هدایت شده از mesaghمیثاق
✳️ تصاویری از زیباییهای شهر نمک آبرود
#ایران_زیبا
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
✅ هیچ چیز در جهان به خوبی
بوی کسی که دوستش داری نیست...
#عزیزم_حسین❤️
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
✅جنگ نسل چهارم
🔸جنگ نسل چهارم یا «4GW» در راستای مناقشاتی پست مدرن تعریف میشود که در آن عملیات به شیوه ای غیر متمرکز انجام میشود و محیطی که تمایز بین جنگ، سیاست، جنگجویان و غیرنظامیان کم رنگ شده؛ نام گذاری میشود. دولت ها بطور ناخواسته انحصار و بکارگیری نیروی نظامی را در چنین محیطی از دست میدهند.
🔹در این مناقشات یکی از بازیگران غیردولتی است و همانند یک دولت یا نظام حاکمیتی که از لحاظ بین المللی دارای ساختار است عمل نمیکند.
🔸سایر اشکال جنگ های غیر کلاسیک اعم از چریکی و شورش سازمان یافته و جنگ های غیر دولتی در یک دوراهی قرار میگیرند که آنها را نسبت به گذشته دچار تغییر میکند:
🔹گروه هایی از جمله تروریست هیا وابسته به شبکه القاعده که دارای سازمان های چند ملیتی هستند به بازارهای مواد مخدر نفوذ کرده و در سطح سازمان و فناوری های اطلاعاتی به سطح بالایی از پیشرفت های نظامی دست یافته اند که به آنها اجازه میدهد برنامه ریزی و عملیات تروریستی را در حالی بطور گسترده انجام دهند که با دقت عمل فراوان نیز همراه باشد.
🔸چنین گروه هایی برای رسیدن به هر نوع سلاح، از جمله سلاح های کوچک شیمیایی و بیولوژیکی تا هسته ای بطور قابل ملاحظه ای پول دریافت میکنند تا عملیات انجام دهند. تنه در موارد استثنایی سلاح های عمومی مانند: تانک ها، هواپیما و کشتی از آنها حمایت میکند و در درجه اول بدون نیاز به نیروهای پشتیبانی نظامی، وارد جنگ میشوند.
🌎 با_انتشار_مطالب_از_ما_حمایت_کنید
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
🔰انسان شناسی غربی
🔴 گیدنز: انسان از نسل میمون ها است
🔺 آنتونی گیدنز جامعه شناس انگلیسی معتقد است اجداد انسانها نخستیها بودند که راست راه میرفتند تقریباً به اندازۀ پیگمیهای امروزی بودند. بدنشان احتمالاً کممو بود، اما از لحاظ دیگر، بیشتر شبیه میمون بودند تا انسان.
📕 منبع: کتاب جامعه شناسی گیدنز، ص 58
🌎 با_انتشار_مطالب_از_ما_حمایت_کنید
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
قتل وزیر خارجه الجزایر و هیئت همراهش به دست دولت بعث عراق
در تاریخ 13 اردیبهشت 1361؛ هواپیمای حامل محمد صدیق بن یحیی وزیر خارجه سابق الجزایر؛ در حریم هوایی ایران؛ به وسیله نیروی هوایی رژیم بعث عراق که در حال جنگ با ایران بود؛ مورد حمله قرار گرفته و تمامی 16 سرنشین آن در جا کشته شدند.
آنچه در این میان اهمیت دارد؛ قتل عمد وزیر خارجه یک کشور ثالث است که در حال میانجیگری بین دو کشور درگیر جنگ بود. بر اساس کنوانسیون آمره حقوق دیپلماتیک 1961 وین؛ کادر دیپلماتیک و هیئت های نمایندگی کشورهای مختلف؛ دارای مصونیت دیپلماتیک بوده و هرگونه تعرض به آنها به طور کلی ممنوع است. لذا اقدام نیروی هوایی دولت عراق؛ نقض صریح کنوانسیون حقوق دیپلماتیک 1961 وین بود.
