#اطلاعیه
#درخواست_امامجماعت_دانشگاه
#فعال_فرهنگی_دانشگاه
#پیامنور_استان_تهران
✅ به اطلاع طلاب گرامی ساکن #تهران می رساند، نهاد رهبری دانشگاه پیام نور استان تهران، جهت فعالسازی مجدد ظرفیت اقامه نماز و امور فرهنگی دانشگاه در ۷ مرکز دانشگاهی تهران، از میان روحانیون دغدغهمند و جهادی، برای برگزاری نماز دانشگاه دعوت می نماید:
💠 #شرایط_جذب:
1. حداقل سطح ۲
2. تلبس دائم
3. سکونت در محدوده دانشگاه جهت برگزاری نماز در وقت اول و اول وقت
4. فرصت کافی برای شرکت در جلسات فرهنگی ماهانه
5. وقت گذاشتن کافی قبل یا بعد از نماز در مرکز
6. طلبه فاضل با روحیه جهادی و دانشگاهی
💠 #مراکز_مورد_نیاز:
1. پیام نور تهران شرق
2. پیام نور لواسان
3. پیام نور حسن آباد
4. پیام نور پاکدشت
5. پیام نور پیشوا
6. پیام نور اسلامشهر
💠 جهت ارتباط و ارسال رزومه به آیدی زیر پیام دهید
🆔 @Pnu_Namaz
کپی ممنوع
🇮🇷🇮🇷مهمترین و بروز ترین اخبار حوزه را در کانال اطلاع رسانی طلاب پیگیری کنید 🇮🇷🇮🇷
🔊🔊 به ما بپیوندید .
🆔 @ettelaresani_tollab
✅ منبر بلند مناسبتی
🌸 ولادت حضرت زینب سلام الله علیها 🌸
✅ فضایل و مناقب حضرت زینب (س)
طلیعه سخن:
زینب علیها السلام دختر على و زهرا علیهما السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرت در مدینه منوره دیده به جهان گشود، در پنجسالگى مادر خود را از دست داد و از همان دوران طفولیتبا مصیبت آشنا گردید . در دوران عمر با رکتخویش، مشکلات و رنجهاى زیادى را متحمل شد، از شهادت پدر و مادر گرفته تا شهادت برادران و فرزندان، و حوادث تلخى چون اسارت و . . . را تحمل کرد . این سختىها از او فردى صبور و بردبار ساخته بود (۱) .
او را ام کلثوم کبرى، و صدیقه صغرى مىنامیدند . از القاب آن حضرت، محدثه، عالمه و فهیمه بود . او زنى عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه بود . نسب نبوى، تربیت علوى، و لطف خداوندى از او فردى با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طورى که او را «عقیله بنى هاشم» مىگفتند . با پسر عموى خود «عبد الله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندانى بود که دو تن از آنها (محمد و عون) در کربلا، در رکاب ابا عبد الله الحسین علیه السلام شربتشهادت نوشیدند (۲) .
آن بانوى بزرگوار سر انجام در پانزدهم رجب سال ۶۲ هجرت، با کوله بارى از اندوه و غم و محنت و رنج دار فانى را وداع گفت . گوشه هایى از مناقب و فضائل آن حضرت را بررسى و بیان کنیم .
1⃣ ۱- زینت پدر
معمولا پدر و مادر نام فرزند را انتخاب مىکنند، ولى در جریان ولادت حضرت زینب علیها السلام والدین او این کار را به پیامبر اسلام جد بزرگوار آن بانو، واگذار نمودند . پیامبر صلى الله علیه و آله که در سفر بود، بعد از بازگشت از سفر، به محض شنیدن خبر تولد، سراسیمه به خانه على علیه السلام رفت، نوزاد را در بغل گرفت و بوسید، آن گاه نام زینب (زین + اب) را که به معناى «زینت پدر» استبراى این دختر انتخاب نمود (۳) .
2⃣ ۲- علم الهى
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات - حتى ملائکه - دانش و بینش اوست . «وعلم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم على الملائکه فقال انبئونى باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین . قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم» (۴) ; «سپس علم اسماء [ علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت . بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مىگویید، اسامى اینها را به من خبر دهید . عرض کردند: تو منزهى . ما چیزى جز آن چه به ما تعلیم دادهاى نمىدانیم; تو دانا و حکیمى .»
و برترین علمها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود، یعنى داراى علم «لدنى» باشد . خداوند متعال در مورد حضرت خضر علیه السلام مىفرماید: «وعلمناه من لدنا علما» (۵) ; «علم فراوانى از نزد خود به او آموخته بودیم .»
زینب علیها السلام به شهادت امام سجاد علیه السلام داراى چنین علمى است، آن جا که به عمهاش خطاب کرد و فرمود: «انت عالمه غیر معلمه وفهمه غیر مفهمه (۶) ; تو دانشمند معلم ندیده و فهمیدهاى فهم نیاموخته هستى .»
🌸 ادامه 👇
🌸 ادامه 👇
3⃣ ۳- عبادت و بندگى
زینب علیها السلام به خوبى از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگى است . «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» (۷) ; «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادت کنند .»
او عبادتها و نماز شبهاى پدر و مادر را از نزدیک دیده بود . او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به عباس فرمود: «ارجع الیهم واستمهلهم هذه المشیه الى غد لقد نصلى لربنا اللیله وندعوه ونستغفره فهو یعلم انى احب الصلوه له وتلاوه کتابه وکثره الدعاء والاستغفار (۸) ; به سوى آنان باز گرد و این شب را تا فردا مهلتبگیر شاید بتوانیم امشب را به نماز و دعا و استغفار در پیشگاه خدایمان مشغول شویم . خدا خود مىداند که من نماز، قرائت قرآن، زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم .» در این جملات صحبت از اداى تکلیف نیست، بلکه سخن از عشق به عبادت و نماز است .
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند * گرد در بام دوست پرواز کنند
هر جا که درى بود به شب در بندند * الا در دوست را که شب باز کنند
حضرت زینب علیها السلام نیز از عاشقان عبادت و شب زنده داران عاشق بود، و هیچ مصیبتى او را از عبادت باز نداشت . امام سجاد علیه السلام فرمود: «ان عمتى زینب کانت تؤدى صلواتها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفه الى الشام وفى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشده الجوع والضعف (۹) ; عمه ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه مىنمود و در بعضى منازل به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، نشسته اداى تکلیف مىکرد .»
آن حضرت حتى در حساسترین شب زندگى; شب هجران از حسین علیه السلام و برادران، تهجد و شب زنده داریش را ترک نکرد . از فاطمه بنت الحسین علیه السلام نقل شده است که فرمود: «واما عمتى زینب فانها لم تزل قائمه فى تلک اللیله اى عاشره من المحرم فى محرابها تستغیث الى ربها وماهدات لناعین ولا سکنت لنا زمره (۱۰) ; عمه ام زینب در تمام شب عاشورا در محراب خویش ایستاده و به پروردگارش استغاثه مىکرد . در آن شب هیچ یک از ما نخوابید و صداى ناله ما قطع نشد .»
امام حسین علیه السلام که خود معصوم و واسطه فیض الهى است هنگام وداع به خواهر عابدهاش مىفرماید: «یا اختاه لا تنسینى فى نافله اللیل (۱۱) ; خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش مکن!» این نشان از آن داردکه این خواهر، به قله رفیع بندگى و پرستش راه یافته و به حکمت و هدف آفرینش دستیازیده است .
4⃣ ۴- عفت و پاکدامنى
عفت و پاکدامنى، برازنده ترین زینت زنان، و گران قیمتترین گوهر براى آنان است . زینب علیها السلام درس عفت را به خوبى در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود: «ما المجاهد الشهید فى سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعف یکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه (۱۲) ; مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسى نیست که قدرت دارد اما عفت مىورزد، نزدیک است که انسان عفیف فرشتهاى از فرشتگان باشد .»
زینب کبرى عفت خویش را حتى در سخت ترین شرایط به نمایش گذاشت . او در دوران اسارت و در حرکت از کربلا تا شام سختبر عفتخویش پاى مىفشرد . مورخین نوشته اند: «وهى تستر وجه ها بکفها، لان قناعها قد اخذ منها (۱۳) ; او صورت خود را با دستش مىپوشاند چون روسریش از او گرفته شده بود .»
شاعر عرب به همین قضیه اشاره کرده و مىگوید:
ورثت زینب من امها * کل الذى جرى علیها وصار
زادت ابنه على امها * تستر بالیمنى وجوها فان
تهدى من دارها الى شر دار *** اعوزها الستر تمد الیسار
«زینب تمامى آن چه بر مادر گذشت را به ارث برد، منتهى دختر سهم اضافهاى برداشت که از خانهاش به بدترین خانه حرکت کرد (به اسارت رفت).
صورت را [در اسارت] با دست راست مىپوشاند و اگر پوشش او را نیازمند مىکرد، از دست چپ هم بهره مىبرد .» و آن بانوى بزرگوار بود که براى پاسدارى از مرزهاى حیا و عفاف بر سر یزید فریاد مىآورد که «ا من العدل یا بن الطلقاء تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکتستورهن و ابدیت وجوههن (۱۴) ; اى پسر آزاد شدههاى [جدمان پیامبر اسلام] آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانى، و دختران رسول خدا صلى الله علیه و آله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانى؟ نقاب آنان را دریدى و صورتهاى آنان را آشکار ساختى .»
🌸 ادامه 👇
🌸 ادامه 👇
5⃣ ۵- ولایت مدارى
قرآن بدون هیچ قید و شرطى در کنار اطاعت مطلق از خداوند، دستور به اطاعت از پیامبر صلى الله علیه و آله و صاحبان امر، یعنى، ائمه اطهار علیهم السلام مىدهد . «اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولى الامر منکم» (۱۵) ; «از خداوند و رسول و اولو الامر اطاعت کنید .»
زینب علیها السلام که حضور هفت معصوم (۱۶) را درک کرده، در تمامى ابعاد ولایت مدارى (معرفت امام، تسلیم بى چون و چرا بودن، معرفى و شناساندن ولایت، فداکارى در راه آن و) . . . سر آمد است . او با چشمان خود مشاهده کرده بود که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد و خطاب به ولى خود گفت: «روحى لروحک الفداء ونفسى لنفسک الوقاء (۱۷) ; [اى ابالحسن] روحم فداى روح تو و جانم سپر بلاى جان تو باد .» و سرانجام جان خویش را در راه حمایت از على علیه السلام فدا نمود و شهیده راه ولایت گردید . زینب علیها السلام به خوبى درس ولایت مدارى را از مادر فرا گرفت و آن را به زیبایى در کربلا به عرصه ظهور رساند .
از یک سو در جهت معرفى و شناساندن ولایت، از طریق نفى اتهامات و یاد آورى حقوق فراموش شده اهل بیت تلاش کرد . از جمله در خطبه شهر کوفه فرمود: «وانى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه ومعدن الرساله وسید شباب اهل الجنه (۱۸) ; لکه ننگ کشتن فرزند آخرین پیامبر و سرچشمه رسالت و آقاى جوانان بهشت را چگونه خواهید شست؟»
و همچنین در مجلس ابن زیاد (۱۹) ، شهر شام، و مجلس یزید، ولایت و امامت را به خوبى معرفى نمود .
از سوى دیگر سر تا پا تسلیم امامتبود; چه در دوران امام حسین علیه السلام و چه در دوران امام سجاد علیه السلام حتى در لحظهاى که خیمه گاه را آتش زدند، یعنى در آغاز امامت امام سجاد علیه السلام نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى یادگار گذشتگان . . . خیمه ها را آتش زدند ما چه کنیم؟ فرمود: «علیکن بالفرار; فرار کنید . (۲۰) »
از این مهمتر در چند مورد، زینب علیها السلام از جان امام سجاد علیها السلام دفاع کرد و تا پاى جان از او حمایت نمود .
۱- در روز عاشورا; هنگامى که امام حسین علیه السلام براى اتمام حجت، درخواستیارى نمود، فرزند بیمارش امام زین العابدین علیه السلام روانه میدان شد . زینب با سرعتحرکت کرد تا او را از رفتن به میدان نبرد باز دارد، امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: او را باز گردان، اگر او کشته شود نسل پیامبر در روى زمین قطع مىگردد (۲۱) .
۲- بعد از عاشورا در لحظه هجوم دشمنان به خیمهها شمر تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را به شهادت برساند، ولى زینب علیه السلام فریاد زد: تا من زنده هستم نمىگذارم جان زین العابدین در خطر افتد . اگر مىخواهید او را بکشید، اول مرا بکشید، دشمن با دیدن این وضع، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد (۲۲) .
۳- زمانى که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیها السلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: اى پسر زیاد! خون ریزى بس است . دست از کشتن خاندان ما بردار . و ادامه داد: «والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنى معه; به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد . اگر مىخواهى او را بکشى مرا نیز با او بکش .»
ابن زیاد به زینب نگریست و گفت: شگفتا از این پیوند خویشاوندى، که دوست دارد من او را با على بن الحسین بکشم . او را واگذارید .
البته ابن زیاد کوچکتر از آن است که بفهمد این حمایت فقط به خاطر خویشاوندى نیست، بلکه به خاطر دفاع از ولایت و امامت است . اگر فقط مساله فامیلى و خویشاوندى بود، باید زینب علیها السلام جان فرزندان خویش را حفظ و آنها را به میدان جنگ اعزام نمىکرد .
آنکه قلبش از بلا سرشار بود * دخت زهرا زینب غمخوار بود
او ولایت را به دوشش مى کشید * چون امام عصر او بیمار بود
با طنین خطبه هاى حیدرى * سخت او رسواگر کفار بود
🌸 ادامه 👇
🌸 ادامه 👇
6⃣ ۶- روحیه بخشى
در مسافرتها و نیز در حوادث تلخ، آن چه بیش از هر چیز براى انسان لازم است، روحیه و دلگرمى است . اگر انسان براى انجام کارهاى مهم و حساس روحیه نداشته باشد، آن کار با موفقیت انجام نشده و به نتیجه نخواهد رسید و چه بسا با شکست نیز مواجه شود . یکى از بارزترین اوصاف زینب علیها السلام روحیه بخشى اوست . او بعد از شهادت مادر، روحیه بخش پدر و برادران بود، در شهادت برادرش امام حسن علیه السلام نقش مهمى را براى تسلاى بازماندگان ایفا کرد . پس از شهادت امام حسین علیه السلام و در طول دوران اسارت، این صفت نیکوى زینب بیشتر ظهور کرد . او پیوسته یاور غمدیدگان و پناه اسیران بود، از گودى قتلگاه تا کوچههاى تنگ و تاریک کوفه، از مجلس ابن زیاد تا ستمکده یزید، در همه جا فرشته نجات اسرا بود .
نه تنها زینب از دین یاورى کرد * به همت کاروان را رهبرى کرد
به دوران اسارت با یتیمان * نوازشها به مهر مادرى کرد
او حتى تسلى بخش دل امام سجاد علیه السلام بود، آن جا که مىگفت: «لا یجز عنک ما ترى، فو الله ان ذلک لعهد من رسول الله الى جدک وابیک وعمک (۲۳) ; [اى پسر برادر! ] آن چه مىبینى (شهادت پدر) تو را بى تاب نسازد . به خدا سوگند! این عهد رسول خدا از جد و پدر و عمویت مىباشد .»
7⃣ ۷- صبر
یکى از بارزترین اوصاف انسانهاى کامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیبهاى روزگار و تلخىهاى دوران است . قرآن کریم در آیات متعددى به صابران بشارت داده (۲۴) و پاداش هاى فراوان آنها را یادآورى نموده است . زینب علیها السلام از این جهت در اوج کمال قرار دارد . در زیارتنامه آن حضرت مىخوانیم: «لقد عجبت من صبرک ملائکه السماء; ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند .» مخصوصا در ماجراى کربلا آن چنان صبر و رضا و تسلیم از خود نشان داد، که صبر از روى او خجل است .
خدا در مکتب صبر على پرداخت زینب را * براى کربلا با شیر زهرا ساخت زینب را
بسان لیله القدرى که مخفى ماند قدر او * کسى غیر از حسین بن على نشناخت زینب را
سلام بر تو اى کسى که صبر شد حقیر تو * ندیده بعد فاطمه جهان زنى نظیر تو
در مجلس ابن زیاد; آن گاه که آن ملعون با نیش زبانش نمک به زخم زینب مىپاشد و براى آزردن او مىگوید: «کیف رایت صنع الله باخیک واهل بیتک (۲۵) ; کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه یافتى؟» او در واقع با تعریض مىخواهد بگوید که دیدى خدا چه بلایى به سرتان آورد؟ زینب علیها السلام در پاسخ درنگ نمىکند، گویى از قبل براى این شماتتها اندیشه نموده و پاسخى آماده کرده است . او با آرامشى که از صبر و رضاى قلبى او حکایت داشت فرمود: «ما رایت الا جمیلا (۲۶) ; جز زیبایى چیزى ندیدم .» ابن زیاد از پاسخ یک زن اسیر در شگفت مىماند، و ا ز این همه صبر و استقامت و تسلیم او در مقابل مصیبتها متعجب مىشود و قدرت محاجه را از دست مىدهد .
اى زینبى که محنت عالم کشیدهاى * غیر از بلا و درد به عالم چه دیدهاى؟
یارب زنى و این همه استوارى و علو * چون زینب صبور مگر آفریدهاى؟
8⃣ ۸- ایثار
یکى دیگر از صفات حسنه انسانهاى برتر، مقدم داشتن دیگران بر خود است . امام على علیه السلام فرمود: «الایثار اعلى الایمان (۲۷) ; ایثار، بالاترین درجه ایمان است .» و فرمود: «الایثار اعلى الاحسان (۲۸) ; ایثار برترین احسان است .»
زینب مجلله در این صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده است . او براى حفظ جان دیگران، خطر را به جان مىخرد و در تمام صحنهها، دیگران را بر خود مقدم مىدارد . او در ماجراى کربلا حتى از سهمیه آب خویش استفاده نمىکرد و آن را نیز به کودکان مىداد . در بین راه کوفه و شام، با این که خود گرسنه و تشنه بود، ایثار را به بند کشیده و آن را شرمنده ساخت . امام زین العابدین علیه السلام مىفرماید: «انها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام على الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا من الخبز فى الیوم واللیله (۲۹) ; عمه ام زینب [در مدت اسارت]، غذایى را که به عنوان سهمیه و جیره مىدادند، بین بچهها تقسیم مىکرد، چون آنها در هر شبانه روز به هر یک از ما یک قرص نان مىدادند .»
او سختى ها و تازیانه ها را به جان خود مىخرید و نمى گذاشت بر بازوى کودکان اصابت کند .
براى حفظ جان کودکانت در بر دشمن *** به پیش تازیانه بازوى خود را سپر کردم
🌸 ادامه 👇
🌸 ادامه👇
9⃣ ۹- شجاعت و شهامت
از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مىباشد . امام على علیه السلام مىفرماید: «عظم الخالق فى انفسهم فصغر ما دونه فى اعینهم (۳۰) ; خالق در جان آنان بزرگ است، پس غیر او در چشمشان کوچک مىباشد .»
سر شجاعت اولیاى الهى نیز در همین است . زینب که خود چنین دیدى دارد، و در خانواده شجاعت تربیتشده است، از جاعتحیدرى بهرهمند است . او به «لبوه الهاشمیه (۳۱) ; شیر زن هاشمى» لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فریاد مىزند، توبیخشان مىکند، تحقیرشان مىکند، و از کسى هراسى به دل ندارد . او از برق شمشیر خون چکان آدمکشان واهمه ندارد، در آن روز فراموش نشدنى، در میان آن همه شمشیر و آن همه کشته فریاد مىزند که آیا در میان شما یک مسلمان نیست؟ در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشهاى مىنشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او تحقیرش مىکند، او را «فاسق» و «فاجر» معرفى مىکند و مىگوید: «الحمدلله الذى اکرمنا بنبیه محمد صلى الله علیه و آله وطهرنا من الرجس تطهیرا وانما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا (۳۲) ; سپاس خداى را که ما را با نبوت حضرت محمد صلى الله علیه و آله گرامى داشت، و از پلیدىها پاک نمود . همانا فقط فاسق رسوا مىشود، و بدکار دروغ مىگوید، و او غیر ما مىباشد .»
و همچنین در مقابل یزید خیره سر، و دهن کجىها و بد زبانى هاى او، شجاعت حیدرى را به نمایش گذارده، چنین مىگوید: «لئن جرت على الدواهى مخاطبتک انى لاستصغر قدرک واستعظم تقریعک واستکبر توبیخک (۳۳) ; اگر فشارهاى روزگار مرابه سخن گفتن با تو واداشته [بدان که] من قدر و مقدار تو را کوچک پنداشته و سرزنش تو را بزرگ شمرده و توبیخ کردن تو را بزرگ مىدانم .»
صداى زنده على به صوت دلپذیر تو *** اسیر شام بودى و یزید شد اسیر تو
🔟 ۱۰- فصاحت و بلاغت
هر خطیبى بخواهد فصیح و بلیغ سخن بگوید، علاوه بر استعداد ذاتى، باید بارها تمرین عملى انجام دهد، همچنین در حین خطابه لازم است از نظر روانى و جسمانى کاملا آماده باشد تا بتواند خطبهاى فصیح و بلیغ ادا کند . و مستمعین باید با او هماهنگ باشند و الا یاراى سخن گفتن نخواهد داشت تا چه رسد به اینکه فصیح و بلیغ بگوید .
زینب بدون آن که دوره دیده و یا تمرین خطابه کرده باشد و در حال تشنگى، گرسنگى، خستگى اسارت، و از نظر روانى داغ دار، آواره و تحقیر شده با کسانى سخن مىگوید که نه تنها با او هماهنگ نیستند بلکه حتى سنگ و خاکروبه بر سر او ریختهاند، با این حال صداى زینب بلند مىشود که: «اى مردم کوفه! اى نیرنگ بازان و بى وفایان . . .» سخنان زینب علیها السلام چنان بود که وجدان خفته مردم را بیدار کرد و صداى گریه از زن و مرد و پیر و جوان و خردسال بلند شد .
خزیم اسدى مىگوید: متوجه زینب شدم، به خدا سوگند زنى را که سر تا پا شرم و حیا باشد، سخنرانتر از او ندیدم، گویى زینب از زبان على علیه السلام سخن مىگفت .
و همو مىگوید: پیر مردى را در کنار خود دیدم که بر اثر گریه محاسنش غرق اشک شده بود و مىگفت: پدر و مادرم فداى شما باد، پیرمردان شما بهترین پیرمردها، جوانان شما برترین جوانها و زنان شما نیکوترین زنان هستند . نسل شما بهترین نسلى است که نه خوار مىگردد و نه شکست مىپذیرد (۳۴) .
🌺والسلام علی من التبع الهدی🌺
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🔻 پی نوشتها:
۱) شیخ ذبیح الله محلاتى، ریاحین الشریعه، (تهران، دار الکتب الاسلامیه) ج۳، ص۴۶ .
۲) همان، ج۳، ص۲۱۰ .
۳) همان، ج۳، ص۳۹ .
۴) بقره/۳۱- ۳۲ .
۵) کهف/۶۵ .
۶) شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، (تهران، علمیه اسلامیه، چاپ قدیم، ۱۳۳۱ ه . ش) ج۱، ص۲۹۸ .
۷) ذاریات/۵۶ .
۸) محمد بن جریر طبرى، تاریخ طبرى، ج۶، ص۲۳۸ .
۹) ریاحین الشریعه (پیشین)، ج۳، ص۶۲ .
۱۰) همان، ج۳، ص۶۲ .
۱۱) همان، ص ۶۱- ۶۲ .
۱۲) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت ۴۶۶ .
۱۳) جزائرى، الخصائص الزینبیه، ص۳۴۵ .
۱۴) محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، (بیروت، دار احیاء التراث العربى)، ج۴۵، ص۱۳۴ .
۱۵) نساء/۵۹ .
۱۶) پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، على علیه السلام، فاطمه علیها السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، امام سجاد علیه السلام و امام باقر علیه السلام .
۱۷) الکوکب الدرى، ج۱، ص۱۹۶ .
۱۸) بحار الانوار (پیشین)، ج۴۵، ص۱۱۰- ۱۱۱ .
۱۹) همان، ج۴۵، ص۱۳۳ .
۲۰) همان، ج۴۵، ص۵۸، ومعالى السبطین، ج۲، ص۸۸ .
۲۱) بحار الانوار، (پیشین)، ج۴۵، ص۴۶ .
۲۲) همان، ج۴۵، ص۶۱ .
۲۳) همان، ج۴۵، ص۱۷۹ .
۲۴) مثل بقره/۱۵۵ و . . . .
۲۵) بحارالانوار، (پیشین)، ج۴۵، ص۱۱۵- ۱۱۶ .
۲۶) همان، ص۱۱۶ .
۲۷) میزان الحکمه، ج۱، ص۴ .
۲۸) همان .
۲۹) ریاحین الشریعه، (پیشین)، ج۳، ص۶۲ .
۳۰) نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۱۸۲ .
۳۱) زیارت نامه حضرت زینب علیها السلام .
۳۲) بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۵۴ و ص۱۱۵ .
۳۳) همان، ص۱۳۴ .
۳۴) همان، ج۴۵، ص۱۰۸ و ص۱۱۰ .
نصراله سیچونی یکی از خیرین و مومنین و مغازه داران کاروانسرای کلگه مسجدسلیمان ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
شب ۳۶ ام ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت ۶ بعد از ظهر، بازار شوشتری ها (مسگران)، دکان رضا زاده مسگر برو خدا را زیارت خواهی کرد
نصراله سیچونی از ساعت ۵ در بازار شوشتری ها (مسگران) حاضر شد و در کوچه های بازار شوشتری ها از پی دکان می گشت...
