امّا صبحِ سرسبز! بهارِ با صفایی، ای حسین جان دلِ من، نقشِ شیدایِ تو دارد تو عشقِ آشنایی، ای حسین جان وَ بر رنگین‌کمان مشرقِ دل تو، خورشید رسایی ای حسین جان تو ای آرامشِ قلبِ شکسته رَیوف و با وفایی، ای حسین جان وَ در دشتِ شقایق، بسترت شد شهیدِ کربلایی، ای حسین جان حسین برزویی https://eitaa.com/mehre_madreseh ▪️◼️◼️▪️◼️◼️▪️◼️◼️▪️
هدایت شده از باران
pishkhannehzatashoora (3).pdf
1.81M
باسمه تعالی فایل pdf کتاب نهضت عاشورا در کلام حضرت آیت الله خامنه ای. https://eitaa.com/mehre_madreseh 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
باسمه تعالی 🦋 داستانک _ دزد کلاس 🍃 مراسم عروسی بود، پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید. معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. و داماد ضمن معرفی خود گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید. یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون می‌آورید و جلوی دیگر معلمین و دانش‌آموزان آبرویم را می‌برید ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید. و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست ... چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم. تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ و نامدار می‌نماید.✨✨ https://eitaa.com/mehre_madreseh 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
باسمه‌تعالی 🌷🌷سقا 🌷🌷 عکسِ مهتاب، چو در آینه‌یِ آب افتاد تشنه‌لب، آبِ فرات آمد بی‌تاب افتاد مَشک لبریز شد از آبِ فراتِ نوشین آبِ نوشین، زِ لب‌تشنه‌یِ مهتاب افتاد از یمین دست بَرافتاد به گلگشتِ زمین از یسار، بازویِ شیرافکنِ نایاب افتاد بر فرس تاخت، به سمتِ حَرمِ تشنه‌لبان از کمان تیر رَها، آب زِ مضراب افتاد حلقه زد اشک به چشمانِ بصیرِ عباس ناگهان، تیر به چشم آمد و خوناب افتاد تا عمود آمد و اَبرویِ کمان را، بشکفت لخته‌یِ خونِ سرش، بر رُخِ عناب افتاد علقمه، فرش شد از لاله‌یِ خونِ سقا تا که خم بر کمرِ حضرتِ ارباب افتاد مادرش فاطمه، بالینِ ابوالفضل رشید کمرش خم شد و از دیده دُرِ ناب افتاد حسین برزویی https://eitaa.com/mehre_madreseh ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
باسمه تعالی « عوامل انحراف جامعه اسلامی در زمان معاویه» معاویه با استفاده از سه زمینه جهالت مردم، پایین بودن سطح فرهنگ مردم و حاکم بودن روح قبیله ای و با سه عامل زیر جامعه مسلمان آن روز به انحراف کشید: ۱- تبلیغ از جمله ابزار تبلیغاتی مورد استفاده در آن زمان هنر و ادب به ویژه شعر بود. شعر در میان اعراب آن عصر جایگاه بسیار مهمی داشت. معاویه با به کارگیری شعرای برجسته و معروف آن ها را وادار کرد تا اشعاری در مدح خود و ذم مخالفانش بسرایند و در میان مردم منتشر کنند. از ابزار تبلیغاتی دیگر معاویه استفاده از حدیث سازان جعلی بود، آنان حدیث های دروغی از قول پیامبرمی ساختند و به خورد مردم می دادند. ابزار دیگر معاویه برای تبلیغ استفاده از قاریان قرآن بود. قاریان کسانی بودند که به خوبی قرآن می خواندند و آن را تفسیر می کردند و غالباً نیز حافظ قرآن بودند. ۲- تطمیع معاویه برای رسیدن به اهداف خود روسای قبیله ها را بیش تر از راه تطمیع یعنی دادن پست و مقام، هدیه و جوایز سنگین و کیسه های طلا فریب می داد. افراد قبیله نیز با توجه به حاکم بودن روح قبیله چشم وگوش شان به رییس قبیله بود و از او متابعت می کردند. ۳- تهدید معاویه سایر مردم جامعه نیز با تهدید مطیع خود می کرد. کسانی که مخالفت می کردند و یا به معاویه بد می گفتندو یا انتقاد می کردند، فوراً جلب می شدند، آنان را کتک می زدند، زندانی می کردند و در نهایت می کشتند. معاویه خیلی راحت در طول سال ها که بر شام حاکم بود با این سه عامل « تبلیغ »به وسیله شعرا، محدثین و قاریان و عامل « تطمیع » نسبت به روسای قبایل و اشخاص سرشناس و عامل « تهدید » نسبت به سایرمردم جامعه را به اهداف شیطانی خود منحرف نمود. آری معمولاً همه ی سیاستمداران دنیا از گذشته تا الان از همین سه عامل تبلیغ ، تطمیع و تهدیداستفاده می کنند و اینک وظیفه ما مسلمانان است تا با عبرت گرفتن از درس های عاشورا نگذاریم دشمنان ما از این عوامل استفاده کنند و نظام اسلامی و کشورعزیزمان که استقلال ثمره خون هزاران شهید است، را به انحراف بکشانند و خدا یاریگر ماست اگر او را یاری کنیم. « التماس دعا “ منبع: https://nameiemehr.ir/408/ https://eitaa.com/mehre_madreseh ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
