8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز محرم شد و ایام تو !🥀
هر چه فراموش بجز نام تو
نام تو یعنی همه نام ها🥀
ذکر تو تسبیح و مناجات ما
📍شبتون حسینی 🥀❕
https://eitaa.com/meshkatalanvar 🎌
━━💠🍃🍃🌺🍃🍃💠━━
✨ @Meshkatalanvar 🚩
23.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬زمینه - به دیدنم اومدی ، خجالتم دادی
🎤کربلایی پیام کیانی 🍃❕
🔺شهادت حضرت رقیه "سلام الله علیها"
📌هیئت بیت الرقیه علیها السلام 🥀❕
#کربلایی_پیام_کیانی
#محرم 💔 🥀❕
#حضرت_رقیه_علیها_السلام
⚡️مشـــــکوة الانـــــوار 🍃 ⇩ ⇩ ⇩ ⇩🎗❕
╔═.🖤.══════╗
🆔 @Meshkatalanvar 🚩
╚══════.🖤.═╝
May 11
🎖 #امام_حسین "علیه السلام"🌴
👌صاحب جود و بخشش !🎗❕
صاحب عرش معلی ، یا حسین ابن علی
ضامن اهل تولی ، یا حسین ابن علی !📍
*لبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است*🥀
*پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ حُسین است*
*تَعریفِ مَن از عشْق هـَمان بود ڪہ گُفتَم*📍
*در بَندِ ڪَسے باش ڪہ دَر بَندِ حُسین است*
*دَر مَعرڪہ اَز سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد*🥀
*این ویژگیِ چَشمِ هـُنَرمَندِ حُسین است*
*شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمہ عُمْر*📍
*شورے ڪہ خُدا دَر دلَم اَفڪَندہ حُسین است*
*آهـَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً*
*طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است*🥀
*بے روضہ ے او حال خوشے نیست... ، اَگَرهـست*
*از حال گُذَشتیم ڪہ آیَندہ حُسین است*🥀📍❕
*اَز بَس ڪہ (عَلے) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست*
*این نام اَگَر رویِ سہ فَرزَندِ حُسین است*🥀
*دَر جَنگ سَراَفڪَندہ نَبودیم و نَگَردیم*🥀📍
*چون بَر سَرِمان یڪسَرہ سَربندِ حُسین است*
*پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ دِلِ اوست*
*لَبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است*🥀❕
🔹 #شعر_ناب_مشکوة 🔹
https://t.me/meshkatalanvar
🎌 0913 320 7042 🌱
https://chat.whatsapp.com/DYCrztaAFi17G66T7GU7WM
🌲 ✌ @hajaghamohsen 🌙
✌ 📍 @Meshkatalanvar 🚩
24.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣﷽ #صلوات_دوبیتی
🔘⚫️🔘
یتیمت را پدر جان یاد کردی
مرا زین آمدن. دلشاد کردی
در این ویرانه این ویرانه دل را
به یمن مقدمت آباد کردی
🔘⚫️🔘⚫️🔘
من رقیه(س)دخترشیرین زبان شاه دینم
غنچه پژمرده باغ امیرالمومنینم
هردوعالم در دعامحتاج دست کوچک من
تا ابد حاجت رواگردند از یک آمینم
🔘⚫️🔘⚫️🔘
هردرد بی دوا را درمان کند رقیه
لطف وکرم به عالم احسان کندرقیه
گر دردمندومسکین بردرگهش بیفتد
برخوان رحمتخویشمهمان کندرقیه
🔘⚫️🔘⚫️🔘
سه ساله دختر خون خدایم
به سیرت فاطمه خیرالنسایم
مسیر کوفه و شام و خرابه
عزادار حسین سرجدایم
🔘⚫️🔘⚫️🔘
گلی از گلشن زهرا رقیه
چو زینب کعبه ی دل ها رقیه
سه ساله دخت سالار شهیدان
شفیع روز وا نفسا رقیه
🔘⚫️🔘⚫️🔘
ای گل زهرا چراغ خانه ام
آمدی با سر در این کاشانه ام
ای غریب فاطمه خوش آمدی
روشن از نور تو شد ویرانه ام
🔘⚫️🔘⚫️🔘
از روز ازل دل به تو بستیم رقیه
ما سائل درگاه تو هستیم رقیه
بنما نظری از کرم و لطف ز رحمت
در بزم عزای تو نشستیم رقیه
(آقای رضا یعقوبیان)👆
🔘⚫️🔘⚫️🔘
پدر داران مرا تحقیر کردند
دگر از زنده ماندن سیر کردند
همه بر گریه ام خندیده بودند
سه ساله دخترت را پیرکردند
(:علی اکبراسفندیار)👆
🔘⚫️🔘⚫️🔘
در چهره خود هیبت زهرا دارد