میگوید : پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد،
قصد فروش آنرا داشت...
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟
مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
بالاخره به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟؟؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی،
امّا اگر مُصر هستی من آنرا به ۲۵ ریال می خرم!!!
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟!!!
مسگر گفت: ابدا"
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت!!!
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
نصراله سیچونی گفت : من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر خزیدم و گفتم :
عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟!!!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند
آنگاه تو به ۲۵ ریال می خری؟!!!
مسگر پیر گفت : من دیگ نخریدم!!!
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند، پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم...
از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که
ندایی با صدای بلند گفت:
با چله گرفتن و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!
دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم امد
گربرسرنفس خودامیری مردی
گربردگران خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🌸گنجینه معارف/
قیام 19 دی قم🌸
19 دی یادآور خاطرۀ کشتاور مردم قم در سال 1356 و انتشار مقاله ای علیه امام و نهضت است. این واقعه آغازگر تحوّل نوین در نهضت اسلامی بود که با تسلسل اربعین شهدا با پیروزی انقلاب به انجام رسید، این قیام تأثیر شگرفی بر سرنوشت نهضت اسلامی داشت. این تأثیر به عوامل متعددی بستگی داشت، باتوجه به انکه اعتراضهای مردم علیه اعمال ضداسلامی حاکمان سابقۀ دیرینه دارد، قیامهای متعددی انجام گرفته است. اما هیچکدام چنین تحوّلی ایجاد نکرد. حادثۀ 17 دی و کشتار گوهرشاد و... با اینکه با اعتراض عمومی همراه بود به عللی مداومت نیافت و با فشار و ارعاب و ترفندهای مختلف تحت عناوین تساوی مرد و زن، نیل به تمدن و پرهیز از ارتجاع در طول سالیان متمادی، جلوه یافت. انتشار چنین مقاله ای در توجیه منع حجاب نیز، در سالهای پیشین اتفاق افتاده بود. این اعمال با مخالفت و اعتراضهایی از جانب روحانیون و مردم روبرو شد. امّا نتیجۀ ثمربخشی نداشت و تحوّلی در جامعه پدید نیاورد. مثلا در سال 1338 محمد جواد فومنی ضمن انتقاد از مقاله ای در روزنامۀ اطلاعات در جلسات روحانیون و در منابر، به این مسئله اشاره می کند که بی حجابی و حادثۀ 17 دی جنبۀ قانونی ندارد و نبایستی احساسات مردم شیعه را جریحه دار کرد. ذیل این گزارش مسئولین ساواک دستور می دهند که: «مصلحت است که فعلا اهمیتی بر گفتار آنان نداد زیرا ایجاد تشنج بیشتری با پیش آمدن ماه رمضان خواهد نمود»[1] لذا اصل حمله به حجاب و اتهام ارتجاعی بودن به تنهایی، عامل این جریان نبود. در سال 56 با روی کارآمدن کارتر و سیاست مسالمت آمیز وی سیستم داخلی ایران تأثیر پذیرفت. صدارت آموزگار و ندای دروغین آزادی با مسافرت شاه و کارتر به کشورهای خود، مقارت بود. ارتباط تسلیحاتی و سیاسی ویژه ای که در این ملاقاتها و مذاکرات ایجاد شد تنفّر و انزجار مردم را شدت بخشید.
در این مذاکرات، دستگاه پهلوی مورد حمایت شدید امریکا قرار گرفت. لذا جسورانه وارد عمل شد. مقابله با نفوذ امام که به دنبال شهادت حاج آقا مصطفی، ذکر نام و عملکرد امام و مجاهدتهای ایشان در محافل عزاداری گسترده شده بود، در دستور کار قرار گرفت، آنتونی پارسونز سفیر انگلیس در ایران می گوید:
«در اوایل ژانویه تصمیم گرفته شد که برای بی اعتبار کردن حمینی مطالبی علیه او منتشر شود.»[2]
در گزارشی از برداشتهای مختلف پیرامون حادثۀ 19 دی تهیه و به ساواک ارسال شده است زمینه فکری این قیام را شرح می دهد:
«پیش از حوادث قم در مجالس ترحیمی که بخاطر درگذشت سید مصطفی پسر خمینی در قم و تهران برپاشد، وعاظ و منبری ها مطالب تندی را ابراز کرده اند. و تقریبا می توان گفت که زمینۀ فکری شورش قم را همین وعاظ چیده و نطفۀ شورش در همین مجالس ترحیم پسر خمینی بسته شده است و در مجالس ترحیم قم، خلخالی، عبدوس، ربانی و در تهران در مسجد ارک روحانی به منبر رفته اند و مردم را علیه حکومت تحریک کرده اند. عبدوس که یک طلبه است در قم بسیار با حرارت سخنرانی کرده و سخت مستمعین را تحت تأثیر قرار داده است. روحانی در مسجد ارک تهران گفته است:از تمام کشورهای اسلامی و حتی اروپا و امریکا صدها و بلکه هزاران تلگرام تسلیت به روح الله خمینی مخابره شده امّا از ایران فقط سه تلگراف مخابره شده و پس از تحلیل موضوع نتیجه گرفته است که در ایران یا مردم به علت ترس از دولت تلگرام تسلیت برای خمینی نفرستاده اند و یا تلگرامهای آنها را مخابره نکرده اند. شایع است که بعد از پایان مجالس ترحیم پسر خمینی، خلخالی، ربانی، عبدوس، ناصر مکارم شیرازی، از قم و روحانی از تهران دستگیر و تبعید شده اند»[3].