باسمه‌تعالی «حسین، حسین خونه ما … » اسمش عبدالله بود … توی شهر معروف بود به عبدالله دیوونه، همه می شناختنش! مشکل ذهنی داشت، خانمش هم مثل خودش بود … وضع مالی درست‌وحسابی نداشت، زوری خرج شکم خودش و خانمش رو می‌داد تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود  نمی دونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . ادامه را در سایت نامه ی مهر بخوانید 🔽🔽🔽🔽🔽 https://nameiemehr.ir/1985/ https://eitaa.com/mehre_madreseh 🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
باسمه تعالی 💥داستانک💥 💠 شغل شما چیست؟ من دکتر «س. ص» متخصص اطفال هستم.سال ها قبل، چکی از بانک نقد کردم و بیرون آمدم؛ کنار بانک دست‌فروشی بساط باتری، ساعت، فیلم و اجناس دیگری پهن کرده بود. دیدم مقداری هم سکه دو ریالی در بساطش ریخته. آن زمان تلفن های عمومی با سکه های دو ریالی کار می کرد. جلو رفتم یک تومان به او دادم و گفتم دو ریالی بده؛ او با خوشرویی پولم را با دو سکه بهم پس داد و گفت: اینها «صلواتی» است! گفتم: یعنی چه؟ گفت: برای سلامتی خودت «صلوات» بفرست و سپس به نوشته روی میزش اشاره کرد. (دو ریالی «صلواتی» موجود است) باورم نشد، ولی چند نفر دیگر هم مراجعه کردند و به آنها هم دوریالی مجانی داد. گفتم: مگر چقدر درآمد داری که این همه دو ریالی مجانی می دهی؟ با کمال سادگی گفت: ۲۰۰ تومان؛ که ۵۰ تومان آن را در راه خدا و برای این که کار مردم راه بیفتد دو ریالی می گیرم و صلواتی می دهم. مثل اینکه سیم برق به بدنم وصل کردند، بعد از یک عمر برای پول دویدن و حرص زدن، دیدم این دست فروش از من خوشبخت تر است که یک چهارم از مالش را برای خدا می دهد. در صورتی که من تاکنون به جرأت می توانم بگویم ی یک مریض مجانی نیز نپذیرفتم. احساساتی شدم و دست کردم جیبم، ده تومان به طرف او گرفتم. آن جوان با لبخندی مملو از صفا گفت: برای خدا دادم که شما را خوشحال کنم. این بار یک اسکناس صد تومانی به طرفش گرفتم و او باز همان حرفش را تکرار کرد. من که خیلی مغرور تشریف داشتم مثل یخی در گرمای تابستان آب شدم. به او گفتم : چه کاری می توانم بکنم؟ گفت: خیلی کارها آقا! شغل شما چیست؟ گفتم: پزشکم. گفت: آقای دکتر! شب های جمعه در مطب را باز کن و مریض صلواتی بپذیر. نمی دانید چقدر ثواب دارد! صورتش را بوسیدم و خودم را درون اتومبیلم انداختم و به منزل رفتم. دگرگون شده بودم، ما کجا اینها کجا؟ از آن روز دادم تابلویی در اطاق انتظار مطبم نوشتند با این مضمون؛ «شب‌های جمعه مریض صلواتی می پذیریم.» دوستان و آشنایان طعنه ام زدند اما گفته های آن دست فروش در گوشم همیشه طنین انداز بود. راستى یك سوال: «شغل شما چیه؟» برای بخشنده بودن، پول مهم نیست باید ببینیم چی داریم؟ گاهی با بخشیدن بک لبخند کوچک می توانیم بزرگترین بخشنده باشیم. شغل شما چیست؟ چه کاری در راه خدا می‌توانید انجام بدهید؟ «دریغ نکنید» https://eitaa.com/mehre_madreseh ☂☂☂☂☂☂☂☂
باسمه تعالی « زمزمه های حضرت امام حسین (ع) در شب عاشورا » اینجا کربلاست، عصر روز پنجشنبه، برابر با نهم ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری. امام حسین(ع) و یاران با وفایش در محاصره نیروهای کوفه هستند، امروز هم آب به روی اهل بیت (ع) و یاران بسته اند، همه راه ها تحت کنترل است تا هیچ فردی نتواند به سپاه امام حسین(ع) بپیوندد، تهدیدهای سپاه یزیدیان به سرکردگی عمرسعد جدی تر و حالت تهاجمی ... ادامه مطلب را در سایت نامهی مهر بخوانید.🔽🔽🔽🔽🔽🔽 https://nameiemehr.ir/1293/ https://eitaa.com/mehre_madreseh 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا