ومن‌تا‌قیامت‌همہ‌جامیگویم ڪہ‌جوانے‌ام‌بےڪربلایت‌گذشت...💔

دلانه✨ حاج قاسم فقط یک فرد نیست یک تفکر است ، یک اعتقاد است🇮🇷؛ °°° خدایا ؛ مارو به وظایـــــف‌ مون آگاه کــــن؛ تا مثل حاج قاسم سلیمانــــــــــــی حضورمون در دنیا باعث خـــــیر وامنیت‌وآرامش بنده‌هات بشه ‌و رفتنمون‌هم انقلابی در قلبِ همه‌ی عالــــــــــم ایجاد کنــــــــــه ، ‌ما از بی‌ثمری می‌ترسیـــــم . .🥲🍃 #دلانه ،، #حاج_قاسم

ولایت فقیه رنگ خداست، این رنگ را بر هر رنگی ترجیح دهید... #لبیک_یا_خامنه_ای #حاج_قاسم

|•🌸🌿•| #چادرانہ🪴 • رایحہ‌ی‌حجابٺ، اگرچہ‌دل‌ازاهل‌خیابان‌نمےبرد امابدجورخداراعاشق‌مےڪند... #حجاب #مثل‌زهرا•°✨

‌

بخدا برا خود منم سواله ! بی‌حرم زنده‌ام این اصلا محاله💔:)

این‌خانواده‌یاشفامیدن یاشفاعت‌میکنن ؛ رَدخورندارن :) اگه‌ازشون‌شفایی‌خواستیم وندادن‌به‌این‌دلیله‌که شایداون‌دنیابه‌شفاعتشون بیشترنیازداریم ! درست‌مثل‌یه‌پـدرکه‌اول میبینه‌کـجابه‌چی‌بیشتر نیازداریم :)♥️! حاج_مهدی_رسولی #امام_زمان 🌿

🕊🌷شهید علی خوش روش🕊🌷 تاریخ تولد: ۱۲ / ۳ / ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: فومن‌،گیلان محل شهادت: هورالهویزه 💠با پیشنهاد خانواده‌اش با خواهر شهیدان سید حسن و سید حسین بقایی‌نژاد،در کمال صفا و سادگی و صمیمیت در حالیکه آن روز، روزه بود پای سفره عقد نشست. 💠اما تشکیل زندگی مشترک او را از حضور در جبهه و مبارزه لحظه‌‌ای غافل نکرد، زیرا همه اینها را بر خود فریضه و تکلیف می‌دانست.

💠همرزم شهید نقل کرده؛ سوار بر قایق بودند که خمپاره اصابت کرد در حالیکه علی آقا، از ناحیه پشت سر و بدن به شدت جراحت پیدا کرده بود توسط دوستان از آب خارج شد و از دوست و همرزم خود تقاضا کرد تا برایش قرآن بخواند،﷽ ....و علی در حالیکه از اعماق جان به صوت دلنشین کلام نور بخش قرآن گوش جان سپرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نائل آمد.🕊️ #شهید_علی_خوش روش 🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷

💫قسمتی از وصیت نامه شهید علی خوش روش💫 🌺🍃همسر عزیزم، قرآن بخوان و توکل بر خدای بزرگ بنما و سفارش‌هایی که کردم رعایت کن و اگر فرزند ما بدنیا آمد او را قرآن بیاموز تا نور قرآن در درونش روشن گردد، که قرآن مایه بصیرت است و هدایت متقین.🌺🍃 🍃تنها فرزند شهید که دختر بود ۳ماه بعداز شهادتش بدنیا آمد 🌺🍃 #شهید_علی_خوش روش

مادر شهید می گوید : دفعه‌ی آخری که داشت می‌رفت جبهه آرام و قرار نداشتم. نمی‌خواستم گریه ام را ببیند، برای همین مدام به صورتم آب می زدم تا متوجه اشک هایم نشود.وقتی در بغل گرفتمش اشک هایش سرازیر شدند. 💠صورت، پیشانی و زیر گلویش را بوسیدم اما باز آرام و قرار نداشتم.از زیر قرآن که رد شد برگشت خم شد و دستم را بوسید و گفت: من که عزیزتر از علی اکبر(ع) امام حسین (ع) نیستم.