جهت مقابله با رهبریت اسلام، مناسبت 17 دی انتخاب شد تا ضمن یادآوری اتهام دیرینۀ مخالفت علما با آزادی زنان، توصیۀ اسلام به حجاب عمل ارتجاعی تلقی شود کمااینکه مطبوعات خارجی و داخلی در دست رژیم در اوّلین تحلیلهای خود از واقعه، اعتراض عمومی مردم را نوعی عمل ارتجاعی معرفی کردند.[4]
ادامه 👇
تحلیل سیاستمداران رژیم از جایگاه اسلام و امام در جامعه سبب شد تا رژیم پهلوی اعتراضات و اغتشاشات مردمی و دانشجویی را که به علت مسافرت وی به امریکا انجام گرفت نبیند[5] و سرمست از غرور اتصال به کانون غرب، سیستهای از پیش تعیین شده را پی گیرد. همین جهالت و نادانی باعث شده بود تا اندیشۀ مخالفت با حوزه و روحانیت را بارها در قالب دانشگاه اسلامی بیان کند و در اندیشۀ تسلط سازمان اوقاف بر روحانیت بر هر مستمسکی دست یازد.
دیگر آنکه با نمایش دمکراسی، فرصت حمله به روحانیت و امام برای رژیم مهیا می شود و آزادی قلم حربۀ نوین رژیم محسوب می گردد.[6]
این عمل رژیم در اوج غفلت از اعتقادات مردمی بیش از آنکه لطمه ای بر حریم امام و نهضت اسلامی وارد سازد پایه های خود را لرزان کرد.
انتشار مقاله ای در 17 دی 1356 آغازگر این واقعه بود. روزنامۀ شمارۀ 15506 اطلاعات، مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم احمد رشیدی مطلق انتشار داد. اهانت به امام خمینی، ارتباط بین واقعۀ 15 خرداد و عوامل خارجی، مخالفت روحانیون با اصلاحات ارضی، انقلاب سفید، تساوی حقوق زن و مرد، نقش عوامل توده ای و... از مطالب عمدۀ مقاله بود. با مطالعۀ روزنامه توسط طلاب و پخش خبر، تجمعهای کوچک اعتراض آمیزی در شهر قم، ایجاد شد. طلاب پس از تعطیلی دروس خود در 18 دی، بسوی منازل آیات عظام حرکت کردند، با سخنرانی مراجع حول حمایت از ولایت و همدردی با طلاب، حرکت طلاب آغاز شد، تظاهراتی گسترده علیه رژیم شکل گرفت و شعار درود بر خمینی، مرگ بر این حکومت یزیدی سکوت چند ساله را شکست. گزارش از وقایع 18/ 10/ 56 این واقعه را چنین شرح می دهد:
«ساعت 9 صبح روز 18/ 10/ 36[1356]در مدرسۀ خان قم یک بریدۀ روزنامۀ اطلاعات را که بقلم احمد رشیدی مطلق تحت عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه و راجع به خمینی مطالبی نوشته بود به دیوار الصاق کرده بودند و طلبه ها دور بریده روزنامه جمع شده و چون جمعیت زیاد بود و همه نمی توانستند بخوانند لذا یکنفر که جلو بود شروع کرد با صدای بلند به خواندن تا رسید به نام روح الله خمینی طلبه ها بصدای بلند صلوات فرستادند و از همانجا شعار و تظاهرات شروع شد، جمعیت که حدود پانصد نفر بودند از مدرسۀ خان بیرون آمدند و قصد داشتند به صحن وارد شوند که فراشها فورا دربهای صحن را بستند و طلبه ها مقداری شعار جلوی صحن داده و گفتند بروید منزل آیت الله گلپایگانی، طلاب همگی به منزل گلپایگانی رفتند بطوریکه منزل مذکور پر از طلبه و افراد شخصی شد آیت الله گلپایگانی پشت میکروفون رفتند و 5 دقیقه سخنرانی کرده و گفت دیشب روزنامه را برایم خواندند خیلی ناراحت شدم مدتی است که به دین و روحانیت جسارت می کنند دستگاهها می گویند روحانیت با ما بودند در صورتیکه همۀ مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و اینرا همه می دانند و حالا هم مخالف هستیم بعدا هم مخالف خواهیم بود و تلگرافاتی که ما برای آنها کردیم الآن هم رونوشتش در تلگرافخانه موجود است. بعد طلبه ها را نصیحت کرد که باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذارند اختلاف بین ما از آمدن کارتر به ایران بدتر و زیان آورتر است، آنها از اختلافات ما استفاده می کنند. قبل از اینکه شما بیائید من داشتم نامه می نوشتم برای آیت الله خوانساری که جلو اینکارها را بگیرد چون من شخصا با دستگاه رابطه ندارم. درسها را تعطیل کردیم ولی نباید که بهمین جا اکتفا کنیم ما باید با آقایان دیگر هم صحبت کنیم تا آنها هم با ما اقدام کنند.
