فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپم نباید فراموش بشه!
ایشون خلاف قوانین فیزیک عمل کرده و به قانون ارشمیدس غلبه کرد😁😂
@MER30TV 👈💯
اگر می خواهی
به تمام آنچه در رویاهایت
میپرورانی برسی
بدان که
این تنها از طریق شادی
و احساس
خوب درونی ات ممکن است...
❣
@MER30TV 👈💯
#همسرانه
پذیرش عذرخواهی
💠 سختگیری زیاد در پذیرفتن عذرخواهی همسر، میتواند موجب شود که او کمتر برای عذرخواهی پیشقدم شود.
💠 توقع نداشته باشید که همسرتان با الفاظ خاص و مورد نظر شما عذرخواهی کند.
💠 گاهی حتی برخی رفتارها، نشاندهنده و چراغ سبزی به معنای عذرخواهی است. پس سریع عذر زبانی و یا رفتاری همسر را بپذیرید و واقعاً او را ببخشید.
💠 گاهی دیر پذیرفتن عذر همسر، زمینه ایجاد کینه، سوءظن و سردی روابط میگردد.
💠 مواظب باشید در پذیرش عذرخواهی، منّت نگذارید و حفظ عزّت همسرتان را در نظر بگیرید.
@MER30TV 👈💯
درخت انار و مترسک - @mer30tv.mp3
4.19M
#قصه_کودکانه
هر شب ساعت 20:30
یه قصه خوب و شیرین
برای کودک دلبند شما🥰
در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃
@MER30TV 👈💯
🔸 ثبتنام دوره جدید کارگاه اموزش داستان نویسی
#کلاس_داستان_نویسی_آنلاین (غیرحضوری)
🔴تحقق رویای نویسنده شدن!
✅ ۸ جلسه آموزش آنلاین!
✅ با اعطای مدرک پایان دوره
💫همراه با اساتید مجرب
(بیش از یک دهه سابقهی نوشتن و تدریس)
♦️ ثبت نام از طریق آی دی زیر:
@zeynab_27
انجمن داستان سار
@saranjoman
🌟 #زنگ_تفکر 🌟
ﺍﺯ شخصی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، چه به دست ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻫﻴــﭻ ...!
ﺍما، ﺑﻌﻀﯽ چیزﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ؛ ﺧﺸﻢ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ به دﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلماﻥ ﺧﻮﺏ می شوﺩ؛ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍدن ها ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ و راحت مان می کند...
@MER30TV 👈💯
#داستان_شب
من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود؛ خودم خدمتش را مىنمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛ و غذا برايش مىپختم؛ و آب وضو برايش حاضر مىكردم؛ و خلاصه به هر گونه در تحمّل خواستههاى او در حضورش بودم. و او بسيار تند و بداخلاق بود. بَعْضاً فحش ميداد؛ و من تحمّل مىكردم، و بر روى او تبسّم مىكردم. و به همين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال مىگذشت.
زيرا نگه دارى عيال با اين خلقِ مادر مقدور نبود. و من مىدانستم اگر زوجهاى انتخاب كنم، يا زندگانى ما را بههم خواهد زد؛ و يا من مجبور مىشدم مادرم را ترك گويم. و ترك مادر در وجدانم و عاطفهام قابل قبول نبود؛ فلهذا به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم.
گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از وى به من مىرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّهاى روشن مىشد؛ و حال خوش دست مىداد، ولى البتّه دوام نداشت و زود گذر بود.
تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او مىگستردم، تاتنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته باشد
در آن شب كه من قلقلك را (كوزه را) آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم مىگذاردم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم او در ميان شب تاريك آب خواست.
فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرفى ريخته، و بهاو دادم و گفتم: بگير، مادر جان!
او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير دادهام؛ فحش غريب به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد.
فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت مىخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد؟
إجمالاً آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقهها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، طبيب من، با من سخن گفت. و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد.
(شرح حالی که مرحوم علی اکبر #دهخدا برای شخصی که جویای حالات عرفانی ایشان شده بود، تعریف کرده است.)
@MER30TV 👈💯
❣️بہ جانان جان سپار اے دل
ڪہ ڪار عاشقان این است
💞هواے خویشتن بگذار
اگر دارے هواے او...
🔸شاه نعمت الله ولی
شبتون بخیر
@MER30TV 👈💯