از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشت که بن یحیی سوار بر هواپیمایی بود که منقش به پرچم کشور الجزایر و همراه با کد شناسایی بود. لذا احتمال اینکه هواپیمای مورد نظر برای نیروی هوایی عراق ناشناس بوده باشد؛ کاملا دور از ذهن و غیرمنطقی است. همچنین ابعاد؛ اندازه و شکل هواپیمای مسافربری با هواپیمای جنگنده؛ به طور کلی متفاوت است. به گونه ای که حتی با چشم غیرمسلح و از فاصله بسیار دور هم می توان تفاوت این دو هواگرد را درک نمود.
بدیهی است آنطور که ذکر شد؛ هواپیمای حامل وزیر خارجه سابق الجزایر؛ منقش به پرچم این کشور بوده است. لذا این هواچیما تحت حاکمیت دولت الجزایر و به مثابه خاک این کشور بود و حمله به این هواپیما؛ به معنی تجاوز مستقیم به حاکمیت الجزایر بود. از سوی دیگر دولت عراق از برنامه میانجیگری بن یحیی مطلع بود. چراکه تنها دو هفته پیش از مسافرت بن یحیی به ایران؛ او به عراق مسافرت کرده و برنامه میانجیگری خود را با سران عراق در میان گذاشته بود. بنابراین بغداد کاملا در جریان مسافرت بن یحیی به ایران بود.
بنابراین تمامی این نکات حاکی از قتل هدفمندانه و با برنامه ریزی قبلی وزیر خارجه سابق الجزایر و هیئت همراهش به دست رژیم بعث عراق است. اینطور به نظر می رسد که نیروی هوایی عراق؛ با اطلاع دقیق از زمان ورود هواپیمای حامل بن یحیی به حریم هوایی ایران؛ به دنبال این بود تا به وسیله حمله به هواپیمیای حامل او در آسمان ایران؛ تقصیر کشته شدن او را به گردن حکومت ایران بیاندازد و این دولت را در مجامع بین المللی مفتضح نماید.
اما اکنون با افشای تمامی جزییات این رخداد؛ می توان گفت دولت سابق عراق نه تنها به طور هدفمندانه بن یحیی را با برنامه ریزی قبلی هدف قرار داد؛ بلکه به حاکمیت دولت الجزایر تجاوز کرده و زمینه میانجیگری برای خاتمه جنگ عراق و ایران را؛ حداقل تا بعد از بازپس گیری خرمشهر توسط قوای ایرانی از بین برد.
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
قتل فرانتس ژ وزف و همسرش به دست گروه دست سیاه صربستان؛ مصداق قتل هدفمندانه و دارای عواقب بسیار وخیم سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی برای اروپا
در تاریخ 28 ژوئن 1914 میلادی؛ فرانتس ژوف ولیعهد اتریش و همسرش؛ به دست یک گروه ناسیونالیست صرب گرا؛ به نام دست سیاه؛ در جریان بازدیدی که آن دو در شهر سارایوو در حال انجامش بودند؛ به قتل رسیدند.
این ترور دارای ابعاد و پیامدهای بسیار وخیمی برای اروپا بود. چرا که این ترور بهانه لازم برای اعلام اولتیماتوم اتریش به صربستان؛ برای مشارکت مستقیم سرویس اطلاعاتی اتریش در عملیات شناسایی و دستگیری عاملین این ترور را؛ برای وین به وجود آورد.
