📊 #اطلاع_نگاشت 🗓 ۲۳ بهمن (۱۳۸۶) سالروز شهادت #عماد_مغنیه معروف به حاج رضوان 🔻به #محور_هاشم بپیوندید🔻 @mehvarehashem

خداحافظ ای داغ بر دل نشسته 🔻به #محور_هاشم بپیوندید🔻 @mehvarehashem

#فراخوان فراخوان چهارمین دوره جشنواره ملی هنری دفاع مقدس فانوس 🔻به #محور_هاشم بپیوندید🔻 @mehvarehashem

#مراسم_ختم هفتمین روز درگذشت مرحوم حاج احمدعلی رفیعی و یادبودهمسر مرحومش حاجیه خانم فتاحی نافچی و فرزندان شهیدش اکبر و حاتم رفیعی و فرزند مرحومش یونس رفیعی پنجشنبه ۹۸/۱۱/۲۴ ساعت ۱۳/۳۰ الی ۱۵/۳۰ برادران: حسینیه شهدا وردنجان خواهران: حسینیه فاطمه زهرا وردنجان @mehvarehashem

#عکس_دفاع_مقدس رزمندگان استان چهارمحال و بختیاری مشخصات تصاویر را به ادمین کانال اطلاع دهید 🔻به #محور_هاشم بپیوندید🔻 @mehvarehashem

#خاطرات_دفاع_مقدس عکس یادگاری حدود یک ماه در قله‌ی تبریزخاتون بودیم که با تحویل دادن منطقه به لشکر هشتاد و هشت خراسان، به سنندج آمدیم. بنده به اتفاق دو نفر از دوستان قباد مردانی و باقر سلطانی به محور شهید عبدالهی و سپس به پایگاه روستای حلوان اعزام شدیم. بعد از چند روز، اعلام شد برای نیروهای جدید کارت شناسایی صادر می‌شود؛ به همین خاطر با سه نفر از دوستان به سنندج آمدیم. در شهر به راه افتادیم تا عکاسی پیدا کنیم و عکس بگیریم. بعد از مدتی پیاده روی، چشم یکی از بچه‌ها به عکاسی پرستو، در نزدیکی یکی از میدان‌های شهر افتاد. با هم قرار گذاشتیم که دو نفر دو نفر به داخل عکاسی برویم و عکس بگیریم -به خاطر امنیت نداشتن، بچه‌های بسیجی مسلح وارد شهر می‌شدند- دو نفر، ابتدا به داخل عکاسی رفتند و بعد از گرفتن عکس بیرون آمدند. آن‌ها بیرون ایستادند و من و آقای باقر سلطانی وارد عکاسی شدیم. به نوبت وارد تاریک‌خانه شدیم و عکس گرفتیم. مدتی در عکاسی منتظر ماندیم تا عکس‌ها را آماده کند. برای تحویل گرفتن عکس‌¬ها، در حالی که اسلحه به دست بودیم، به طرف کسی که می‌خواست عکس‌ها را تحویل دهد رفتیم. وقتی که به جلوی میز تحویل‌دهنده‌ی عکس رسیدیم، او در حال برش عکس‌ها بود که ناگهان عکاس‌ که مردی قوی هیکل بود، سریع به طرف اسلحه من هجوم آورد که آن را بگیرد. در حال گرفتن اسلحه از دست من بود که ناخودآگاه و سریع ضامن خشاب (ژ3) را کشیدم و خشاب را از اسلحه درآوردم. زمانی به خودم آمدم که خشاب در دستم بود و اسلحه در دست عکاس. در همین زمان دوستم، آقای سلطانی به طرف درب مغازه رفت. اسلحه‌اش را مسلح کرد و به طرف آن مرد نشانه گرفت. این در حالی بود که صورتش از خشم قرمز شده بود و مرتب می‌گفت: زود اسلحه‌اش را به او پس بده. وقتی آن مرد این دو حرکت را دید گفت: می‌خواستم ببینم می‌توانم آن را مسلح کنم؛ چون زمانی که سرباز بودم، اسلحه (ژ3) داشتیم و در همان حال اسلحه را مسلح کرد. دوستم به او هشدار می‌داد اسلحه را پس بدهد. لوله اسلحه را به طرف بالا گرفت و ماشه را چکاند که خوشبختانه فشنگی در اسلحه نبود. اسلحه و عکس‌ها را گرفتم و با دوستم از عکاسی خارج شدیم. آری نزدیک بود در عکاسیِ پرستو به پرواز درآییم که... . ناصر کاویانی بلداجی 🔻به #محور_هاشم بپیوندید🔻 @mehvarehashem

پدر شهیدان «نیازی» آسمانی شد حاج نعمت‌الله نیازی پدر شهیدان «آیت‌الله و حیدر نیازی» در سن 88 سالگی بر اثر کهولت سن آسمانی شد. پیکر مطهر این پدر صبور و فداکار روز جمعه 25 بهمن‌ماه 98 ساعت 10 صبح از میدان پیامبر اعظم شهر کیان تا گلزار مطهر شهدا بر روی دستان مردم ولایت مدار تشییع و در قطعه ایثارگران در جوار گلزار مطهر شهدای شهر کیان به خاک سپرده خواهد شد. 🔻به #محور_هاشم بپیوندید🔻 @mehvarehashem

حاج الیاس عالی پور مرغملکی پدر بزرگوار شهید علی اکبرعالی پور به لقاالله پیوست. فردا صبح مراسم سوم این پدرارزنده درمسجدجامع مرغملک برگزار می گردد. @mehvarehashem

🔻پوستر | برای خدا ✍️ بخشی از وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی: خداوندا! در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است. @mehvarehashem

🔸 مهمترین محورهای وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی 🏷 #مکتب_حاج_قاسم @mehvarehashem

🌸 #روز_مادر 🌸 بوی بهشت می‌دهد دست دعای مادرم سجده پس از خدا برم بر کف پای مادرم @mehvarehashem

میلاد حضرت #فاطمه_زهرا سلام الله علیها، مادر سادات، بانوی دوعالم، یار غمخوار امیرالمؤمنین علیه السلام مبارک باد. 🔻به #محور_هاشم بپیوندید🔻 @mehvarehashem