هدایت شده از mesaghمیثاق
🔴 برخی از بانک های آلمانی به مشتریان خود اطلاع داده اند که امکان برداشت وجه نقد وجود ندارد.
صندوق بین المللی پول پیش بینی کرده رشد اقتصادی #آلمان در سال 2023 منفی خواهد بود.
هدایت شده از mesaghمیثاق
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️نخستوزیر #مجارستان، ارزشهای غربی خلاصه شده در سه زمینه دانست:
مهاجرت، همجنسبازی و جنگ.
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📍تو اروپا کسی تاکسی نمیگیره 😢
تاکسی در اروپا هزینه یک ماه غذا خوردن
هدایت شده از mesaghمیثاق
✳️ راهاندازی گشت مدفوع در #آمریکا😳
🔹سانفرانسیسکو یکی از زیباترین و ثروتمندترین شهرهای آمریکاست و پل زیبای گلدن گیت نماد جهانی اون هست. شهردار این شهر برای نخستین بار در دنیا دست به اقدامی عجیب و غیرمنتظره زده؛ ایشون برای اولین بار #گشت_مدفوع رو راهاندازی کرده!
🔸گزارشات مردمی از مشاهدهی مدفوع انسانی اونقدر بالاست که چند نفر از کارکنان خدمات شهری موظف به پاکسازی و جمعآوری اون از سطح پیادهروها هستن.
🔺در این شهر به طور میانگین در هر ۵.۵ متر مربع مساحت، مدفوع انسانی دیده میشه.
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلایه یک ایرانی ساکن #اتریش از کاغذبازی بیش از حد در این کشور باغ اروپا
هدایت شده از mesaghمیثاق
⭕️ همسر ابی محجبه شد!
رعایت قوانین مصر برای حضور سر قبر محمدرضا پهلوی
بخشی از یادداشت امیرحسین ثابتی فعال رسانه ای خطاب به استاندار اصفهان:
🔻عکسی که میبینید، ابراهیم حامدی خواننده طاغوتی و همسرش را نشان می دهد که بر سر مزار محمدرضا پهلوی در مسجد رفاعی مصر حاضر شده اند. نکته جالب اینجاست که همسر وی هیچگاه حجاب ندارد اما چون وارد یک مسجد شده (ولو برای حضور بر سر مزار فاسدی مثل شاه) قوانین آنجا را رعایت کرده.
هدایت شده از mesaghمیثاق
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این جلسه حزب بعث در ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹ یکی از مخوف ترین صحنههای تاریخ معاصر خاورمیانه بود
🔹۶ روز بعد از قدرت گیری صدام در جلسه حزبی، صدام با خونسردی پشت تریبون میاد و اسامی رفقای سابق حزبی که الان داغ خیانت بر پیشونی شون خورده رو میخونه، تک تک از صندلی بلند میشوند و به بیرون هدایت شده و تیرباران میشوند.
🔹خونسردی عجیب صدام که آخر کار به طور نمادین اشکی هم به یاد رفقای سابق میریزه که نشون بده چارهای نداشته.
🔹و پرواز داس مرگ بر فراز سالن و بازماندگانی که از خوشحالی نجات خود در حال رقص و شادیاند.
خاورمیانه جای عجیبیست
هدایت شده از mesaghمیثاق
‼️روایتی غریب و سوزناک از وقایع بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری، کیفیت غسل و کفن و دفن
در اثر تلاطم و طوفان یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش به زمین افتاد
جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه مقابل در حیاط روی یک نیمکت گذاشتند جمعیت کثیری ریخت توی حیاط محشری برپا شد مثل مور و ملخ از سر و کول هم بالا می رفتند همه می خواستند خود را به جنازه برسانند دور نعش را گرفتند و آنقدر با قنداق تفنگ و لگد به نعش زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد . هر که هر چه در دست داشت میزد آنهایی هم که دستشون به نعش نمیرسید تف می انداختند
به همه مقدسات قسم که در این ساعت گودال قتلگاه را به چشم خودم دیدم یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین مرد تنومند و چهارشانه بود وارد حیاط نظمیه شد غریبه بود جلو آمد بالای جنازه ایستاد جلوی همه دکمه های شلوارش را باز کرد و روبروی اینهمه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا شاشید!
▪️تحویل جنازه
عده ای از صاحب نفوذها یپرم ارمنی را از عواقب سوزاندن نعش شیخ و تحویل ندادن می ترسانند . یپرم راضی میشود و می گوید : بسیار خوب ... به نظمیه تلفون کنید که لاشه را به صاحبانش رد کنند. سه نفر از بستگان شیخ شهید و سه نفر از نوکر هایش توی آن تاریکی توپخانه در گوشهای با یک تابوت منتظر تحویل جنازه بودند. آقا لخت و عور آن گوشه همینطور افتاده بود لا اله الا الله جنازه را در تابوت گذاشتیم و با دو مجاهد ما را راهی کردند.