بعد از امتناع دولت صربستان از اجابت این درخواست؛ اتریش به صربستان که تحت حمایت امپراطوری تزار روسیه بود؛ اعلان جنگ کرد و همین امر سرآغاز جنگ بین الملل بود. چراکه کشورهای حامی اتریش مانند آلمان و عثمانی از یک سو و شکورهای حامی صربستان؛ مانند روسیه؛ انگلستان؛ ایتالیا و فرانسه نیز؛ از سوی دیگر با یکدیگر وارد جنگ شدند. بدین سان مرگبارترین جنگی که ابناء بشر تا آن زمان هرگز تجربه نکرده بودند؛ آغاز شد. این جنگ دارای خسارات اقتصادی و زیرساختی فراوانی برای قاره اروپا بود. به گونه ای که در سال 1917 میلادی؛ در سراسر قاره اروپا هیچ ماده خوراکی به جز سبزیجات پیدا نمی شد. از این رو زمستان 1917؛ مشهور به زمستان کلم – شلغمی شد.
همچنین عفریت جنگ؛ موجب ویرانی بسیاری از مظاهر تمدن اروپایی شده و باعث گردید اندیشه های پوچ گرایانه نیهیلیستی مانند دادائیسم؛ در کوتاه مدت به شدت رشد نماید. چراکه انسان متمدن اروپایی از عملکرد خود به شدت سرخورده و مایوس شده بود. همچنین این جنگ باعث روی کار آمدن دولت های ورشکسته مانند جمهوری وایمار آلمان و یا نظام های توتالیتر مانند رژیم نازی در آلمان هیتلری و دولت فاشیستی موسولینی در ایتالیای دهه 1920 گردید.
همچنین این جنگ باعث روی کار آمدن دولت های ورشکسته ای مانند جمهوری وایمار آلمان و یا نظام های توتالیتر مانند رژیم نازی در آلمان هیتلری و دولت فاشیستی موسولینی در ایتالیای دهه 1920 گردید. اما صرف نظر از ابعاد وخیم سیاسی؛ اقتصادی و اجتماعی ترور ولیعهد اتریش و همسرش؛ در تفسیر حقوقی این رخداد باید گفت مسئولیت این ترور به عهده دولت وقت صربستان می باشد. چراکه گروه تروریستی دست سیاه مورد حمایت مستقیم ارتش این کشور و رئیس سرویس اطلاعاتی آن بود. همچنین باید گفت ولیعهد اتریش مهمان این دولت بوده و مسئولیت مستقیم امنیت وی و هیئت همراهش؛ به عهده دولت پذیرنده اش بود.
از سوی دیگر لازم به توجه است که این ترور دقیقا مصداق یک قتل هدفمندانه است. چراکه با برنامه ریزی و تدارک قبلی صورت پذیرفت. از سوی دیگر ولیعهد اتریش دارای هیچ فرصتی برای دفاع از خویش و همسرش نبود. نکته دیگر این است که ولیعهد اتریش در میدان جنگ نبود و یا دو کشور اتریش و صربستان؛ در حال نبرد مسلحانه با یکدیگر نبودند که قتل او و همسرش؛ اقدامی مشروع باشد. در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که رخداد فوق نه مشروع بود و نه مفید. چراکه دارای عواقب بسیار وخیمی برای قاره اروپا و بسیاری از نقاط دیگر دنیا بود.
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
قتل سالوادور آلنده به دست ارتش شیلی و حمایت دولت آمریکا از آن
سالوادور آلنده پزشک و سیاستمدار مارکسیست شیلیایی؛ در انتخابات ریاست جمهوری سال 1970؛ به سمت ریاست جمهوری شیلی برگزیده شد. آلنده تا سال 1973 که با کودتای ارتش شیلی به قتل رسید؛ رئیس جمهور این کشور بود. او در این سه سال؛ به دنبال ملی کردن صنایع و کارخانجات شیلی؛ کوتاه کردن دست شرکتهای آمریکایی از این زیرساخت ها و بهره مندی تمامی مردم شیل ی از عواید آنها بود. طبعا چنین اقداماتی باب میل سیاست های امپریالیستی آمریکا نبود.
