••• 🔰 اسلام رحمانیِ خشونت پرور! 🔰نیچه در تبارشناسی اخلاق، ایده‌ای اساسی درنقد اخلاقِ رحم و شفقت مسیحی طرح می‌کند که خلاصه‌ی آن این است: در پسِ چهره‌ی اخلاق رحْم و شفقت مسیحی، کین‌توزی و نفرت یهودی نهان است! 🔻مساله میزان خشونت، کین‌ورزی و پرخاشی است که در ایده‌ی اسلام رحمانی موج می‌زند، چیزی که درست در جهت خلاف کلام و گزاره‌هایی است که بیان می‌شود! اینجا «لحن» بیان اهمیت دارد. در مورد لحن نیروهای اسلام رحمانی مثل آقامیری، تضاد میان محتوا و لحن گفتار، کاملا آشکار است. به خشونت‌بار ترین لحن، خشونت محکوم می‌شود و به تهاجمی‌ترین طرز، سخن از رحم و مهربانی می‌رود!!! نیروی ستیزه‌جو، ضد گفتگو و خشونت‌باری را که در متن (و نه در باطن) گفتار دین رحمانی شبه‌روشنفکرانه وجود دارد، اهمیت دارد. نیرویی که پیش از طرح هر تِزی، در کار تشدید تقابل‌های دوقطبی است! ♦️ چنانچه در خصوص بزرگترین نماینده روشنفکری دینی یعنی عبدالکریم سروش نیز این وضع را شاهد بودیم، کسی که فحوای سخن و موضوع گفتارش رواداری و تساهل و آزادفکری است حال ‌آنکه لحن و طرز و سیره سخن و گفتارش، یکسره جدلی پرخاشگر و مملو از توهین و هتک و برچسب‌زنی است. نیچه خود به امتداد این انحطاط فریبکارانه اخلاق مسیحی در عصر مدرن اشارات بسیار نموده است. بسیاری آقامیری‌ها را بخاطر مضمون سخنانش رد یا تایید می‌کنند، اما آنچه درین پدیده معنی‌دار است اینست که ظهور و رونق چنین چهره‌هایی به‌رغم برخی ظواهر کُمیک، نه‌تنها کمکی به بهبود روحیه رواداری و تفاهم و همسخنی در جامعه نمی‌کند، بلکه هر نوع گفتگوی عقلانی و همدلانه را از پیش مخدوش می‌سازد. اما در اینجا چند پرسش اساسی باید پیش کشیده شود: این کین‌توزی و ستیزه‌جویی که در پس گفتار رحم و رواداری نهان گردیده، در چه ساختار و بستر اجتماعی و فرهنگی ریشه دارد؟ و چرا این گفتار چنین مورد سمع و قبول بخشی از بدنه اجتماعی واقع شده است؟ یکی از زوایایی که مساله بستر رشد و تکثیر چنین چهره‌های نوخواسته‌ای است: شبکه‌های اجتماعی سلبریتی‌پروری که هیاهو و جنجال را جایگزین گفتگو کرده‌اند، آزادی را در ولگردی و مصرف خلاصه می‌کنند و فرهنگ را به رسانه فرومی‌کاهند و از این مسیر آنرا دست‌آموز اقتصاد سرمایه‌سالار می‌سازند. و دراینجا سوال اخیر پیش می‌آید: خطابه پرخاشگرانه شبه‌روشنفکرانه درباره رحم و رحمانیت و ترند شدن آن، چقدر خلق سرمایه کرده‌است؟ _________________

🇺🇸امنیت ماشین های آمریکایی را در این کلیپ ببینید!🇺🇸 ◼ مطالعات آمریکا

🔰جامعه ی سالم ۳ مشخصه کلی دارد: 1️⃣ اقتصاد باز 2️⃣ دولت پاسخگو 3️⃣ جامعه ی پویا و پرجنب و جوش 👈هیلاری کلینتون ( وزیر امورخارجه دولت اوباما) ◼ مطالعات آمریکا

البته گول این خوشکل موبلوند چشم آبی با این حرفای قشنگ رو نخورید! این شخص کسی است که هیولای زشت و ترسناکی چون داعش رو در خاورمیانه به وجود آورد! به زودی درمورد نقش آمریکا در پدیدآمدن داعش مطلب جالبی کارخواهم کرد.....

