(به نام خدا)
اول نام خدا○ دوم کلام ما○
(لبم لبریز از جام حسین است)
(عروج نام من بام حسین است)
(لیلی و مجنون فقط افسانه اند)
(به روی قلب من نام حسین است)
کانال "گرافیست مذهبی"
اگه عکس مذهبی کم پیدا میشه 😕
اگه عکس مذهبی پیدا میشه ولی
بیکفیت❌ اند. اگه از طرفدارعکس
های ^مذهبی^هستی وارد👈🏻 کانال شوکانالی که با(باکیفیت ترین*)و
(بروز ترین*)عکس های مذهبی داره.
✨(ماخادمان اباعبدلله ایم)✨
با یه( یاحسین )بزن رو لینک زیر:
" گرافیست مذهبی"
https://eitaa.com/graphist_mazhabi
منتظر حضور گرمتان هستیم...
🗓 #حدیث_روز 🗓
🌹امام صادق عليه السلام 🌹
🌸 صَلَاةُ اللَّيْلِ تُحَسِّنُ الْوَجْهَ وَ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُطَيِّبُ الرِّيحَ وَ تُدِرُّ الرِّزْقَ وَ تَقْضِي الدَّيْنَ وَ تَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ تَجْلُو الْبَصَر
🌺 نماز شب، انسان را خوش سيما، خوش اخلاق و خوشبو مى كند و روزى را زياد و قرض را ادا مى نمايد و غم و اندوه را از بين مى برد و چشم را نورانى مى كند.
📚 ثواب الأعمال ص 42
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
✨﷽✨
🌼خداوند همواره ناظر اعمال ماست...
✍فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: با هم برویم از میوه های درخت فلان باغ دزدی کنیم. پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با این که پسر می دانست که این کار زشت و ناپسند است ولی نمی خواست با پدرش مخالفت کند.
سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت می روم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده. فرزند در پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدر جان، یکی ما را می بیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را می بیند کیست؟ فرزند در جواب گفت:
«هُوَ اللهُ الّذی یری کلّ اَحد و یَعلمُ کلّ شئٍ: او خداوند است که همه کس را می بیند و همه چیز را می داند». پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد.
📚معارف اسلامی، شماره ۷۷
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
مداحی آنلاین - آثار لقمه حرام - حجت الاسلام عالی.mp3
6.22M
♨️آثار لقمه حرام
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
🎤 #استاد_عالی✅
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
🌸🌸🌸🌸🌸🌸✨
🌺🌺🌺🌺🌺✨
🌸🌸🌸🌸✨
🌺🌺🌺✨
🌸🌸✨
🌺✨
یک فروشنده در دکان خود, یک طوطی سبز و زیبا داشت. طوطی, مثل آدمها حرف میزد و زبان انسانها را بلد بود. نگهبان فروشگاه بود و با مشتریها شوخی میکرد و آنها را میخنداند. و بازار فروشنده را گرم میکرد.یک روز از یک فروشگاه به طرف دیگر پرید. بالش به شیشه روغن خورد. شیشه افتاد و نشکست و روغنها ریخت. وقتی فروشنده آمد, دید که روغنها ریخته و دکان چرب و کثیف شده است. فهمید که کار طوطی است. چوب برداشت و بر سر طوطی زد. سر طوطی زخمی شد و موهایش ریخت و کَچَل شد. سرش طاس طاس شد.طوطی دیگر سخن نمیگفت و شیرین سخنی نمیکرد. فروشنده و مشتریهایش ناراحت بودند. مرد فروشنده از کار خود پیشمان بود و میگفت کاش دستم میشکست تا طوطی را نمیزدم او دعا میکرد تا طوطی دوباره سخن بگوید و بازار او را گرم کند.روزی فروشنده غمگین کنار دکان نشسته بود. یک مرد کچل طاس از خیابان میگذشت سرش صاف صاف بود مثل پشت کاسه مسی. ناگهان طوطی گفت: ای مرد کچل , چرا شیشه روغن را شکستی و کچل شدی؟ تو با این کار به انجمن کچلها آمدی و عضو انجمن ما شدی؟ نباید روغنها را میریختی. مردم از مقایسه طوطی خندیدند. او فکر میکرد هر که کچل باشد. روغن ریخته است.
آری ، این درک را ماهاهم داریم دقیقا وقتی که مشکلی برای خود یا دیگران پیش میآید فکر میکنیم کار بدی کردیم وخدا مارا دارد مجازات میکند درحالی که هرکسی که مشکلی دارد به خاطر اعمال او نیست گاهی امتحان الهیاست...
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
✨﷽✨
🌸در محضر مرحوم دولابی:
💥اگر سرپرست یا خادمی داری که اخلاقش تند است هر چقدر می توانی تحمل کن که خدا چیزهای بزرگی برایتان فرستاده.