از سوی دیگر آلنده نه تنها سر سازش با امپریالیسم آمریکا نداشت؛ بلکه دنباله روی برژنف رهبر شوروی سابق و کاسترو رهبر سابق کوبا هم نبود. بنابراین حتی حمایت قطب های پیشروی دنیای کمونیسم را هم با خود به همراه نداشت.
همچنین سیاست های اقتصادی آلنده و تندروی و هرج مرج طلبی گروههای افراطی چپ گرای شیلی، باعث شده بود فضای این کشور به سمت اعتصابات دامنه دار، آشوب و ناامنی کشیده ش و د. تحت تاثیر این شرایط، ژنرال پراتز فرمانده نیروی زمینی ارتش شیلی، ناچار به استعفا شد. آلنده که شنیده بود معاون پراتز یعنی آگوستو پینوشه مخالف اقدام علیه دولت می باشد؛ حکم فرماندهی او برای نیروی زمینی ارتش شیلی را صادر کرد.
همین امر بزرگترین اشتباه آلنده بود. زیرا مدت کوتاهی از انتصاب پینو شه؛ او با محاصره سنتیاگو به وسیله نیروی دریایی و بمباران کاخ ریاست جمهوری به وسیله نیروی هوایی و ورود تانک های ن یروی زمینی به پایتخت ؛ دست به یک کودتای همه جانبه علیه سالوادور آلنده رئیس جمهور قانونی شیلی زد و در جریان این کودتا؛ آلنده به قتل رسید.
آنچه امروز مشخص شده؛ این است که پینوشه در انجام کودتا و قتل آلنده تنها نبود، بلکه از حمایت تام و تمام دولت ایالات متحده آمریکا و سازمان سیا بهره مند بود. امروز افشا شده است که سازمان سیا در یک عملیات پیچیده و به کلی سری که تحت عنوان فوبلت رمز گذاری گردید؛ به دنبال تشویق و تحریک کودتا در شیلی و نیز فروپاشی دولت آلنده از داخل سیستم بود. این اسناد که شامل صورت جلسات ملاقات های هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا و مقامات سرویس جاسوسی (سیا) و تلگرام های سیا به ایستگاه خود در سانتیاگو می باشد؛ ردپاهای غیر قابل انکاری از تصمیمات و عملیات مخفی مورد حمایت آمریکا علیه دولت آلنده به شمار می روند.
همچنین اسناد افشا شده از طرح های استراتژی شورای امنیت ملی آمریکا؛ حاکی از نقشه ها و اقدامات انجام شده برای بی ثبات کردن اقتصاد شیلی و تحریم و منزوی کردن دولت آلنده از جهت دیپلماتیک؛ در حدفاصل سالهای 1970 تا 1973 پرده بر می دارند.
در نهایت آگوستو پینوشه با سرنگونی و قتل آلنده و حمایت کامل آمریکا؛ روزهای سیاهی را پیش روی مردم شیلی نهاد. هزاران نفر اعدام شدند. هزاران نفر ناپدید شدند. حتی تعدادی از افراد در ورزشگاههای شیلی که محل رقابت های ورزشی و نماد بازی جوانمردانه هستند؛ اعدام گردیدند. اما همه اینها ممکن نبود؛ مگر با حمایت و همراهی دولت آمریکا در قتل هدفمندانه سالوادور آلنده و دیکتاتوری سبعانه پینوشه.
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
قتل پاتریس لومومبا؛ جلوه دیگری از قتل هدفمندانه و جنایت علیه بشریت
یکی از مقامات عالیرتبه کشورها که به دست کشور دیگری به طور عامدانه و هدفمندانه به قتل رسید؛ پاتریس لومومبا می باشد. لومومبا رهبر استقلال کنگو و نخست وزیر سابق این کشور می باشد که مبارزات ادامه داری را علیه استعمار دولت پادشاهی بلژیک در این کشور انجام داد.