🔰تحريم‌هاى جديد آمريكا عليه ايران و روسيه 🇺🇸 وزارت خزانه داری آمريكا : 🔶️امروز ایالات متحده تحریم هایی را علیه شرکت های فعال در حمل و نقل دریایی بین روسیه و ایران اعمال کرد. 🔶️در این خصوص آمریکا 2 شرکت حمل و نقل ایرانی را در لیست تحریم های خود قرار داد. 👈تعداد تحریم های آمریکا علیه ایران در آستانه ۲۰۰۰ تایی شدن! ◼ مطالعات آمریکا

🔰امروز ۲۰ مه سالروز درگذشت کاشف قاره ی آمریکا یعنی کریستف کلمب ایتالیایی درسال ۱۵۰۶ م هست.... 👈از او چه میدانید؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇

☝👈کریستف کلمب یک دریانورد ایتالیایی است که در سال‌های نوجوانی سفرهای دریایی خود را شروع کرد. او در نهایت پس از چندین سال کسب تجربه از سوی پادشاه فردیناند اسپانیا ماموریت یافت تا نزدیک‌ترین مسیر به هندوستان را پیدا کند که در این ماموریت وی توانست قاره آمریکا را کشف کند.

🇺🇸تولد و جوانی کریستف کلمب🇺🇸 کریستوف کلمب (Christophe Colomb) در ۳۱ اکتبر سال ۱۴۵۱ میلادی (۹ آبان سال ۸۳۰ شمسی) در شهر جنوا واقع در ایتالیا بدنیا آمده است. پدرش دومنیکو کلمب تاجر پشم و مادرش سوزانا فونتاناروسا یک خانه دار بود، او سه برادر و یک خواهر کوچک‌تر از خود داشت. کریستوف کلمب و خانواده اش تا سن ۲۰ سالگی به عبارت دیگر تا سال ۱۴۷۰ میلادی (۸۴۹ شمسی) در شهر جنوا زندگی کردند و سپس در ساوانو سکنا گزیدن. او هیچگاه تحصیلات رسمی ای را پشت سر نگذاشت، وی تا سن ۲۴ سالگی حتی توان خواندن و نوشتن را نیز نداشت. کلمب آرزو داشت که ناخدای کشتی شود به همین دلیل بسیار تلاش کرد تا خواندن و نوشتن یاد بگیرد و کمبود‌های علمی خود را جبران کند. چراکه ابتدایی ترین مهارت مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک ناخدا، خواندن و نوشتن بود. در ابتدا کریستوف و برادرانش در شغل خانوادگیشان یعنی تجارت پشم فعالیت کردند. در کنار کار و فعالیت، کریستوف برای یادگیری و آموزش نقشه خوانی اقدام کرد.

👈آغاز ماجراجویی تا اینکه کریستوف کلمب در سال ۱۴۷۴ میلادی (۸۵۳ شمسی) توانست پدر خود را راضی کند تا با دوست و مشتری دریادارش صحبت کند که وی را به عنوان عضوی از گروه دریاداری خود بپذیرد.  پس از ورود کریستوف کلمب به گروه دریانوردی، اکثرا مشغول کار بر روی سکان کشتی بود، او خیلی کمتر خانواده اش را ملاقات میکرد. در آن زمان تقریبا اوضاع باب میل وی بود تا اینکه در سال ۱۴۷۶ میلادی (۸۵۵ شمسی) هنگامی که او اولین سفر خود را به اقیانوس اطلس تجربه میکرد، کشتی آنها با دزدان دریایی روبرو شد. دزدان دریایی کشتی آنها را سوزاند و بخش عمده ای از کارکنان را به قتل رساند. کریستوف کلمب توانست فرار کند و جان سالم بدر ببرد، او تقریبا ۱۰ کیلومتر شنا کرد تا خود را به خشکی برساند. کریستوف در سال ۱۴۷۷ میلادی (۸۵۶ شمسی) به همراه خانواده به لیسبون پرتغال مهاجرت کرد. پرتغال در آن زمان به عنوان مهد تجارت اروپا شناخته می شد، این کشور سالانه میزبان صدها هزار کشتی از مقاصدی همچون انگلستان و آفریقا بود. در پرتقال کریستوف کلمب به حرفه نقشه خوانی مشغول گردید. در آنجا با فیلیپا پرسترلو آشنا شد و با او ازدواج کرد. ثمره این ازدواج دو فرزند پسر به نام‌های دیگو و فرناندو بود، اما متاسفانه وی پس از مدتی همسر خود را از دست داد.

