#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_سی
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
♻️ مدام در فکر #شهادت بود. مدام با مادرش صحبت میکرد که برای شهادتم دعا کن.🙏🏻
♻️ اما بار آخر که آمد گفت: «من دیگه شهادت نمیخوام. اگه خدا داد که شکر، بهترین چیز برای یه عاشق دیدن معشوقشه.💕 چه بهتر که برای معشوق جون بدی و توی خون بغلتی،🌹 اما اگه شهادت نصیبم نشد، میمونیم برای خدا و اسلام میجنگیم. خدا رو چه دیدین، شاید جنگ ما وصل شد به قیام صاحب الزمان!»🙏🏻🌹
♻️ در سوریه با #شهید_بادپا و بعد هم #سردار_سلیمانی آشنا شد. وقتی از سوریه میآمد، دست همسر و بچههایش را میگرفت و میبرد مسافرت.💕
♻️ سال ۱۳۹۴ هم رفتند کرمان پیش خانوادهی شهید بادپا و سردار سلیمانی. بعد هم راهی مشهد و خانهی شهید قاسمیدانا شدند.
♻️ برادر شهید دانا میگوید: «آقا مصطفی میرفت توی آشپزخونه، در رو میبست و میگفت ظرفارو من میشورم. ظرف خونهی شهید رو شستن، هم ثواب داره هم برکت!»😊
♻️ وقتی این را شنیدم چشمانم از تعجب گرد شد. آخر به عمرم یاد نداشتم مصطفی برای ظرفشستن قدم از قدم بردارد. در کودکی هم مدام از زیر کارها درمیرفت.😉
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
✅ @seyedebrahim69
سلااااام رفقا✋
خوبین؟
برد تیم ملی رو تبریک میگم🌸
خداییش مراکشیها بهتر بازی میکردن وحقشون بود که یه گل بزنن که آخرشم زدن،اما به خودشون!😁
امیدوارم تو همه زمینه ها از حریفامون جلو باشیم با مددالهی 😉
روزای خوبی رو براتون آرزو میکنم❤️🌹
@seyedebrahim69
@seyedebrahim69
فیلم نقل این خاطره ی جالب رو از زبان رهبر عزیزمون در لینک زیر ببینید👇😊
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨گلچینی از شکار گله ای و فله ای مزدوران سعودی توسط رزمندگان انصارالله در یمن
✅ @seyedebrahim69
هدایت شده از معراج السعادة
🌹 وصیت نامه #شهید_مصطفی_صدرزاده
صفحه 1⃣ از 2⃣ صفحه
✨ حتما مطالعه شود...
✅ @seyedebrahim69
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_سی_و_یک
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌀 اول آبان، خبر شهادتش آمد.🌹
🌀 محمدحسین با هزار جانکندن و اینپاوآنپا کردن بالاخره خبری را که برادرخانمم به او داده بود، به من داد.😔
🌀 احساس کردم دنیا برای چند لحظه از حرکت ایستاده. همه.جا سکوت بود و سکون.😔
🌀 سمیه خانم خیلی بیقرار بود. برای همین تصمیم گرفت که برود گلزار شهدای گمنام.🌹
🌀 رفت و من هم رفتم به دنبالش. آنجا پیامی را که در گروهها مربوط به شهادت مصطفی بود، نشانش دادم. شاید این کار یکی از سختترین کارهایی بود که انجام دادم.😔 احساس میکردم شانههایم دارد میافتد و همهی عالم روی سینهام سنگینی میکند.
🌀 چند روزی از شهادتش گذشته بود که یکی از نیروهای افغانستانی که تازه ازدواج کرده بود به من زنگ زد که «آقای صدرزاده دعا کنید این سفر آخر باشه و شهید بشم!»🙏
عصبانی شدم 😠 و گفتم: «این چه حرفیه که میزنید؟ از خدا میخوام که اجر شهید رو ببرید. اگه قرار باشه همهی شما شهید بشید، پس کی بمونه به اوضاع نابسامان دنیا برسه؟ همه برن و یه کسایی بمونن که درک درستی از مذهب ندارن؟ پس کی قراره پیامرسون شهدا باشه؟»❓
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
✅ @seyedebrahim69