پاتریس لومومبا در سال 1958 میلادی به عنوان جنبش استقلال کشور کنگو برگزیده شد. این جنبش با هدایت لومومبای جوان توانست با گذر از منازعات ق ومی؛ قبیله ای؛ حس استقلال خواهی را در میلیون ها شهروند کنگویی برانگیزد. لومومبا در روز استقلال کنگو؛ به ظلم و ستمی که دولت بلژیک بر کشور و مردم کنگو تحمیل کرده بود؛ اشاره نمود.
سرانجام پس از استقلال کنگو؛ لومومبا به نخست وزیری برگزیده شد. اما او دارای دشمنان قسم خورده داخلی و خارجی فراوانی بود. از جمله دشمنان داخلی او می توان به موسی چمبه اشاره کرد که در جنوب کشور کنگو؛ در ایالت کاتانگا اعلام استقلال کرد و خود را رئیس جمهور کشور کاتانگا اعلام کرد. همچنین دولت ایالات متحده آمریکا در زمان ریاست جمهوری دوآیت دی آیزنهاور و دولت پادشاهی بلژیک؛ دشمنان خارجی وی بودند. در طول مدت نخست وزیری 67 روزه وی؛ آمریکا و بلژیک بارها به روش های مختلف سعی کردند او را حذف کنند که هر یک از این تلاش ها به دلایلی ناکام ماند که از حمله آنها می توان به تلاش برای مسمویت با خمیردندان آلوده و یا حصر فیزیکی وی اشاره کرد.
در نهایت در حالی که فقط 67 روزه از آغاز زما مداری وی می گذشت؛ دولت بلژیک با همکاری ژنرال جوزف موبوتو دست به کودتا زده لوممبا را از قدرت سرنگون نمود. لومومبا بازداشت شده و با درخواست دولت بلژیک به موسی چمبه تحویل داده شد. چ م به دستور به انتقال لومومبا به اعماق جنگل داد و تحت نظارت مستقیم افسران بلژیکی و در حضور چمبه؛ لومومبا و دو وزیر همراهش در برابر جوخه آتش قرار گرفته و اعدام شدند.
یکی از افسران بلژیکی حاضر در این صحنه اعدام می گوید پس از دفن جسد لومومبا و همراهانش؛ وزیر کشور دولت خودخوانده کاتانگا به افسران بلژیکی اعلام کرد شما کشته اید؛ شما هم جسد را سر به نیست کنید. برای من اهمیت ندارد چگونه این کار را انجام می دهید. افسر بلژیکی که ژرژ سئورت نام دارد؛ می گوید اجساد لومومبا و همراهانش را از زیر خاک بیرون کشیده؛ قطعه قطعه کرده ؛ سپس قطعات اجساد آ نها را در اسید سولفوریک سوزاندیم . قتل پاتریس لومومبا جلوه دیگری از خوی تجاوزگری دولت های استعماری است. به واقع می توان گفت قتل لومومبا یک قتل هدفمندانه و با برنامه ریزی قبلی بود. چراکه قصد و نیت حذف فیزیکی او از مدت ها پیش وجود داشت و دولت های بلژیک و آمریکا تلاش زیادی برای او انجام دادند.
گناه لومومبا تنها این بود که به دنبال استقلال و اتحاد یکپارچه کشورش؛ از زیر استعمار کشورهای غربی بود که این امر برای آمریکا و بلژیک به هیچ عنوان خوشایند نبود. نکته لازم به ذکر این است که علی رغم اسناد و مدارکی که در طی سالیان اخیر؛ درباره تلاش دولت آمریکا برای قتل لومومبا و یا کودتا علیه او افشا گردیده؛ اما تاکنون ایالات متحده از عذرخواهی در این خصوص امتناع کرده است.
جرج زانگولا استاد تاریخ آفریقا که در دانشگاه کارولینای شمالی مشغول به تدریس می باشد؛ معتقد است قتل هدفمندانه لومومبا و سرنگونی اولین دولت قانونی کنگو دارای پیامدهای بسیار منفی برای این کشور در طی 60 سال گذشته؛ بوده است.
