eitaa logo
معراج
49 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
132 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
✍ و ... مادری که قرن‌هاست اسلام، بر ستون غیرتِ او استوار مانده است ! 🖤سالروز وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها تسلیت باد🖤 سلام‌الله‌علیها
🕊❤️🌺راهکارهای زندگی موفق در جز دهم قرآن کریم 🕊❤️🌺
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مراجع، خمسی که از مردم دریافت می‌شه را چیکار می‌کنن؟! 🌱 یک دقیقه با قرآن در 💠 مجموعه دیدنی به روایت حجت‌الاسلام راجی 🔹 🔹 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
تفسیر 10.pdf
354.5K
💠 🔻 ویژه ماه مبارک 🗞 ✅ نکات کلیدی و تفسیری 💠 کانال طرح ملی 🆔 @quran_salehin
💠 🔸امام علی(ع): ☘آنکه پیوسته تنبلی کند، در رسیدن به آرزویش ناکام می ماند.✨ 📚 میزان الحکمه؛ ۱۱؛ ۵۱۴۸ 💠 کانال طرح ملی 🆔 @quran_salehin
_ روز دهم خدای من... - مرا در اين روز از آنان كه بر تو توكل كنند - و نزد تو فوز و سعادت يابند قرار ده - و مرا از آنان كه مقربان درگاه تو باشند قرار ده به حق احسانت " اى منتهاى آرزوى طالبان " 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤 سلام الله علیها تسلیت باد. 🔰 دقایقی کوتاه حضرت خدیجه سلام الله علیها را بشناسیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیرمردی با چهره‌ای زیبا و نورانی وارد مغازه طلا فروشی شد فروشنده با احترام از شیخ نورانی استقبال کرد. پیرمرد گفت: من عمل صالح تو هستم! مرد زرگر قهقهه‌ای😂 زد وبا ناباورانه گفت: درست است که چهره‌ای دلربا دارید اما هرگز گمان نمیکنم عمل صالح چنین شکلی داشته باشد! درهمین حین، یک زوج جوان وارد مغازه شدند و سفارشی دادند. مرد زرگر از آنهاخواست که تا اوحساب کتاب میکند، در مغازه بنشینند. باکمال تعجب دید که خانم جوان رفت و در بغل شیخ نشست. با تعجب از زن سوال کرد: که چرا دربغل شیخ نشستی؟ خانم جوان با تعجب گفت: کدام شیخ؟ حال شما خوبست؟ ازچه سخن میگوئی؟ اینجا کسی نیست. و با اوقات تلخی گفت: بالاخره طلا رابه ما میدهی یانه؟ مرد طلافروش با تعجب وخجالت، طلای زوج جوان را به آنها داد و مبلغ را گرفت و زوج جوان مغازه را ترک کردند. شیخ رو به زرگر کرد و گفت: غیر از تو کسی مرا نمی‌بیند و این فقط برای صالحین و خواص محقق میشود. دوباره مرد و زن دیگری نیز وارد شدند و همان قصه تکرار شد!!! شیخ به زرگر گفت: من چیزی از تو نمیخواهم! این دستمال را بصورتت بمال تا رزق و روزیت بیشتر شود . زرگر باحالت قدسی و روحانی دستمال را گرفت و بو کرد و به قصد تبرک به صورت مالید و نقش بر زمین شد. شیخ دروغین و دوستانش هرچه پول وطلا بود، برداشته و مغازه را جارو زدند! بعد از ۴سال همان شیخ دروغین با غل و زنجیر، همراه پلیس وارد مغازه شد افسر پلیس شرح ماجرا را از شیخ و زرگر سوال کرد و آنها به نوبت بازگو کردند. افسرپلیس گفت: برای اطمینان بیشتر باید دقیقا صحنه جرم را تکرار کنید و شیخ دستمال را به زرگر داد و زرگر بو کشید و به صورت مالید و دوباره نقش بر زمین شد و این‌بار شیخ و پلیس دروغین و دوستانش، دوباره مغازه را جارو زدند! نتیجه: هرچهارسال یکبار، انتخابات تکرار میشود، وما ملت، همان زرگران غارت زده ایم. که فرق بین راستگو و دروغگو را نمیدانیم!!! 👈دوستان انتخابات نزدیکست، مراقب مغازه زرگری و رأی طلائی خودتان باشید.