▪️جنازه را وارد حیاط خلوت خانه شیخ کردند. شیخ ابراهیم نوری از شاگردان شیخ جنازه را غسل داد.
بعد کفن کردیم و بردیم در اطاق پنج دری میان دو حیاط کوچک پنهان کردیم.
سر مجاهد ها را گرم کردیم. بعد تابوت را با سنگ و کلوخ و پوشال و پوشاک پر و سنگین کردیم.
یک لحاف هم تا کرده روی آن کشیدیم تابوت قلابی را با آن دو نگهبان سر قبر آقا فرستادیم. متولی قبرستان که در جریان بود مثلاً نعش را دفن کردو آن دو نگهبان با تابوت به نظمیه برگشتند.
صبح اوستا اکبر معمار آمد و درهای اطاق پنج دری را تیغه کردیم و رویش را گچکاری کردیم.
♦️دو ماه بعد از شهادت شیخ در اتاق پنج دری را شکافتیم جنازه در آن هوای گرم همانطور تر و تازه مانده بود. جنازه را از آنجا برداشتیم و به اتاقی دیگر آن سوی حیاط منتقل کردیم و دوباره تیغه کردیم.
🏴 کم کم مردم فهمیدند که نعش شیخ نوری در خانه است می آمدند پشتدیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. از گوشه و کنار پیغام میدادند امامزاده درست کردید؟! ۱۸ ماه از شهادت شیخ گذشته بود. بازاری ها بخیال میافتند دیوار را بشکافند و جنازه را برداشته دورشهر بیفتند و وااسلاما و واحسینا راه بیندازند. پیراهن عثمان برای مقصد خودشان.
🕌حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید یک روز زمستانی خانم شیخ مرا خواست. دیدم زار زار گریه میکند گفت دیشب مرحوم آقا رو خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی من گریه میکردم آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند ، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا در بیاورند زود آن را به قم بفرست.
همان شب تیغه را شکافتیم و نعش را در آوردیم. با اینکه دو تابستان از آن گذشته بود و جایش هم نمناک بود اما جسد پس از ۱۸ ماه همانطور تر و تازه مانده بود فقط کفن کمی زرد شده بود به دستور خانم دوباره کفن کردیم و نمد پیچ نمودیم به مسجد یونس خان بردیم و صبح به اسم یک طلبه که مرده آنرا با درشکه به امامزاده عبدالله بردیم و صبح جنازه را با دلیجان به طرف حضرت معصومه حرکت دادیم.
شیخ شهید در زمان حیات خود در صحن مطهر برای خودش مقبرهای تهیه کرده بود و به سید موسی متولی آن گفته بود این زمین نکره یک روز معرفه خواهد شد
نزدیک قم کاغذ به متولی نوشتیم که زنی از خاندان شیخ فوت کرده می خواهیم در مقبره شیخ دفنش کنیم و به هادی پسر شیخ سپردیم در هنگام دفن جلو نیاید تا فکر کنند واقعا میت زن است و قضیه لو نرود. شب جنازه در مقبره ماند صبح خیلی سریع قبری به حد نصاب شرعی کندیم و با مهر تربتی که خانم داده بود جنازه را درون قبر گذاشتیم نعش پس از ۱۸ ماه کمترین بوی عفونتی نداشت.
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
این آیه ای است که روی قبر شهید حاج شیخ فضل الله نوری نوشته شده است .
📗کتاب سرّ دار به قلم تندرکیا نوه شیخ شهید، نشر صبح ۱۳۸۹/ چاپ سوم - ص ۵۲
هدایت شده از mesaghمیثاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅تحلیل دقیق و بسیار جالب مقام معظم رهبری از وقایع تلخ #مشروطه
🔆رهبر معظم انقلاب اسلامی: چه شد که غربیها، مشخصا انگلیسیها، در این مساله [مشروطه] کامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده کردند که کامیاب شدند. در حالی که مردم که جمعیت اصلی هستند، میتوانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود که شیخ فضلالله جلو چشم همین مردم به دار کشیده شود؛ قاعدهی قضیه این بود. به نظر من مشکل کار از اینجا پیش آمد که اینها توانستند یک عدهای از اعضای جبههی عدالتخواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتا علما - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد کنند... انسان میبیند که حساسیت آنها را در مقابل انحراف کم کردهاند؛ اما حساسیت بعضیها مثل مرحوم آشیخ فضلالله باقی ماند... یک جمع دیگری از همین جبهه، این حساسیت را از دست دادند و دچار خوشباوری و حسنظن و شاید هم نوعی تغافل شدند. البته انسان حدس میزند که بعضی از ضعف شخصیتیها و ضعفهای اخلاقی و هوای نفس بیتاثیر نبود. ۱۳۸۵/۰۲/۰۹