درگیری های قومی جنگ های داخلی و منطقه ای کنگو؛ در نیم قرن گذشته همواره ادامه داشته است. کمیته بین المللی نجات؛ در سال 2008 اعلام نمود که آمار قربانیان درگیری های داخلی کنگو؛ طی سال های 1996 تا 2003؛ بالغ بر 5400000 نفر می شود. این نهاد بین المللی؛ جنگ های داخلی کنگو را؛ خونبارترین جنگ؛ پس از جنگ جهانی دوم نامید.
صرف نظر از ابعاد وخیم انسانی و اجتماعی قتل لومومبا؛ باید به این نکته توجه داشت که این جنایت؛ نقض بسیاری از اصول حقوق بین الملل عمومی و حقوق بشردوستانه بود. لومومبا نخس ت وزیر قانونی و منتخب کشور کنگو بود. لذا این جنایت تجاوز به استقلال و حاکمیت سیاسی کنگو بود قتل کنگو یک جنایت از پیش طراحی شده و با برنامه ریزی قبلی بود.
او دارای هیچ وسیله ای برای دفاع از خود نبود. لومومبا در حال جنگ مسلحانه با دشمنان داخلی و خارجی خویش نبود. در هیچ یک از مراجع بین المللی حکمی علیه او صادر نشده بود. لذا از هر منظر که به ماجرای قتل پاتریس لومومبا نگریسته شود؛ این نکته مستفاد می شود که قتل او یک قتل هدفمندانه و عامدانه بوده و به مثابه جنایت علیه بشریت می باشد.
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
عملیات ضدتروریستی ژنرال سلیمانی در عراق و سوریه؛ از دیدگاه نظریه واقعگرایی تدافعی
یکی از مهم ترین نحله های نظریه نوواقع گرایی که تاکید بر آنارشیک بودن نظام بین الملل و عدم وجود اقتدار مرکزی در آن دارد؛ نوواقع گرایی تدافعی است. بر این اساس واقع گرایی تدافعی معتقد است اگر کنشگران برداشت تهدید آمیز از موقعیت یکدیگر داشته باشند؛ آنگاه از منظر عنصر ادراک می توان به خوبی دلایل صف بندی کنشگرن در برابر همدیگر را؛ تبیین نمود.
چراکه عنصر ادراک تهدید؛ شدیدا روی اتخاذ تصمیم گیری؛ به عنوان اساس سیاست برقراری موازنه قوا تاثیر می گذارد. در مجموع می توان شاخصه های موردنظر واقع گرایان تدافعی را در موارد زیر خلاصه کرد:
-نظام بین الملل همچنان محیطی آنارشیک و فاقد قدرت مرکزی است.
-امنیت وجودی؛ مهم ترین انگیزه دولت ها در سیاست بین الملل است.
-تصور از تهدیدات؛ موتور محرکه رفتار دولت ها در روابط بین الملل است.
-ائتلاف ها و اتحادها؛ بر اساس تصور از تهدید مشترک شکل می گیرند
جک اسنایدر و استفن والت؛ مهم ترین واقع گرایان تدافعی به شمار می روند؛ تاکید والت بر اهمیت موازنه تهدید به جای موازنه تهدید است. تهدید عبارت است از: ترکیب تهاجمی بازیگر رقیب. توانمندی های نظامی؛ نزدیکی جغرافیایی و نیات احتمالی تجاوزکارانه آن. به واقع منظور اسنایدر و والت این است که آنچه در روابط بازیگران دولت ها اهمیت دارد؛ برداشت آنها از یکدیگر به عنوان تهدید است. و نه صرف میزان قدرت هر یک از آنها.