💠بعضی اوقات خداوند چیزهای خوب را در دستمال کهنه می پیچد وبرای شما می فرستد تا دست اجنبی به آن نرسد ، شما باز کنید، جواهر و حقیقت درونش است.
✨آینده را هم خیالت راحت باشد اگر جایی دیدی که قشنگ نیست صبر کن
بعد خواهی دید که چیز خوبی است ...
📚از سخنان مرحوم دولابی ره
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
بسم رب شهدا💚💚
سلام علیکم😇
تو این قرنطینه کمتر کسی یاد امام خمینی و شهدا اند
حاضری هم ثواب کنی هم دل امام رو شاد😊
پس بیاین با کمترین کاری که میتونیم بکنیم دل امام رو شاد کنیم 🙂🙂
فقط یادش باشیم 😇😇😇
و به دنبال به یاد امام بودن مطمئن باش برا خوشحالیش تلاش میکنی😇😇
اگه دوست داری یه لبخند بیاری رو لب آقا خوش اومدی👇👇👇
@leader_emam
#لبیک_یا_خامنه_ای
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله
اِعمَلْ لِدُنياكَ كاَنّكَ تَعيشُ اَبداً، واعمَلْ لِآخرتِكَ كاَنّكَ تَموتُ غَدا
براى دنياى خود چنان كار كن كه گویى تا ابد زنده اى ، و براى آخرتت چنان كار كن كه گویی همين فردا خواهی مُرد.....
📕 میزان الحکمه ، ج1 ص62
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
عاقبت طمع
مرحوم شيخ عبدالحسين خوانساري گفت : در كربلا عطاري بود مشهور و معروف ، مريض شد و جميع اجناس دكان و اثاث خانه منزل خود را به جهت معالجه فروخت اما ثمر نكرد؛ و جميع اطباء اظهار نااميدي از او كردند.
گفت : يك روز به عيادتش رفتم و بسيار بدحال بوده و به پسرش مي گفت : اسباب منزل را به بازار ببر و بفروش و پولش را بياور براي خانه مصرف كنيد تا به خوب شدن يا مردن راحت شوم ! گفتم : اين چه حرفي است مي زني ؟! ديدم آهي كشيد و گفت : من سرمايه زيادي داشتم و جهت پولدار شدن من اين بود كه يكسالي مرضي در كربلا شايع شد كه علاج آنرا دكترها منحصر به آبليموي شيراز دانستند.
آب ليموگران و كمياب شد. نفسم به من گفت : قدري آب ليمو داراي چيز ديگر ممزوج به او كن و بوي آب ليمو از آن فهميده مي شد او را به قيمت آب ليموي خالص بفروش تا پولدار شوي . همين كار را كردم ، و آب ليمو در كربلا منحصر به دكان من شد و سرمايه زيادي از اين مال مغشوش بدست آوردم تا جائي كه در صنف خودم مشهور شدم به پدر پولهای هزارهزاري.
مدتي نگذشت كه به اين مرض مبتلا شدم ، هر چه داشتم فروختم براي معالجه فايده اي نكرده است ، فقط همين آخرين متاع بود كه گفتم اين را بفروشند يا خوب مي شوم يا مي ميرم و از اين مرض خلاص مي شوم.
📙 يکصد موضوع ۵٠٠ داستان(سيد علي اکبر صداقت)
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081
🌸✨
🌹 تقویـت باور 🌹
بعضي ها با اينکه علم شان کم بود ولي باورهاي شان زياد بود و توانستند به سعادت برسند . اگر ما همان دانسته هاي ديني کم خود را باور بکنيم و به آن تسليم باشيم و بر آن عمل کنيم کافي است .اگر يک آيه ي قرآن بر جان انسانها بنشيند او را به رشدها مي رساند . فردي نزد پيامبر به مسجد آمد و گفت که من مي خواهم قرآن ياد بگيرم .
پيامبر به يکي از اصحاب گفت که به او قرآن ياد بده . چند دقيقه بعد آن فرد از مسجد بيرون رفت و صحابي پيش پيامبر آمد . گفت : اين شاگرد خيلي کم حوصله بود . با خواندن چند آيه کوچک او بلند شد و رفت . من سوره ي زلزال را با او کار کردم . وقتي به آيه آخر رسيدم که اگر کسي يک ذره کار خوب انجام بدهد آنرا خواهد ديد و اگر کسي به اندازه ي ذره اي کار بد انجام بدهد آنرا خواهد ديد . او بلند شد و رفت .
پيامبر فرمود : او فقيه رفت . او به يک عمق رسيد .يک آيه در جان او شکوفا شد . پس ما بايد باورهاي مان را تقويت کنيم .
〖از بیانات حجت الاسلام عالی〗
داستان دلنشین منبر
https://eitaa.com/joinchat/3852271660Cc684dd4081