eitaa logo
مشکات [بانوان روضة الزهرا(ع) دزفول]
337 دنبال‌کننده
2هزار عکس
780 ویدیو
26 فایل
مشکات، کانال رسمی واحد خواهران هیأت و موسسه فرهنگی روضة الزهرا علیهاالسلام دزفول آیدی ارتباطی: @meshkat_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
روز جمعه نزدیک ظهر بود، رضا بعد از یک جروبحث اساسی با هانیه روی مبل نشست. تلویزیون را روشن کرد، دستش را دو طرف صورتش گرفته و به جلو خم شد و سرش را به تماشا کردن مسابقه فوتبال گرم کرد. هانیه هم خیلی عصبانی بود، ضربان قلبش را حس می‌کرد، انگار همه بدنش از درون می‌لرزید. رفت یه استکان چای ریخت و برد روی تراس که کمی در هوای تازه بنشیند و به گل‌ها نگاه کند شاید آرام بگیرد. چند دقیقه پیش رضا برای رفتن به خانه مادر هانیه مخالفت کرده بود و گفته بود حوصله دیدن قیافه مغرور مادرش را ندارد و نمی‌خواهد روز تعطیلش را با شنیدن نصیحت‌ها و ایرادگیری‌های او خراب کند. هانیه حسابی از مادرش دفاع کرده بود و به رضا گفته بود که حق ندارد در باره مادرش اینطوری حرف بزند. به او گفته بود " تو خیلی حساس و بی‌ظرفیت هستی که همه چیز را جدی می‌گیری، مامان قصدی نداره ازین حرفا، برو خودتو درست کن!" حالا هانیه روی صندلی تراس نشسته بود و به لیوان چای خوش‌رنگی که روبرویش داشت نگاه می‌کرد. ذهن او رفت به دوردست، به آن سال‌هایی که با پدر و مادرش زندگی می‌کرد. یادش آمد از انتقادهای همیشگی مادرش به لباسی که پوشیده بود تا چاق بودنش یا نحوه حرف زدن با دوستان. بعد رفت به دوران نوجوانیش که چقدر از سوی مامان با واژه " دست‌و‌پا‌چلفتی" خطاب شده بود و چه احساس حقارتی که همواره با دیدن نگاه‌های مادرش به دوش کشیده بود.‌ یک لحظه با خودش فکر کرد اگه مامان اینه پس چرا من اینقدر دارم در برابر رضا ازش دفاع می‌کنم.‌ گیج بود و نمی‌فهمید چرا وقتی خودش طعم رفتار تحقیرآمیز مادرش را چشیده، نمی‌خواهد حرف رضا را بفهمد؟ چرا همه شکایت‌های همسرش را انکار می‌کند؟ چرا پیش او اینقدر سپر می‌گیرد و شمشیر می‌کشد؟ چرا از رفتار مادرش که همیشه برای خودش درد داشته پیش رضا اینقدر دفاع می‌کند؟ چرا فکر می‌کند نباید همسرش هیچ انتقادی از خانواده او بکند؟
اصلا چه می‌شود اگر در برابر ابراز ناراحتی رضا به او بگوید
" راست میگی حق با توئه، این رفتار مامان خوب نیست، منم اگه جای تو بودم ناراحت می‌شدم، اما چیکار کنم‌ رضاجان که مامان من اینجوریه؟ دلم نمی‌خواد باهاش رابطه رو قطع کنیم مامان دیگه‌ای که ندارم؟ بیا فکر کنیم چیکار کنیم که هم بریم خونه مامان هم تو کمتر اذیت بشی؟ مثلا زمان کوتاه‌تری اونجا بمونیم؟ یا وقتی مامان شروع کرد به حرف‌های ناراحت‌کننده من حرفشو قطع کنم و موضوع صحبت رو منحرف کنم یا تو اگه بتونی آروم بهش بگی که ازین حرفاش ناراحت میشی و دوست داری دورهمی آروم و خوبی داشته باشیم. شاید هم یه راه حل دیگه به ذهنت برسه که هم خونه مامان بریم هم تو کمتر اذیت بشی. واقعا اگر هانیه اینطوری با رضا گفتگو می‌کرد چه می‌شد؟ چه چیزی را از دست می‌داد؟ چه پیامدی برایش داشت؟ چه باورهایی در او باعث می‌شد حقیقت را زیر پا بگذارد و هر طور شده مادرش را پاک و بی‌عیب جلوه دهد؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✳️ گروه فرهنگی مشکات http://eitaa.com/meshkat_rozatoalzahra