eitaa logo
مرسی تی وی 🌿🌺
31.9هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
20.2هزار ویدیو
244 فایل
جهت ارتباط با ما: تبلیغات @mtvadmin مدیریت @mer30tv_admin Join : http://eitaa.com/joinchat/2805596162Ce0952111b8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاش های این مرد برای نجات سگش از دهان تمساح😮😨 @MER30TV 👈💯
11.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بدون تعارف با لوطی بازار امین السلطان دیدن امثال حاج عبدالله رنجبر حال آدمو خوب میکنه پیرمردی که هفتاد سال کاسبه و کلی چک برگشتی از مشتری هاش و چند دفتر آدم بدهکار داره و میگه هرکسی که پول نداده رو بخشیدم. یک خونه و یک مغازه فقط بخش از ببخشش اموالشه. @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داداش کارت خوب اما اونا وزنه نبودن که آخرسر پرتشون کردی😂 @MER30TV 👈💯
انسانها آفريده شده اند كه دوست داشته شوند؛ وسايل و اشيا ساخته شدند كه استفاده شوند؛ دليل اينهمه آشفتگی در دنيا اين است كه وسايل دوست داشته ميشوند و از انسان‌ها استفاده ميشود! @MER30TV👈💯
‏ما عینکی ها خیلی گناه داریم 😔 @MER30TV👈💯
⭕️ والدین بر اساس نحوه ی عملکردشان به چهار دسته کلی تقسیم می شوند : ➖ والدین آسان گیر والدینی هستند که روابط صمیمانه و محبت آمیز با فرزندانشان دارند ولی راهنمایی نمی کنند و از فرزندانشان توقع رعایت انضباط را ندارند. ➖ والدین بی اعتنا والدینی هستند که فرزندان خود را از نظر تربیتی رها کرده اند و به آنها اعتنایی ندارند. ➖ والدین مستبد والدینی هستند که بر فرزندانشان کنترل شدید اعمال می کنند و با اینکارشان رابطه ای سرد و بی تفاوت یا طرد کننده ایجاد می کنند. ➖ والدین مقتدر بهترین نوع عملکرد است. والدینی هستند که در عین کنترل در حد متعادل ، رابطه ای گرم و صمیمی با فرزندان خود دارند و در صورت نیاز آنها را راهنمایی میکنند. 🌿🌷 💕🍃 🍃💕 @MER30TV 👈💯
گلهای نیکی - @mer30tv.mp3
4.36M
#قصه_کودکانه #رادیو_مرسی هر شب ساعت 20:30 یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ✨ دیوارهای کاغذی باز هم سردرد داشتم. برگۀ مرخصی را پر کردم، تاکسی گرفتم و به سمت خانه راه افتادم. باید تا بدتر نشده بود، فکری می‌کردم. در را که باز کردم، بچه‌ها با دیدنم همه‌چیز دستگیرشان شد؛ بازی‌شان را رها کردند و آرام توی اتاقشان خزیدند. دلم به حالشان سوخت. اما آن‌قدر بی‌حال بودم که غیر از دردم به چیزی فکر نمی‌کردم. قرص را خوردم، سرم را محکم بستم و افتادم روی تخت. رمق نداشتم حتی پنجره را باز کنم. تاهمسایۀ دیوار به دیوارمان نیامده بودند باید کمی استراحت می‌کردم، با این دیوارهای کاغذی که صدای ورق زدن کتاب را هم منتقل می‌کردند. به آرامش نیاز داشتم. به اینکه خودم را از میان هیاهوی مغزم بیرون بکشم و دردی که نفسم را بریده بود، کم کنم. چشم‌هایم تازه گرم شده بود، که یادم به آخرین قسط خانه افتاد. امروز آخرین وقتش بود. بار سنگین قسط و ضامن بالاخره داشت از سرمان کم می‌شد. به هر سختی که بود، شماره را وارد کردم و رمز را زدم و تمام! پیشانی‌ام دل‌دل می‌کرد، پلک‌زدن هم برایم سخت بود. باید قرص دوم را هم نوش‌جان می‌کردم. امشب نوبت بهروز بود تا از مادرش نگهداری کند. گرچه من هم نیاز به مراقبت داشتم، وقت فکر کردن به این مسائل نبود، چون سردردم را بیشتر می‌کرد. پس بی‌خیال چشمهایم را بستم و سعی کردم هر طور شده بخوابم. صبا دختر کوچکم با ترس و لرز وارد اتاق شد و آرام گفت:«مامان برام کیک درست می‌کنی؟ تولدمه‌ها، خودت گفتی به خاطر کرونا از بیرون کیک نمی‌خریم.» فقط توانستم با دستم اشاره کنم که برود و در اتاق را ببندد. ده دقیقه نشد که خوابم برده بود. صدای بسته شدن در آمد. از جا پریدم. باز هم نگار خانم و شوهرش دعوا داشتند، طبق معمول! صدایشان آنقدر واضح بود که که انگار کنار من نشسته بودند. از به نام شدن خانه و تقسیم سه دنگ و خسارت صد میلیونی ماشین، شروع شد و رسید به پول میوه‌هایی که نگار برای مهمانی مادرشوهرش خریده بود و خستگی همیشگی آقانادر در مهمانی‌های نگار و آخر سر شکستن چند تکه ظرف که احتمالا جهیزیۀ عتیقۀ نگار بود. بعد هم های‌های گریۀ پشت تلفن! حتما یکی دوماه می‌رفت قهر و باز کشمکش‌های آشتی‌کنان! بیچاره دختر کوچکشان رها که با ترس و لرز جیغ می‌کشید. سرم هنوز گیج و منگ بود. اما با این اوضاع نمی‌شد خوابید. سماور را روشن کردم، شاید دم‌نوش کمی حالم را بهتر می‌کرد. باید کیک تولد صبا را هم آماده می‌کردم. هنوز صدای نگار خانم و آقانادر توی گوشم بود. تمام دعواهایشان را حفظ بودم. تقصیری نداشتند دیوارها نازک بود. نفس بلندی کشیدم. تمام دغدغۀ من پشت این دیوارهای کاغذی، حقوقی بود که پای قسط آخر خانه رفته بود و وانیل که برای کیک تولد دخترم نداشتیم... بچه‌ها به تصور اینکه سردردم آرام شده با لبخند از اتاقشان بیرون آمدند. @MER30TV👈💯 🌸 🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
گاهی بايدكركره زندگی را پايين بكشيم و با خود خلوت كنيم و به پيرامون مان با دقت بيشتری نگاه كنیم، شايد چيزهایی را از ياد برده باشيم🍁 شب بخیر🌺 @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت : با درد صبر کن ، که دوا می‌فرستمت ... ا#حافظ سلام صبحتون بخیر و شادی😊🌹 @MER30TV👈💯
ماه آذر دلبر پاییز...(رادیو مرسی) - @mer30tv.mp3
6.87M
ویژه #آذرماهی ها خیلی ویژه تر بفرستین براشون🥰 #رادیو_مرسی @MER30TV👈💯