ادامه 👇
سخنرانی گلپایگانی که تمام شد جمعیت بطرف منزل شریعتمداری حرکت کردند و در مسیر خیابان شعار می دادند و مأمورین با اتومبیل به تظاهرکنندگان حمله کردند آنها هم به مأمورین سنگ پرتاب می کردند تا بمنزل شریعتمداری رسیدند در منزل ایشان طلبه ای بنام سید کاظم رضوی کشمیری بلند شد و گفت حضرت آیت الله الآن که ما از منزل آیت الله گلپایگانی به منزل شما می آمدیم سرهنگ جوادی دستور شلیک داد و با تراکتور بما حمله کردند شما بدرد دل طلبه ها برسید، بعد شریعتمداری سخنرانی کرد و گفت چون من مریض هستم نمی توانم صحبت کنم ولی امروز صبح روزنامه را خواندم خیلی متأثر شدم و باید این شخص که توهین کرده مجازات شود ما اقدام می کنیم حرف ما را گوش نمی دهند ولی اینرا بدانید اینها همه بضرر خودشان است چون همه مردم ایشان(خمینی)را می شناسند ولی شما آرام باشید و متحد باشید معلوم میشود شما ما را قبول دارید که به اینجا آمدید پس بگذارید ما با آقایان مشورت کنیم تا ببینیم چه باید کرد، سخنرانی شریعتمداری که تمام شد چون مقارن با ظهر بود لذا اعلام کردند عصر ساعت 3 قدیم منزل آقای نجفی جمع شوید ساعت 5/ 3 طلبه ها در منزل آیت الله نجفی جمع شدند، آیت الله نجفی سخنرانی کرده و گفت من ایشان را(خمینی را)خوب می شناسم ما هشتاد سال است با همه رفیق هستیم ایشان با ان حرفها کوچک نمی شود من اقداماتی کرده ام و نامه برای آقای نوری در تهران نوشته ام که ایشان هم اقدام کند.
بعد از اتمام سخنان نجفی طلاب بمنزل سید صادق روحانی و آقا مرتضی حائری رفتند که من دیگر در این دو منزل نبودم. شب بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد اعظم گفته شد که آقای حائری سخنرانی می کند ولی حائری بطور ایستاده پای منبر چند کلمه صحبت کرده اظهار داشت صلاح نیست ما در مسجد اعظم سخنرانی کنیم چون اینجا را هم مثل مدرسۀ فیضیه می گیرند اگربنا باشد صحبت کنیم در جای دیگر صحبت خواهیم کرد و السلام. به محض اتمام سخنرانی حائری شعار درود برخمینی، مرگ بر این حکومت یزیدی، شروع شد و از مسجد بطرف خیابان موزه بیرون آمدند جلوی در مسجد مأمورین آماده بودند طلبه ها بمحض مشاهده مأمورین با دست بطرف آنها اشاره کرده و فریاد می زدند مزدور برو گمشو، در تظاهرات امشب به عنوان اعتراض حدود 100 عدد روزنامه اطلاعات را پاره کردند ضمنا به عنوان اعتراض نسبت به توهین که در روزنامه اطلاعات به خمینی شده بود کلیه درسهای حوزه تعطیل بود.[7]
زمینۀ تظاهرات گسترده در فردای آن روز، فراهم شد. نوزدهم دیماه حرکت جمعی بیش از 10 هزار نفر از طلاب و روحانیون سامان گرفت و طلاب بسوی منزل آیت الله حاج میرزا حسین نوری همدانی حرکت کردند و پس از سخنرانی ایشان در ضرورت حمایت از مرجعیت و روحانیت به سمت چهارراه صفائیه(شهدا)حرکت کرده و ضمن شعارهای خود علیه رژیم و در حمایت از امام خمینی، با مأمورین شهربانی قم که از پیش آماده شده بودند، مواجه شدند.[8] مأمورین رژیم که از قبل خود را جهت ایجاد صحنه های آشوب و بی نظمی آماده کرده بودند به خردکردن شیشه های بانک ملی در کنار کلانتری پرداختند و سنگ اندازی را آغاز کردند.[9] رگبار مسلسل، پاسخ مأموران رژیم به مردم بی دفاع بود. مدرسه های خان و حجتیه صحنۀ خونین این تظاهرات شد و به شهادت صدها تن از طلاب و روحانیون منجر شد، شهرهای مشهد، آبادان، تهران، خرمشهر، اصفهان، کاشان، قزوین و... که به حالت تعطیل درآمده بودند، هماهنگ با این قیام فعالانه شرکت داشتند. شهربانی از تحویل پیکرهای شهدا به مردم ممانعت کرد و اعلام شد که به بهای هر گلوله مبلغ 700 تومان دریافت می کند[10] این اعمال که تنفر مردم را شدت می بخشید با حادثه ممانعت از عیادت آیات و مراجع از بیمارستان، صفوف تظاهرات را مستحکمتر کرد. پیام خونین واقعه بسرعت در میان شهرهای کشور پخش شد. با شهادت مظلومانۀ مردم، خیابانهای کشور مملو از جمعیت معترض به سیاست های رژیم شد، این مخالفت ها تا چهلم شهدا ادامه یافت، بیش از دیگران، مراجع و روحانیون موضع صریح خود را اعلام کردند، امام خمینی در نجف به دقت اوضاع را بررسی می کردند