#مرد_تشکیلات
✨امام صادق ع ؛
👈 مرد مبارزه بود ،
👈 مرد علم و دانش بود و
👈 مرد تشکیلات بود
🔗 امام خامنه ای
📆 59/6/14
☘سراج ۳۱۳☘
@mehrentezar
#رمان_مهدوی
⚜قسمت چهارم⚜
🔹 ...آن شب بالای پل لندن تصمیم مهمی گرفت و باعجله خود را به خانه رساند. پلهها را دو تا یکی بالا رفت و وقتی وارد آپارتمانش شد به سمت اتاق کارش دوید، پشت میز نشست و نامهای نوشت:
🔸 «الیزابت عزیز؛ وقتی این نامه را میخوانی بین من و شما همه چیز تمامشده. تا آنجا که من متوجه شدم شما هم قلباً تمایلی به ادامه این رابطه ندارید، پس بهتر است هر چه زودتر راه زندگی را از هم جدا کرده و بیشتر از این مانع پیشرفت یکدیگر نشویم. دوران خوش باهم بودنمان خیلی خیلی کوتاه و زودگذر بود. شاید از ابتدا برای با هم بودن عجله کردیم و بدون آشنایی کافی همدیگر رو پذیرفتیم درحالیکه فرسنگها بینمان فاصله بود.
🔺 حلقه نامزدیِمان را به نشانه پایان روابط همراه نامه پس میفرستم در ضمن به بازگرداندن پولهایی که به عنوان قرض از من گرفتید، نیازی نیست. پس نگران بِدهیتان نباشید. برایت آرزوی زندگی خوبی دارم»...
📚 رمان #ادموند تالیف آمنه پازوکی
🔄 با ادموند همراه باشید تا ابعاد جدید و جذابی از این زندگی عجیب روشن شود...
☘سراج ۳۱۳☘
@mehrentezar
📣📣توجه📣📣
💢مرکز رسانه ای هنری #نجم وابسته به #جبهه جوانان امام خامنه ای برگزار می کند:
🔅کلاس های آموزش :
☑️فتوشاپ 💻
☑️ مکالمه ی زبان 🗣
⚜ویژه عموم جوانان و علاقمندان
⚜با تخفیف بسیار ویژه
💢برای ثبت نام مشخصات خود را به آیدی زیر(تلگرام) ارسال نمایید.👇
@Majazi_najm
🔅مرکز هنری_رسانه ای_نجم🔅
#داستان_های_اخلاقی
⭕️ تقوا ملاک ارزش انسان ها
🔸روزی #سلمان_فارسی وارد مسجد نبوی شد و صحابهی #پیامبر(ع) به احترام او از جای خود برخاستند و در صدر مجلس به او جای دادند. لحظهای نگذشته بود که یکی از صحابهی معروف نیز وارد مسجد شد، و چون سلمان را در صدر مجلس مشاهده کرد؛ لب به اعتراض گشود و گفت: «من هذا العجمی المتصدر فیما بینالعرب؛ این مرد ایرانی و عجمی که در صدر مجلس نشسته در میان عربها چه میکند؟»
#رسول_خدا (ص) با شنیدن این سخن غیراسلامی به خشم آمد و بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود:
«ای مردم! آگاه باشید که تمام انسانها از زمان حضرت آدم تا زمان ما مثل دندانهای ما یکسانند، عرب بر عجم، گندمگون بر سیاه پوست امتیازی ندارد، مگر به تقوا».
📚
مستدرک الوسائل، ج 12، ص 89، ش 13598
☘سراج ۳۱۳☘
@mehrentezar
#رمان_مهدوی
⚜قسمت پنجم⚜
🔹 ....در یکی از روزها، از صبح زود بعد از صرف صبحانه به کتابخانه پناه برده و سراغ یکی از انجیلهای چهارگانه رفته بود، در آنجا به آیه ای رسید که برایش بسیار جالب بود؛ «زلزلههای عظیم در جایها و قحطیها و وَباها پدید میآید و چیزهای هولناک و علامات بزرگ از آسمان ظاهر خواهد شد... اورشلیم پایمال خواهد شد تا زمانهای امتها به انجام رسد و در آفتاب و ماه و ستارگان علامات خواهد بود و بر زمین تنگی و حیرت برای امتها روی خواهد نمود...»،
🔸 «دلهای مردمان ضعف خواهد کرد از خوف و انتظار آن وقایعی که بر ربع مسکون ظاهر میشود و آنگاه پسر انسان را خواهند دید که بر ابری سوار شده با قوت و جلال عظیم میآید»
🔺 هر کلمهای که جلو میرفت لحظه به لحظه آن خواب برایش زنده میشد، چطور ممکن بود؟ این جملات از چه زمانی صحبت میکرد که اینقدر به خوابهای او نزدیک بود! چرا ادموند این وقایع را در خواب میدید؟ از تعجب مات و مبهوت بود که پدرش وارد شد.
- ادموند، تو هنوز اینجایی؟
- بله پدر، با من کاری دارید؟!
- خب کار خاصی که نه پسرم! فقط اگه یادت باشه مادرت از دخترعمه فِریا دعوت کرده که برای تعطیلات پیش ما بیاد اما چون این چند روز برف زیادی باریده، سفرش به تأخیر افتاده و همینالان رسیده، بهتره هر چه زودتر کارتو اینجا تموم کنی و بِری پیشش....
📚 رمان #ادموند تالیف آمنه پازوکی
🔄 با ادموند همراه باشید تا ابعاد جدید و جذابی از این زندگی عجیب روشن شود...
☘سراج ۳۱۳☘
@mehrentezar