|ܩِܝآࡅߺ߳ࡉ|
مگذار که، غم تو را در هم بشکند ؛
تو رفیقمنلارفیقله را داری(: !
وقتۍمۍگویَممَنلِۍغَیرُڪیَعنۍ
بُریدهامازایـندنیـٰاۍبۍاَرزِش
ازایندُنیـٰاۍبۍمَھدۍ
نگاهم کرد و گفت : میدانی رنج تو چیست ؟ - تو به آنچه نباید ، بسیار فکر میکنی !