~بِسمِرَبِالشُهدآ♥️••
#مقاممعظمرهبری:
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🕊
خادم "خانم" جهت گروه ختم قرآن بیت الشهدا نیازمندیم🌱
چنانچہ دوست دارید خادم جهادی شهدا
بشید اطلاع بدید👇
🆔@ya_fatemat_al_zahra
🕊••
✍شهیدهادیمۍگفت :
اگر انسان سرش را به سمت آسمان
بالا بیاورد و کارهایش را فقط برای
رضای خدا انجام دهد🌿
مطمئن باش زندگیش عوض میشود
و تازه معنی زندگی کردن را میفهمد😇
#شهیدانه/#شهید_ابراهیم_هادی🦋
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🌷°°
ما همه
از همان کودکی
دلدادهی تو بودهایم...🙂💕
#نماهنگ_بابارضا🌱
#اندکۍ_حال_خوب😍
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
•|﷽|• 💌#شعرنوشتهشدهرویسنگمزارشهید: خوشا آنان كه با غیرت ز گیتی ندای یا حسین گفتند و رفتند🕊 در
•|﷽|•
💌#شهیدعسگریهمیشهمیگفت:
نباید به گناه نزدیک بشیم❌
باید برای خودمون ترمز بذاریم🚨
اگر بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه
ولی حروم نیست🤷♂
انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم🖐
🌷بیستوهشتمینروزچلهزیارتعاشورا🌷
#شهیدمسعودعسگری🌱
#شهیدنویدصفری🌱
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
𖡼🕌𖡼
کفشداری حرم ای کاش امانت میگرفت...
جای کفش من، دلِ من را علیموسیالرضا♥️
✜-امامرضایدلم-✜
#دهه_کرامت🎊
#چهارشنبههایامامرضایی🕊
✦--🇮🇷🇮🇷--✦
❞خرمشهر را خدا آزاد کرد❝
🌷سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر
روز مقاومت، ایثار و پیروزی گرامی باد🌷
#به_یاد_شهدای_دفاعمقدس❥
#سالروز_آزادی_خرمشهر🕊
~بِسمِرَبِالشُهدآ♥️••
#مقاممعظمرهبری:
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🕊
خادم "خانم" جهت ساخت استوری ، عکسنوشته
و تبادل کانال نیازمندیم🌱
👌منظموحرفهای😎
چنانچہ دوست دارید خادم جهادی شهدا
بشید اطلاع بدید👇
🆔@ya_fatemat_al_zahra
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
#عموشاهین📒 #خوشتیپ_آسمانی🦋 یه روز درگیری شدید شد🔥 مجبور بودیم بریم پشت خاکریز.😓 صبح تقریبا
#عموشاهین📒
#خوشتیپ_آسمانی🦋
دیدم سمت ماشین موشکی🚀
مثل اینکه آتش بگیره چنین دودی بلند شد🔥
رفتم دیدم شهید نظری سمت راست افتاده روی
زمین، شهید کاید خورده سمت چپ. وسط شهید
نظری و شهید کاید خورده دقیقا بابک رو دیدم💔
که چفیه سفید بسته بود رو سرش رفته بود عقب
و سرش خورده بود به یکی از این جعبه های خمپاره
من پریدم بابک رو گرفتم گفتم: بابک جان چیه؟
دیدم از پاش خونریزی داره، خونش رو گرفتم🩸
و با دو تا از بچههای مازندران گذاشتیمش داخل
آمبولانس. من نشستم عقب🚑
دیدم بابک همینطور داره من رو نگاه میکنه🥲
رفتم سرش رو گذاشتم روی پام و موهاش رو
دادم بالا، گفتم بابک هیچی نیست اونقدر دوست
های ما هستن دسته و پا شکستهاند🙂
داخل آمبولانس دوتا بی سیم همراه من بود.📞
اون لحظه بابک فکر میکرد موبایله📱
گفت: عمو شاهین همین طوری داریم میریم
بابام من رو ببینه مجروح شدم گریه میکنهها😔
یه تماس باهاش بگیر. گفتم: تماس گرفتم
نگران نباش داریم میریم بیمارستان👨🏻⚕
گفت: عمو شاهین مامانم یک چیز از من خواست
من انجام ندادم، گفت ازدواج کن و من نکردم💍❌
بگو حلالم کنه🥺
ولی پدرم من رو ببینه گریه میکنه😭
من اشک پدرم رو نمیتونم ببینم💔
💯~ادامہ دارد...همراهمون باشید😉
#زندگینامہشهیدبابڪنورۍ♥️|#پارت9⃣1⃣