eitaa logo
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
36.3هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.2هزار ویدیو
305 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @meraj_shohada_tblighat ✤کانال‌های‌ما↯ @meraj_shohada_mokeb @meraj_shohada_namazshab
مشاهده در ایتا
دانلود
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
🌸هوالعـشق🌸 . 📜 #رمان_پلاک_پنهان 💟 #پارت_دوم فرحناز دست خواهرش را می گیرد و آرام دستش را نوازش میک
🌸هوالعـشق🌸 . 📜 💟 فرحناز دست خواهرش را می گیرد و آرام دستش را نوازش میکند؛ - غصه نخور عزیزم نمیشه که همه مثل هم باشن ،درست میگی کمیل تو یه خانواده ی مذهبی و نظامی بزرگ شده و همه ی مردا و پسرای اطرافش نظامین اما دلیل نمیشه خودشو ارش هم نظامی باشن - من نمیگم نظامی باشن میگم این مخالفتشون چه دلیلی داره؟؟؟الان ارش میگیم بچه است تازه دانشگاه رفته جوگیر شده ،اما کمیل چرا بیست و نه سالش داره تموم میشه ،نمیدونم شاید بخاطر باشگاهی که باز کرده باشه ،معلوم نیست کی میره کی میاد ! - حرص نخور سمیه خداروشکر پسرت خیلی با حیا است ،چشم پاک نماز روزه اش رو هم میگیره خدا تو شکر کن. سمیه خانم آهی می کشد و خدایا شکرت را زیر لب زمزمه می کند . سمانه با دیدن سینی مرغ های به سیخ کشیده در دست زهره زندایی اش از جایش بلند می شود و به کمکش می رود . کمیل مثل همیشه کباب کردن مرغ هارا به عهده می گیرد و مشغول آماده کردن منقل می شود سمانه سینی مرغ ها را کنارش می گذارد: - خیلی ممنون سمانه خواهش میکنم آرامی زیر لب می گوید و به داخل ساختمان و اتاق مخصوص خودش و صغری که عزیز برای آنها معین کرده بود رفت. چادر رنگی را از کمد بیرون آورد و به جای چادر مشکی سرش کرد.رو به روی آینه ایستاد و چادر را روی سرش مرتب کرد . با پیچیدن بوی کباب نفس عمیقی کشید و در دل اعتراف کرد که کباب هایی که کمیل کباب می کرد خیلی خوشمزه هستند ،با آمدن اسم کمیل ذهنش به سمت پسر خاله اش کشیده شد. . کمیل که خیلی به رفتارش مشکوک بود .حیا و مذهبی بودنش با مخالف نظام و ولایت اصلا جور در نمی آمد. . با اینکه در این ۲۵ سال هیچ رفتار بدی از او ندیده بود . اما اصلا نمی توانست با عقاید او کنار بیاید و در بعضی مواقع بحثی بین آنان پیش می آمد . به حیاط برگشت و مشغول کمک به بقیه شد . فضای صمیمی خانواده ی نسبتا بزرگش را دوست داشت ، با صدای کمیل که خبر از آماده شدن کباب ها میداد. همه دور سفره ای که خانوم ها چیده بودند، نشستند. سر سفره کم کم داشت بحث سیاسی پیش اومد .که با تشر سید محمود ،همه در سکوت شام را خوردند. بعد صرف شام ،ثریا زن برادر سمانه همراه صغری شستن ظرف ها به عهده گرفتند و سمانه همراه زینب و طاها در حیاط فوتبال بازی می کردند ، سمانه به جای بازی بیشتر انها را تشویق میکرد با صدای فریاد طاها به سمت او چرخید -خاله توپ و شوت کن سمانه ضربه ای به توپ زد که محکم به ماشین مدل بالای کمیل که در حیاط پارک شده بود اصابت کرد . سمانه با شرمندگی به طرف کمیل چرخید و گفت: - شرمنده حواسم نبود اصلا -این چه حرفیه اشکال نداره سمانه برگشت و چشم غره ای به او دو وروجک رفت! با صدای فرحناز خانم، مادر سمانه که همه رابرای نوشیدن چای دعوت میکرد به طرف آن رفت و سینی را از او گرفت و به همه تعارف کرد و کنار صغری نشست ، که با لحنی با نمک زیر گوش سمانه زمزمه کرد: -انشاءالله چایی خواستگاریت ننه سمانه خندید و مشتی به بازویش زد ،سرش را بلند کرد و متوجه خندیدن کمیل شد ، با تعجب به سمت صغری برگشت وگفت: -کمیل داره میخنده یعنی شنید؟؟؟ نویسنده : فاطمه امیری ... @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
📖🔰«««﷽»»»🔰📖 🔈 √|| گروه ختم قران و ذکر ❣||√ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 💠 جهت حاجت روایی خود در گروه ختم قران و ختم ذکر نام خود رابه ایدی خادمین ما بفرستید 💫خادمین گروه ختم قران👇 🆔 @Khademalali 💫خادمین گروه ختم ذکر👇 🆔 @Zahrayyy 🔴همچنین هر شب جمعه هیئت مجازی در کانال های مجموعه برگزار خواهیم کرد منتظر همراهی و حضور گرمتون هستیم😊 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa
🌼 🌼 قرنها منتظر يار غائب ايم بر ديوِ يأس با صبر غالب ايم درپشت ابر خورشيدديده ايم شب تاسحر منتظر صبح صاحب ايم 🌻تعجیل درفرج صلوات🌻 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
4_5958606836402752556.mp3
15.84M
عاقبت بخیری یک جوان شرابخوار، از برکت حضرت سیدالشهدا علیه السلام @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
♥️ 💞 همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت ! بارها به من می گفت: طوری زندگی و رفاقت ڪن ڪہ احترامت را داشته باشند مے گفت:👇👇👇 💞این دعواها و مشڪلات خانوادگی را ببین بیشتر به خاطر اینه ڪه ڪسی گذشت نداره ! بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن نداره آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا ڪاری کنه ارزش داره. خدای خوب ابراهیم @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
21.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|○•°♥️🍃 〖به قول سعدی : بزرگان نکردند در خود نگاه خدا بینی از خویشتن بین مخواه !_🌱•'`〗 دیدن این فیلم برای شناختن امام کافیه... :))) چجوری رومون میشه مغرور بشیم؟!🙃 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم 🌸🍃 عرض سلام و ارادت خدمت شما همراهان همیشگی بزرگوارانی که تمایل به همکاری در برگزاری زیارت نیابتی شهدا در شهر خودشون هستند لطفا به ایدی زیر مراجعه کنند 🆔 @Kararr سپاس از همراهی شما بزرگواران
مِــعـراجٌ الشُّــهَـدا
🌸هوالعـشق🌸 . 📜 #رمان_پلاک_پنهان 💟 #پارت_دوم فرحناز دست خواهرش را می گیرد و آرام دستش را نوازش میک
📜 . 💟 🌸هوالعشق🌸 . صغری استڪان چایے اش را و برداشت و بیخیال گفت: —شایدڪلاڪمیل گوش هاے تیزے داره عزیزبا لبخند بہ دخترا خیره شد و گفت: _نطرتون چیہ امشب پیشم بمونید؟ دخترا نگاهے بہ هم انداحتند؛ از خدایشان بودامشب را ڪنار هم سپرے کنند ڪلے حرف ناگفته بود ڪہ باید بہ هم میگفتند. با لبخند به طرف عزیز برگشتند و سرشان را به علامت تایید تڪان دادند. _ولے راهتون دور میشه دخترا با صحبت سمیه خانم,لبخند دخترا محو شد کمیل جدے برگشت و گفت: _مشکلےنیست فردا من میرسونمشون . _خب مادر جان توهم امشب بمون _نه عزیزجان من نمیتونم بمونم سید محمود لبخندے زد رو بہ ڪمیل گفت:. _زحمت میشه پسرم _نه این چہ حرفیہ دخترها ذوق زده به هم نگاهے ڪردند و آرام خندیدند با رفتن همہ صغری و سمانہحیاط راجمع کردند و بعد از شستن ظرف ها,شب بخیرے بہ عزیز گفتن و بہ اتاقشان رفتند؛روے تخت نشستند و شروع به تحلیل و تجزیه همہ ے اتفاقات اخیر ڪہ در خانواده و دانشگاه اتفاق افتاد کردند . بعد از کلے صحبت بالاخره بعداز نماز صبح اجازه خواب را به خودشان دادند. سمانہ باشنیدن سروصدایے چشمانش راباز کرد؛ با دستانش دنبال گوشیش مے گشت که موفق به پیدا کردنش شد, نگاهے به ساعت گوشیش انداخت با دیدن ساعت سریع نشت و بلند صغری را صدا کرد: _‌بلند شو صغری,دیوونه بلند شو دیرمون شد _‌جان عزیزت سمانه بزار بخوابم _صغری بلندشو,کلاس اولمون با رستگاریه اون همینجورے از ما خوشش نمیاد,تاخیر بخوریم باور کن مجبورمون میکنه حذف کنیم درسشو. _باشه بیدار شدم غر نزن سمانه سریع به سرویس بهداشتے مےرودودستوصورتش را میشورد و در عرض ده دقیقه آماده مے شود به اتاق بر مے گردد کہ صغرے را خوابالود روے تخت مےبیند. _‌اصلا به من ربطے نداده میرم پایین تو نیا چادرش را سر مے کند و کیف و بہ دست از اتاق خارج مےشود تا مے خواست از پله ها پایین بیابد با ڪمیل روبه رو شد _‌سلام کجایید شمادیرتون شد _سلام دیشب دیر خوابیدیم . _صغرے ڪجاست؟ _خوابیده نتونستم بیدارش کنم _من بیدارش میکنم . سمانه از پله ها پایین مے رود اول بوسه ای بر گونہ عزیز زد و بعد روے صندلے مے نشنید و برای خودش چایی میزیزد. _هرچقدر صداتون کردم بیدار نشدید مادر,منم پام چند روز درد میکرد دیگه کمیل اومد فرستادمش بیدارتون کنه _شرمنده عزیز دیشب بعد نماز خوابیدیم راستی پاتون چشه؟ نویسنده: فاطمه امیری .... @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🕊بنام پروردگار هستی بخش🕊 📦💌 🖇درخواست از نیکوکاران و خیرین برای کمک رسانی فوری، آگاهانه و مستقیم 📩 📌در راستای پیشرفت و گسترش مجموعه و برنامه های فرهنگی نیـازبه تبلیغ بزرگ‌و گسترده هست 🚺 لذا از همراهان عزیز درخواست دارم بـه نیت چهارده معصوم وبرآورده شـدن حوائج کمکهای نقدی خود را به شماره حساب زیر پراخت نمایند⤵️ 💳 ‏6037997291276690 💌 ❣. 🌷 اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ❣ ❤️🌺🌸💕⚜✨
هردم بخوان آیات جاری حسن را جود و سخا و بردباری حسن را🌿 در زیرقبه‌که‌دعاهامستجاب است✨ کن آرزو خدمتگزاری حسن را😍☝️ 💚 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
VID_20200914_092945_767_s02_a01.mp3
3.08M
🎥 💽 « چرا امام حسین علیه السلام قیام‌کرد؟ چرا سایر ائمه قیام نکردند» @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
🌱 🌾گر طالب بدان✋🏻 خوبه اول وقت باشه✨ وگرنه همه بلدن... اول غذا بخورن... اول یه دل سیر چت کنند...📱 اول ... خلاصه اول همه رو انجام میدن😑بعد بخونن....💡 کسی که دنباله باید از تموم تعلقات دنیا بکشه...☝️ @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