شب آخر محرمه ها ، یه چند ساعت دیگه وقت داریم گریه‌ی محرمی بکنیم . . محرم داره از دستمون میره . . سرتو بنداز پایین بگو حسین جان ! یعنی من یه بار دیگه محرمتو میبینم؟ یه بار دیگه عاشوراتو میبینم؟ میتونم تا عاشورات بیام برات داد بزنم؟ کسی نبود تو کربلا برات داد بزنه ك . . یعنی تا سال دیگه زنده میمونم؟ ته تهش ؛ ببخش ك نمردم از غمت ، از غم دختر سه سالت ، غم قد خمیده‌ی خواهرت ، غم نو دومادت ، غم گلوی اصغرت ، غم قد و بالای عباس :))) ببخش ك از داغ اکبرت دق نکردم ، ببخش . . - الوداع ای محرم

جوونیمو حاضرم بدم برای به ساعته حرم .

اندکی صبر وصال نزدیک است :)))

در بزمِ وصالش همه کس طالبِ دیدار تا یار که را خواهد و میلش به که باشد .

جگرمان سوخت در غم حسین .

او با که نشیند که یاران همه رفتند :)

غریب گیر آوردنت . .

به پایان آمد این دفتر ، حکایت همچنان باقیست .

ولی میگم شهادت مختار انقدر سخت و جان‌فرسا بود . . تصور شهادت امام‌حسین روح ادمو از بدنش جدا میکنه .

ما فقط از غم معده‌درد رو فهمیدیم .

تمام روزارو تحمل میکنم که اخرش برم پیش حضرت‌عباس .

مردیم و زنده شدیم