eitaa logo
مرسی تی وی 🌿🌺
30.8هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
19.6هزار ویدیو
242 فایل
جهت ارتباط با ما: @mtvadmin Join : http://eitaa.com/joinchat/2805596162Ce0952111b8
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹ماسوله هم اکنون😍 @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بوسه میزنم😘 بر دست های پدرم ❤ که هیچگاه دست هایم ✋ را رها نکرد😇 پدر عزیزم روزت مبارک ❤ @MER30TV 👈💯
لباس خاص سفیر جدید غنا در دیدار با روحانی! @MER30TV👈💯
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین باره رفته دزدی 😁 @MER30TV👈💯
#حضرت_علی_علیه_السلام❤️ تا دست خدا آینه را داد به کعبه ازشدت شهدش ترک افتاد به کعبه* پیش قدمش سینه درید و همه دیدند این کار چه قدر وشرفی داد به کعبه تاریکی بت خانه فرو ریخت به یمن نوری که خداوند فرستاد به کعبه وقتی عدد عشق درعالم صدو ده تاست حرفی نزن از باقی اعداد به کعبه آمیخته شد جاذبه و دافعه باهم باآمدن جامع الاضداد! به کعبه پرمیشود از عطر وجودش همه عالم هربار می افتد گذر باد به کعبه برسینه نگه داشته نقش شرفش را ای عشق بگو دست مریزاد به کعبه میلاد باسعادت امیرالمومنین امام علی علیه السلام مبارک💐 @MER30TV👈💯
شیروسه گاو - @mer30tv.mp3
3.68M
#قصه_کودکانه هر شب ساعت 20:30 یک قصه جذاب و آموزنده برای کودکان دلبند شما🥰 در کانال مرسی تی وی😊🌸🍃 @MER30TV 👈💯
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 🍃🌼 🌸 ✨ ✨ سوپ مادرم برای مراقبت از خواهر کوچک‌ترم، که به تازگی طعم مادر شدن را تجربه می‌کرد، به شهرستان رفته بود، که خبر زخمی شدنم را به آقاجان داده بودند.‌ پدرم آن موقع مغازه کوچکی داشت که در آن کفاشی می‌کرد، مردی ساده و روستایی که برای امرار معاش به تهران آمده بود و تمام هم و غمش همین دو فرزند بود و دلخوش بود به بودن‌شان. تمام تلاشش را کرده بود که مادرم نفهمد در بیمارستان بستری شده‌ام و برای عمل جراحی سنگین هر دو پایمـ که آن موقع ترکش خورده بود‌ـ آماده می‌شوم. آقا جان خودش را به اهواز رساند و با هم به تهران منتقل شدیم. جنگ در اوج خودش بود و هر زمان خبر شهادت یکی از دوستانم دست و پایم را می‌لرزاند، اما آقاجان نمی‌گذاشت دل به این غصه‌ها بسپارم. از همان ابتدای ورودش شوخی و خنده را با خودش آورده بود و بین همه پخش می‌کرد. هر چند می‌دیدم که گاهی از ناله‌های من، اشک در چشمانش حلقه می‌زد، اما می‌خندید و برای اینکه خودم را نبازم، هر چه خاطرات خنده‌دار بلد بود، رو می‌کرد و تلاشش این بود دردم را کم کند. اولین روزی را که به خانه منتقل شدم، خوب به خاطر دارم. هر دو پایم در گچ بود و درد کلافه‌ام کرده بود. حال خوبی نداشتم و مدام بهانه می‌گرفتم. خبر عملیات‌ها، پیروزی‌ها و شهادت بچه‌ها، کلافه‌ام کرده بود. من مرد رزم و جنگ و جبهه بودم و خانه‌نشینی، دیوانه‌ام می‌کرد، اما آقاجان، با صبر و حوصله بدخلقی‌هایم را به جان می‌خرید. یادم هست که با کلی سعی و تلاش، می‌خواست توصیه دکتر را عملی کند، بدون اینکه کسی را به زحمت بیندازد. دکتر گفته بود چند روزی غذای سبک مثل سوپ بخورم تا کم‌کم معده‌ام به پذیرش غذا عادت کند. تا قبل از رسیدن مادرم از همسایه دستور پخت سوپ گرفته بود و با ظرافت و دقت توی آشپزخانه برای پسر ناخوش احوالش غذا درست می‌کرد. اولین قاشق سوپ را که به دهان بردم، طعم بدمزه‌ترین غذا را حس کردم، نه نمک و ادویه و نه سبزی خوش‌بویی، هیچ‌ کدام را نداشت، کمی جو و یک تکه مرغ و هویج‌های درشت... هم خنده‌ام گرفته‌ بود و هم طعم بد غذا خلقم را تنگ کرده بود. با هر سختی‌ای که بود برای اینکه ناامیدش نکنم، سوپ را خوردم و گذشت. دیروز، دخترم ظرف غذا را پشت در اتاق گذاشت و صدایم کرد و به سرعت از پله‌ها پایین رفت. قرنطینه بودم و همه در تلاش و تکاپو تا این مرحله را هم پشت‌سر بگذارم. با بی‌میلی غذا را برداشتم و بدون آنکه نگاه کنم، قاشقی در دهان بردم. ناگهان همه چیز مرور شد. برگشتم به روزهای جنگ، خانه کوچک‌مان، تخت و دوپای مجروح و پدرم که دو سه روزی دستپخت ناشیانه‌اش را با کلی اکراه و بی‌میلی می‌خوردم. تلفن را برداشتم، به طبقه پایین زنگ زدم و بی‌سلام و مقدمه‌چینی پرسیدم: «آقاجون اینجاست؟» دخترم با تعجب گفت: «بله بابا از کجا فهمیدی؟» اشک از گوشه چشمانم سرازیر شد. ـ برای چی اومده اینجا؟ اگه یه دفه از من بگیره کی ازش مراقبت کنه؟ دخترم با صدای ضعیفی گفت: «بابا آخه چند روز پیگیر حالتون بود، امروز پرسید سوپ براتون خوبه؟ گفتیم بله، مامان گفت نیاد ولی براتون سوپ درست کرده آورده...» پدرم، تنها نعمت تکرار نشدنی زندگی، که بعد از فوت مادرم خانه‌نشین شده بود، باز هم همان سوپ بی‌مزه‌اش را درست کرده و برای پسر ناخوش‌احوالش آورده بود، اما همین سوپ بدون چاشنی و بی‌مزه، مثل یک داروی شفابخش، انرژی‌ام را برای مبارزه با بیماری دوچندان کرد. ———- بسیار سپاسگزاریم از سرکار خانم که داستانهای زیباشون رو بدون هیچ چشمداشتی در اختیار ما میگذارن🌷 @MER30TV 👈💯 🌸 🍃🌼 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 ✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوندا✨ زیباترین لحظه ها را نصیب پدر و مادرم کن که زیباترین لحظه هایشان را به خاطر مـن از دست داده اند.🌺 @MER30TV 👈💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ز🌼محبّت 🍃تجارت پاياپاے نيست 🍃چرتڪہ نندازيم ڪہ 🍃من چہ ڪردم و 🍃درمقابل توچہ ڪردے 🍃بےشمارمحبّت ڪنيم 🍃حتی اگربہ هردليلے 🍃ڪفہ ترازوے ديگران سبڪ‌تر بود 🌷سلام. صبحتون بخیر @MER30TV 👈💯