سپاس
هفته قبل به کتابخانه عمومی دامغان مراجعه کردم و درخواست سه کتاب را داشتم که هیچ یک را نداشتند.
محبت کردند و دریافتند در کتابخانه مرکزی سمنان موجود است.
هماهنگ کردن و دو روز بعد کتابها را از سمنان برایم آوردند.
از محبت، گشاده رویی و وجدان کاری این عزیزان و بویژه سرکار خانم خادمیان سپاسگزارم.
روز سوم
همراه با راویان دفاع مقدس استان سمنان، ما را به یادمان شهدای سیرانبد آوردهاند.
حال و هوایی که از طبیعت زیبا، چشمه آب روان و گوارا، درختان مختلف و هوایی خنک برایم ایجاد شده است، دیری نمیپاید که دگرگون میشود و چشمه اشکم میجوشد، با دیدن مزار ده شهید این مقام و شرح حال این شهدا که نماد مظلومیت و حقانیت جمهوری اسلامی در برابر دد منشی گروهکهایی همچون کومله و دمکرات است.
بنا به گفته مردم روستای بلیکه، در ۱۷ رمضان سال ۱۳۶۱ ده نفر از 32 اسیر این گروهک اعم از شیعه و سنی بعد از تحمل ۹ ماه اسارت و اذیت و آزار و 18 روز راهپیمایی در کوهستان و پای برهنه توسط عوامل خودفروخته ضد انقلاب, به طرز ناجوانمردانه ای در این مکان به شهادت رسیدند.
دموکراتها آن شب به زور گوسفندی از چوپان روستا میگیرند و در کنار چشمه سیرانبند مینشینند، چوپان در بازگشت امام جماعت و مردم را از قضیه مطلع میکند و ماموستا محمدامین و تعدادی از افراد مسن روستا به محل میروند و میبینند که اسرا را با زنجیر بستهاند و از فرط تشنگی و گرسنگی در حال مرگ هستند.
وی نقل کرده بود: دیدم که لبهای یکی از اسرا خشک شده و ترک برداشته، خواستم از چشمه به او آب بدهم که گفت، روزه است.
آن شب به ناگاه صدای رگبار آمد و ما نگران وضعیت اسرا بودم؛ هوا که روشن شد خبردار شدیم ضدانقلاب 10 نفر از اسرا را تیرباران کرده بودند که شهدا را در همان محل دفن کردیم.
10 سال بعد، هویت شهدای سیرانبند توسط یک از توابین گروهک تروریستی دموکرات در مشخص شد اما هنوز هم مشخص نیست مزار متعلق به کدام شهید است.
رئیس قوم
مقام معظم رهبری در بخشی از یک فایل تصویری گفتند: از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که «سید القوم خادمهم». یا به این معناست که هر کسی بیشتر خدمت کند اولی به سیادت است. پس برای اینکه بفهمیم سید قوم کیست سراغ حسب و نسب و اسم و عنوان نرویم. به سراغ این برویم که چه کسی خدمت به این قوم می کند.
یا به این معنا که کسی که سید قوم است به هر دلیلی که به او سیادت داده شده است باید خادم قوم باشد.
این معنی را در سفر راهیان نوری که برای چند روز در غرب و شمالغرب در حال بازدید بود، دریافتم. در این سفر بیش از دویست نفر از استان سمنان بودند و حاج اسماعیل قاسمپور مسئول این کاروان بود.
این یادگار 8 سال دفاع مقدس در ضمن اینکه با وقار و طمانینه این کاروان را به خوبی هدایت میکرد، برای خدماتی همچون سفره کشیدن و پذیرایی همیشه پای کار بود.
از خداوند متعال توفیقات بیشتر وی را خواهانیم که گنجینه معارف دفاع مقدس استان سمنان هستند.
نمایش زنده رزمی-فرهنگی بصیرتی «مجاهدتهای خاموش»
چهار روز است در کردستان سفر میکنیم. برنامههای جالب، جذاب و دیدنی راهیان نور در گستردگی صدها کیلومتر در استان کردستان در دل کوهها و دشتهای سرسبز این سرزمین مجالی برای خستگی باقی نمیگذارد.
در پنجمین شب این سیر و سفر به مجتمع فرهنگی تربیتی حضرت رسول(ص) سنندج رسیدهایم.
صحنهای به بزرگی چند هکتار برای این رزمایش از هر جهت آماده شده است، مثل نورپردازیهای جالب، انفجارات به هنگام، نوحه و سرود و مارش متناسب با محتوای در حال اجرا.
چند ده مجری چنان خوب نقش ایفا میکنند که حضار را به سالها دفاع مقدس و مبارزه با داعش و از این قبیل میبرد.
در طول نمایش صدایی از چندصد نفر تماشاچی بلند نمیشد، زیرا همگی غرق در تماشا بودند و احتمالا هم اشک مجالشان نمیداد.
بخشی هایی همانند آغاز جنگ تحمیلی توسط عراق، بمباران خرمشهر و شهادت مردم ، اعزام رزمنده ها به جبهه، بمباران شیمیایی دشمن، آزاد سازی خرمشهر ، و مبارزه با داعش در سوره به نمایش گذاشته می شود و در انتهای نمایش به ظهور امام زمان(عج) ختم میشود.
چهار زبر
دیروز صبح از استان سمنان حرکت کردیم تا امروز در مراسم بزرگداشت سالگرد عملیات مرصاد و شهدای آن شرکت کنیم.
