فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️حملهٔ مسلحانه به منزل امامجمعهٔ نجف
🔹رسانههای عراقی گزارش کردند که منزل سید صدرالدین القبانچی هدف حملهٔ مسلحانه ازسوی افراد ناشناس قرار گرفته است.
🔹افراد ناشناس منزل این امامجمعه در محلهٔ الغدیر نجف را هدف تیراندازی و شلیک آرپیجی و پرتاب نارنجک قرار دادند و گفته میشود یکی از محافظان امامجمعه مجروح شده است.
#بصیرتحسینی
هدایت شده از الین
🎥اطمینان دارم این نسل نماز وحدت را در بیتالمقدس خواهند خواند
▪️کار زیبای شبکه سه سیما در پوشش زنده نماز جماعت را هر روز میبینید؟ همان اتفاقی که میگفتند مصداق «وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» است. دوربین شبکه سه امروز به دبیرستان شرق آزادی رفته بود. در یکی از صفوف نماز جماعت یک نوجوان اهل تسنن را دیدم که در کنار برادران شیعه خود نماز را به پا میداشت.
▪️ اگر گفتمان درخشان رهبران خدایی انقلاب ما نبود هیچ زمان این قاب ها رو تماشا نمیکردیم. یادمان باشد اگر آن تدبیر نبود، هماکنون مسلمانان تیغ بر هم میکشیدند به جای اینکه تیغ روی شر اکبر، آمریکا و اسرائیل بکشند.
▪️من از شبکه سه نسلی را دیدم که تربیت شده مکتب وحدت امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب آیت الله خامنهای هستند. روی پیشانی جوانان این مکتب نوشته شده که ما نماز را در قدس خواهیم خواند و ما مردان وعده صادق امام خامنهای درباره نابودی اسرائیل خواهیم بود.
https://eitaa.com/joinchat/736821735Ca7018eec76
📌 جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) رونمایی شد.
#بصیرتحسینی
شهیدامیرسیاوشی
متولد۱۳۶۷
شهادت۱۳۹۴
مزارامامزاده علی اکبرچیذر
محل شهادت جنوب حلب
فدایی خانم حضرت زینب
https://eitaa.com/joinchat/736821735Ca7018eec76
✿شَــهیدسِیِّدمُحَمَـدحـُسِینمیـردوسـتـے.!
#قسمت بیست و دوم 🥀🥀🥀🥀 ثانیه ها به اندازه یک روز … و روزها به اندازه یک قرن طول می کشید … ما همدیگه
#قسمت بیست و سوم 🥀🥀🥀🥀
شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود … اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه … منم از فرصت استفاده کردم… با قدرت و تمام توان درس می خوندم …ترم آخرم و تموم شدن درسم … با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد …
التهاب مبارزه اون روزها … شیرینی فرار شاه … با آزادی علی همراه شده بود …صدای زنگ در بلند شد … در رو که باز کردم … علی بود …
علی 26 ساله من … مثل یه مرد چهل ساله شده بود … چهره شکسته … بدن پوست به استخوان چسبیده … با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید … و پایی که می لنگید …زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن … و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود … حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود … و مریم به شدت با علی غریبی می کرد … می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود …من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم … نمی فهمیدم باید چه کار کنم … به زحمت خودم رو کنترل می کردم …دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو …
- بچه ها بیاید … یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم … ببینید … بابا اومده … بابایی برگشته خونه …علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره … خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم … مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید … چرخیدم سمت مریم …
- مریم مامان … بابایی اومده …علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم … چشم ها و لب هاش می لرزید … دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم … چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم … صورتم رو چرخوندم و بلند شدم …
- میرم برات شربت بیارم علی جان …چند قدم دور نشده بودم … که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی … بغض علی هم شکست … محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد …
من پای در آشپزخونه … زینب توی بغل علی … و مریم غریبی کنان … شادترین لحظات اون سال هام … به سخت ترین شکل می گذشت …بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد … پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن … مادرش با اشتیاق و شتاب … علی گویان … دوید داخل … تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت … علی من، پیر شده بود …
https://eitaa.com/merdoste
هموطن گرامی!
با توجه و حساسیت به جا در پیرامون خود میتوانید از بروز تهدید علیه امنیت ملی ممانعت و در کشف و خنثی سازی توطئه دشمن سهیم باشید. فقط کافی است در صورت مشاهده موارد مشکوک زیر، موضوع را با سامانه 113 در میان بگذارید:
دریافت پیشنهاد کار غیر معمول از خارج کشور
پیشنهاد دریافت ارز دیجیتال در قبال انجام کار
مشاهده تردد و تحرکات افراد مشکوک در محل کار یا سکونت
اصرار بر پرداخت وجه نقد هنگام خرید و اجاره منزل و خودرو و عدم ارائه مدرک شناسی
ستادخبری وزارت اطلاعات
#بصیرتحسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🍃
"شب بخیر" یعنی
سپردن خود به خدا
و آرامش در نگاه خدا
یعنی سیراب شدن در
دستان و آغـوش
پُرمهر خُـدا
شب بخیر یعنی
شڪوفایی روزت سرشار
از "عشـق به خُـدا" ....