بنابراین باید گفت اقدام جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با پدیده شوم تروریسم که بر اساس درخواست مستقیم کمک از سوی دولت های عراق و سوریه صورت پذیرفت؛ به دلیل احساس خطری بود که جمهوری اسلامی ایران؛ از به خطر افتادن امنیت ملی خویش؛ از ناحیه رشد تصاعدی گروههای تکفیری – تروریستی در عراق و سوریه احساس می کرد.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران با سپردن ماموریت مبارزه با تروریسم به ژنرال سلیمانی؛ سعی در تامین امنیت خویش و دولت های متحدش؛ یعنی عراق و سوریه نمود. از سوی دیگر نظریه پردازان واقع گرایی تدافعی؛ یعنی استفن والت؛ تالیا فرو و جک اسنایدر؛ در تعریف تهدید می گویند این عنصر عبارت است از: ترکیب تهاجمی بازیگر رقیب؛ توانمندی های نظامی؛ نزدیکی جغرافیایی و نیات احتمالی تجاوزکارانه بازیگر مورد نظر.
در تفسیر عنصر تهدید و انطباق آن با چالش امنیتی که گروههای تروریستی – تکفیری برای جمهوری اسلامی ایران و متحدینش به وجود آورده بودند و اهدافی که داشتند؛ باید گفت گروه تروریستی داعش؛ به وسیله نقشه ای که از منطقه خاورمیانه تا مرزهای ایران ، به وسیله تصرف استان دیاله عراق، پیرامون مرزهای ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران حضور پیدا نموده و با انتشار نقشه قلمرو خلافت خویش؛ نیات تجاوزکارانه اش را هم جمهوری اسلامی ایران؛ افشا نمود.
از سوی دیگر؛ گروههای تروریستی مانند داعش و جبهه النصره؛ با حمایت کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای؛ دارای توانمندی های نظامی گسترده ای بودند. بنابراین تمامی عناصر تهدید که مدنظر تئوریسین های واقعگرایی تدافعی می باشد؛ نزد گروههای تروریستی – تکفیری؛ وجود داشت. از این رو ژنرال سلیمانی به عنوان فرمانده ارشد مبارزه با تروریسم جمهوری اسلامی ایران؛ با ادراک تهدید بالفعل و قریب الوقوعی که امنیت ایران؛ سوریه و عراق را در تمامیت خود به چالش کشیده بود؛ دست به تشکیل ائتلاف بزرگی از متحدین منطقه ای خود، شامل ارتش عراق و سوریه؛ حزب الله لبنان؛ فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان، حشدالشعبی عراق زده و اقدام به مبارزه همه جانبه با گروههای تروریستی مستقر در عراق و سوریه کر ده و نسبت به دفع و سرکوب آنها مبادرت نمودند.
🆔 @mesagh
هدایت شده از mesaghمیثاق
عملیات ضد تروریستی ژنرال سل یمانی از منظر مکتب امنیتی کپنهاگ
بعد از پایان جنگ سرد؛ بسیاری از پدیده ها در محیط بین الملل؛ دچار تغییر و تحول فراوانی شدند. از جمله این پدیده ها می توان به مفاهیم علم روابط بین الملل مانند قدرت؛ دولت و امنیت اشاره نمود. از بعضی از این مفاهیم هم تفسیر مضیق ارائه شده ارائه شده و به مرور زمان حیطه تئوریک و کارکردشان محدود گردید. از بعضی مفاهیم مانند قدرت و امنیت هم تفسیر موسع ارائه شد و بر دامنه تئوریک و کارکردی شان افزوده گردید.
بر این اساس؛ بری بوزان نظریه پرداز مشهور مکتب امنیتی کپنهاگ معتقد است اگر در دوره جنگ سرد؛ مفهوم امنیت صرفا دارای یک بُعد دفاعی – نظامی بود؛ بعد از جنگ سرد؛ این مفهوم موسع شده و شامل عرصه های دیگری مانند محیط زیست؛ دیپلماسی و قدرت نرم؛ مهاجرت های غیرقانونی؛ جنگ های داخلی؛ درگیری های قومیتی؛ مواد مخدر؛ جرائم سایبری؛ دزدی دریایی و تروریسم بین المللی گردیده و این موارد به مثابه چالش های امنیت در دوران پساجنگ سرد شناخته و دسته بندی شدند.