تنگه چهارزبر در 25 کیلومتری جاده شهرهای کرمانشاه به اسلامآباد قرار دارد و اردوگاه صادقین در چند کیلومتری اینجا قرار داشت که استراحتگاه تابستانه تیپ 12 قائم آل محمد(عج) بود، اردوگاهی با درختان جنگلی بلوط و چند چشمه پرآب «چشمه علی» با آبی بسیارخنک و گوارا.
31 تیر 1367 ارتش 15000 نفری منافقین و دیگر ضد انقلابها با پشتیبانی کامل نیروهای بعثی از مرز وارد شدند و جنایتهایی را مرتکب شدند تا رسیدند به اسلام آباد و در این شهر نیز کشتار کردند.
لطف خداوند بود که نیروهای آماده سپاه و بسیج استان در اردوگاه صادقین آماده بودند و چند گردان استان، نوبت به نوبت در 4 تیر1367 در این مکان، مقابل منافقین ایستادند و اینجا را گورستان منافقین کردند و حماسهای بیافرینند که رهبرمان در مورد آن فرمد: آنکه ایستاد تیپ قائم بود.»تا فرصتی شد دیگر نیروها از مراکز مختلف برسند و هر یک ضربهای به این ستون شیطانی بزنند.
نماینده ولی فقیه در استان همراه تعدادی از مسئولان استانی نیز به این مراسم آمدهاند و تعدادی از رزمندگان و جانبازان آن روز این عملیات نیز همراه ما هستند.
فرنگیس
دومین روز سفر راهیان نور را پشت سر میگذاریم. امروز پس از برگزاری مراسم بزرگداشت عملیات مرصاد در یادمان شهدای این عملیات در تنگه چهارزبر، کاروانمان به سوی یادمان عملیات بازودراز و مطلعالفجر حرکت کرد.
راه طولانی بود، ولی دیدنی؛ جادهای که صدامیان در سال 1359 و 1367 از این مسیر به کشورمان تجاوز کردند. در مسیر تریلیهای متعددی را دیدم که چقندرقند حمل میکردند و زمینهای که در آن برنج کاشته شده بود و یا تاکستان انگور بود.
به یادمان این عملیات رسیدهایم و در جوار شهدای گمنام این یادمان، خانم فرنگیس حیدرپور از مهر سال 1359 روایت میکند:
18 ساله بودم و برای تهیه آذوقه به همراه مرحوم پدرم به روستای پدری ام یعنی روستای آوزین آمده بودم پس از برگشت با درگیری نیروهای خودی و نیروهای بعثی در نزدیک روستا و کنار رودخانه مواجه شدم.
متوجه شدم که در حاشیه رودخانه بازمانده هایی از نیروهای عراقی هنوز وجود دارند و به طور اتفاقی با ۲ نظامی مسلح رو در رو شدم و از آنجایی که علاوه برتعصب و حسی که از وطن دوستی و دفاع از سرزمینم در مقابل تجاوز داشتم و باتوجه به شهادت تعدادی از بستگان نزدیکم در چند روز گذشته در منطقه قصرشیرین، شرایط روحی مناسبی نداشتم بی درنگ با استفاده از تبری که از منزل پدرم برای تهیه هیزم با خود آورده بودم به سمت یکی از سربازان بعثی حملهورگشتم و او را از پای در آوردم نظامی دیگر همراه وی که ناظر این صحنه بود دست هایش را به علامت تسلیم بالا برد.
در این لحظه لطف و مدد الهی باعث شد تا او را به اسارت گرفته و دقایقی بعد اسیر عراقی را با تجهیزات و مهمات همراهش تحویل برادران سپاه دهم.
وی نماد مقاومت زنان ایرانی در دفاع مقدس است و مجسمه وی در دو محل نصب شده است و کتاب خاطراتش به اسم فرنگیس چندبار منتشر شده است و فیلم و مستند زندگی وی چندبار در داخل و خارج جایزه دریافت کرده است.
بازودراز، خانقاه عشق حقیقی(شهید بهشتی)
در روز دوم سفر کاروان راهیان نور استان سمنان، بعد از صرف ناهار دلچسبی در حسینیه شهدای مطلعالفجر در مجاورت روستای گور سفید، وقتی گرمای هوا کمی فروکش کرد، به سوی یادمان شهدای بازیدراز حرکت کردیم.
یک ساعتی اتوبوسها رفتند تا به پای این ارتفاعات رسیدند و نیم ساعتی را هم با سختی این کوه را بالا رفتند تا به توقفگاهی رسیدیم که محل پارک بود. ما هم 20 دقیقه بالا رفتیم تا به محل یادمان برسیم.
این ارتفاعات سختگذر درون مثلث قصرشیرین _ گیلان غرب_ سرپل ذهاب است را دشمن در مهر 1359 اشغال کرد تا بر منطقه تسلط کامل داشته باشد. یگانهای عراق با جاده سازی در اینجا مستقر شدند نیروهای ما پس از سه ماه شناسایی نخستین عملیات بازیدراز را با شرکت دوگردان از سپاه پاسداران و دو گردان از ارتش طرحریزی کردند که در تاریخ1/2/1360 آغاز شد و به مدت ۸ روز طول کشید و طی آن نیروهای ایرانی و عراقی بارها به تک و پاتک متقابل پرداختند. با این وجود، سه قله آن فتح شد. در این عملیات، هوانیروز ارتش نقش بسزایی ایفا کرد و طی آن خلبان علیاکبر شیرودی به شهادت رسید و تعدادی از افراد دشمن برای اولین بار از آغاز جنگ به اسارت نیروهای ما درآمدند.