🔰اقدامات کریستف کلمب برای سفر کریستف کلمب برای سفر به تجهیزات و ابزار‌ها و هزینه‌هایی احتیاج داشت که تامین آنها از توان وی خارج بود. به همین دلیل زمانی که در کشور پرتغال بود تلاش کرد تا پادشاه آن زمان یعنی ژوا دوم را متقاعد کند تا هزینه‌های سفر او و دریانوردان را تامین کند. اما پس از بررسی‌های لازم، ژوا دوم قبول نکرد تا تجهیزات و هزینه های سفر کریستف کلمب را تامین کند. کریستف کلمب نیز به اسپانیا نقل مکان کرد و درخواستی مشابه برای پادشاه اسپانیا ارسال کرد. پادشاه اسپانیا جهت تبلیغ و گسترش دین مسیحیت، یافتن طلا و پیدا کردن دسترسی به ادویه و گیاهان معطر تصمیم گرفت تا تجهیزات لازم برای سفرهای اکتشافی کریستف کلمب را تهیه کند تا کوتاه ترین مسیر برای سفر به هندوستان (شرق و جنوب شرقی آسیا) در کم ترین زمان ممکن کشف شود. چراکه در آن زمان اروپائیان برای سفر به هندوستان باید قاره آفریقا را دور میزدند. در نهایت نیز ملکه اسپانیا با مشورت پادشاه برای کشف مسیرهای جدید و گسترش امپراتوری و تثبیت موقعیت خود در بازارهای تجاری کمک هزینه‌ای سالانه را به همراه بخش‌های از زمین‌ها را در اختیار کریستف کلمب قرار دادند، همچنین قراردادی برای سفرهای اکتشافی تنظیم کردند که اگر کلمب بتواند سرزمین یا پادشاهی را کشف یا تصرف نماید پاداش زیادی را دریافت می‌کند.

🇺🇸نخستین سفر و کشف قاره جدید🇺🇸 در آخرین لحظات سوم اوت سال ۱۴۹۲ میلادی (۱۳ مرداد ۸۷۱ شمسی) کریستف کلمب نخستین سفر خود را آغاز کرد. کریستف پس از یکسال تلاش و جستجو برای یافتن نزدیک ترین مسیر به هندوستان، به اشتباه و به صورت اتفاقی در مسیری افتاد که به قاره جدیدی (آمریکا) ختم شد.  البته در ابتدا فکر میکرد به سرزمین هندرسیده ولی به زودی فهمید که سکنه این سرزمین دارای فرهنگ و زبان مخصوص و منحصر به فردی هستندکه با هندی ها که طبق اقوال شنیده تفاوت دارد. کریستوف کلمب یک نامه چندین صفحه ای از وضعیت این قاره جدید( آمریکا)برای پادشاه اسپانیا نوشت. درباره مردمان، گیاهان و جانوران آن قاره برای ایزابل و فرناندو ملکه و پادشاه اسپانیا توضیح داد.  سپس پادشاه اسپانیا از وی خواست تا به اسپانیا بازگردد و برای تصرف این قاره تجهیزات و نیروهای مورد نیاز را دریافت کند.

2️⃣دومین سفر پس از بازگشت کریستف کلمب به اسپانیا، یک ارتش ۱۰۰۰ نفری و ۱۷ کشتی به او داده شد تا قاره آمریکا را به عنوان بخشی از کشور اسپانیا نام گذاری کند. ۲۴ سپتامبر ۱۴۹۳ میلادی (۲ مهر ۸۷۲ شمسی) او راهی سفر دوم خود شد. اینبار نقشه خوانی وی قدرتمند تر شده بود و توانست از مسیری جنوبی تر به سمت قاره آمریکا حرکت کند و در عرض کمتر از یک ماه خود را به این قاره برساند. جزیره دومینیکا اولین بخش از قاره آمریکا بود که کریستف کلمب و گروه اش توانستند به آن برسند.  او ابتدا جزیره دومینیکا را اشغال کرد و سپس به سمت شمال راهی شد و به ترتیب یکی پس از دیگری جزایر آنتیل کوچک و جزایر ویرجین و پورتوریکو را به بخشی از فرمانروایی اسپانیا تبدیل کرد و بخشی از نیروهای خود را در هر جزیره سکونت داد. وقتی کریستف کلمب قصد داشت که استراتژی جدیداش را برای تصرف سایر مناطق قاره آمریکا آماده کند. متوجه شد تمامی نیروهایش که در جزایر اشغال شده سکونت داشتند توسط بومی ها کشته شده اند. او مدتی را به صورت پنهان در کرانه‌های شمالی جزیره ماند و سپس برای کشف مناطق جدیدتر به سمت کوبای امروزی به حرکت افتاد. سپس به سمت جامائیکا حرکت کرد و آنجا را نیز کشف کرد. ۱۰ مارس ۱۴۹۶ میلادی (۲۰ اسفند ۸۷۴ شمسی) کریستوف کلمب امور را به برادرانش سپرد و برای مشورت با پادشاه اسپانیا، هیسپانیولا را به مقصد اروپا ترک کرد.