مکتب امنیتی کپنهاگ معتقد است تروریسم یکی از چالش هایی است که هم حوزه امنیت داخلی و هم حوزه امنیت بین المللی با مخاطرات زیادی مواجه کرده است. امروزه تروریست های چند ملیتی می توانند با بهره گیری از ابزار نوین تکنولوژیک؛ نقشه حمله به برج دو قلوی نیویورک را در هامبورگ آلمان طراحی کنند؛ به وسیله شبکه جهانی اینرنت برای همقطاران خود در نیویورک ارسال نمایند و در صبح روز یازدهم سپتامبر 2001؛ این حمله تروریستی را؛ با بیش از 3000 نفر قربانی اجرا نمایند.
آنچه در دهه گذشته؛ در محیط امنیتی خاورمیانه اتفاق افتاد؛ بسیار وحشتناک تر از حملات یازده سپتامبر بود. امواج سهمگین هیولای چند ملیتی و بین المللی تروریسم تکفیری که عراق و سوریه را در نوردیده بود؛ تبدیل به یک تهدید بالفعل و کاملا در حال اجرا برای محیط بین الملل و جامعه جهانی گردید و قصد در نوردیدن کشورهای غربی را داشت. چنانکه گروههایی مانند داعش؛ جبهه النصره و احرارالشام با عضو گیری وسیع از کشورهای اروپایی و انجام عملیات تروریستی در خاک اروپا؛ مانند آنچه در فرانسه اتفاق افتاد؛ به شدت امنیت اروپا و شهروندانش را به خطر انداخته بودند.
در چنین شرایطی؛ جمهوری اسلامی ایران با درک تهدیدی که به طور وسیع در حال به چالش کشیدن امنیت جامعه جهانی بود؛ با تقاضا و درخواست مستقیم دولت های عراق و سوریه؛ وظیفه مبارزه بین المللی و همه جانبه با هیولای تروریسم را؛ به یکی از ژنرال های عالیرتبه خویش؛ به نام قاسم سلیمانی محول نموده و فرماندهی مرکزی مبارزه با تروریسم چند ملیتی را تشکیل داد. ژنرال سلیمانی با تشکیل اتحادی از متحدین منطقه ای خویش مانند حزب الله لبنان؛ شبه نظامیان فاطمیون افغانستان؛ زینبیون پاکستان و حشدالشعبی عراق؛ اقدام به نبردی بی امان و همه جانبه با گروههای تروریستی مستقر در عراق و سوریه نمود.
بنابراین جمهوری اسلامی ایران و ژنرال سلیمانی؛ با صرف هزینه های گزاف مالی و نیروی انسانی؛ تمام تلاش خود را در جهت تامین امنیت جامعه جهانی به کار برده و سعی نمودند با پدیده شوم تروریسم بین المللی که تمامیت امنیت انسان ها را به مخاطره افکنده بود؛ مقابله نمایند. ژنرال سلیمانی با زمین گیر کردن هیولای تروریسم در همان منطقه خاورمیانه؛ مانع از همه گیر شدن این پدیده شوم که دقیقا به مثابه یک تهدید بالفعل برای امنیت بین الملل بود؛ گردید. برای درک اهمیت اقدامات ژنرال سلیمانی برای مبارزه با تروریسم بین المللی؛ کافیست تسری احتمالی این پدیده شوم و وحشتناک را با پاندمی کووید -19 که اکنون قریب به دو سال است؛ جامعه جهانی را در تمامیت خود؛ درگیر نموده؛ مقایسه نمود تا اهمیت و جایگاه اقدامات ضد تروریستی ژنرال سلیمانی به خوبی درک شود.
🆔 @mesagh