بر دوش ابالفضل علی جا دارد
با این که سه ساله است مانند عمو
در دادن حاجت ید طولا دارد
(مهدی مقیمی)
🔘⚫️🔘⚫️🔘
لب تشنه به شام رفتی از سوی فرات
ای غنچه پژمرده باغ حسنات
ای اُم ابی دچار غم چون زهرا
بر اشک شبانه ات رقیه صلوات
🔘⚫️🔘⚫️🔘
🌹هدیه به حضرت رقیه "سلام الله علیها" (صلوات)🌹
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد ⛳
وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
@Meshkatalanvar
19.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از #زیارت_عاشورا 🥀❕
همراه متن 🌹❕
با صدای علی فانی 🌱
هدیه به روح والده مکرمه
مرحومه مغفوره حاجیه خانم
#سیده_سادات_میرلوحی
"صلوات" 🌹👇❕👇
✍اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد ⛳️
وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم ❤️❕
🎗 @hajaghamohsen 🌙
مشـــــکوة الانـــــوار 🍃 ⇩ ⇩ ⇩ ⇩ ⇩🎗❕
📍@Meshkatalanvar 🚩
🌸🍃🌸🍃
یکی از نمایندگان مرحوم آیت الله خوئی "رحمت الله علیه" گوید:( 👇 )
📍 سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم و در آن گرمای شدید ایشان را در حالی دیدم که از سرتاپایشان سیاهپوش بود، حتی لباسهای زیر و جورابهای ایشان نیز سیاه بود.
من در حالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم که آیا فکر نمیکنید با این وضعیت سرتاپا سیاه پوش در این هوا، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟!
ایشان در پاسخ فرمودند:
فلانی من هر چه دارم از سیاهپوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء علیهالسلام دارم.
پرسیدم: چطور؟؟
فرمود:
بنشین تا برایت تعریف کنم.
سپس اینگونه برایم تعریف نمود:
پدر من مرحوم حاج سید علیاکبر خوئی از وعاظ و منبریهای معروف زمان خود بود.
همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچهاش سقط میشد و خلاصه بچهدار نمیشدند.
روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهم السلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخشش اند،
و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانهی ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلات اند....
پس از آنکه پدرم از منبر پائین میآید زنی به او میگوید آسید علیاکبر شما که به ما سفارش میکنید تا برای حل مشکلات و گرفتن حوائجمان درب خانهی اهلبیت و امام حسین علیهم السلام برویم،
چرا خودت از امام حسین علیهالسلام نمیخواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟؟!!
ایشان در حالیکه به شدت ناراحت میشوند به خانه میرود.
همسرشان (مادربنده) میپرسد:
آقا چرا اینقدر ناراحتید؟؟؟
و ایشان قضیه منبر و صحبت آن زن را بازگو میکنند.
مادرم میگوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیهالسلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچهدار شویم؟
پدرم میگوید:
ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم!
مادرم در جواب میگوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام دوماه محرم و صفر را برای امام حسین علیهالسلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم #سیاه باشد و #سیاه بپوشید! 🌹 ❕
در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا #سیاهپوش شد ! 🌹 ❕
در همان سال هم مادرم باردار میشود و 7ماه نیز از بارداریاش میگذرد و بچهاش #سقط نمیشود.! 🌴 ❕
یک شبی یکی از طلبهها که از شاگردان پدرم بوده در آخر شب درب منزل ایشان میآید.
وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوال پرسی عرض میکند که من یک سوال دارم.
پدرم که گمان میکند سوال او یک مسئله علمی و یا فقهی باشد میگوید بپرس
اما در کمال ناباوری آن طلبه میپرسد آیا همسر شما باردار است؟؟؟
ایشان با تعجب میگوید بله، تو از کجا میدانی؟کسی از این قضیه اطلاع ندارد.
باز میپرسد ایشان 7ماهه باردارند؟
پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت میدهد، ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید:
آسیدعلیاکبر من الآن خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را زیارت کردم.
حضرت فرمودند:
برو و به آسیدعلیاکبرخوئی بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و دوماه از سرتاپا #سیاه پوشیدی ! این بچهای را که 7 ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم ! 🌷 ❕
و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار
حالا فهمیدی که من هر چه دارم از #سیاهپوشی_سرتاپایی دارم!!؟
✔️آثار و برکات پوشیدن #لباس_عزا ، #لباس_سیاه !
در #عزای_اهل_بیت "علیهم السلام"🌷❕
شادی روح مرحوم آیت الله حاج سید ابوالقاسم خوئی و تمام علمایی که مدافع شعائر اهل بیت علیهم السلام بودند،
👇 "صلوات" 👇❕
✍اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد ⛳️
وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم ❤️❕
🎗@Meshkatalanvar ⚡ 🚩
1_5525891859.mp3
3.24M
🌺 سرودن #شعر در سوگ #حسين "عليه السلام"🌼 ❕
🍂الإمامُ الصّادقُ "عليه السلام": 👇 ❕
▪️«مَن أنشَدَ في الحُسَينِ عليه السلام بَيتا مِن شِعرٍ فبَكى و أبكى عَشرَةً فَلَهُ و لَهُمُ الجَنَّةُ.» 🌹 ❕
▫️هر كس درباره حسين "عليه السلام" بيتى شعر بسرايد و خود بگريد و ده نفر را بگرياند، براى او و آن ده نفر بهشت باشد. 🥀❕
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال: ج۱، ص۸۴🍃❕
📍@Meshkatalanvar 🚩
🌸🍃🌸🍃
💥 اگر خواندي و دلت شكست "التماس دعا" 👇❕
✔️یکی از شیعیان در بصره سالی ده شب در خانه اش #دهه_عاشورا روضه خوانی می کرد این بنده خدا ورشکست شد و وضع زندگی اش از هم پاشیده شد حتی خانه اش را هم فروخت . 🌹❕
👌نزدیک محرم بود با همسرش داخل منزل روی تکه حصیری نشسته بودند یکی دو ماه دیگر بنا بود خانه را تخلیه کنند، و تحویل صاحبخانه بدهند و بروند. 🌹❕
🔸همسرش گوید: یک وقت دیدم شوهرم منقلب شد و فریاد زد.
گفتم : چه شده ؟ چرا داد می زنی ؟! 🌻 ❕
🔸گفت : ای زن ما همه جور می تونستیم دور و بر کارمان را جمع کنیم ، آبرویمان یک مدت محفوظ باشد، اما بناست آبرویمان برود. گفتم : چطور؟ گفت : هر سال دهه عاشورا امام حسین (علیهالسّلام ) روی بام خانه ما یک پرچم برافراشته داشت و مردم به عادت هر ساله امسال هم می آیند ما هم وضعمان ایجاب نمی کند و دروغ هم نمی تونیم بگوئیم آبرویمان جلوی مردم می رود. یکدفعه منقلب گردید، گفت : ای حسین (علیهالسّلام) مپسند آبرویمان میان مردم برود، قدری گریه کرد. 🌹❕
🔸همسرش گفت : ناراحت نباش یک چیز فروشی داریم هنوز!. گفت : چی داریم ؟! گفت : من هیجده سال زحمت کشیدم یک پسر بزرگ کردم پسر وقتی آمد گیسوانش را می تراشی ، و فردا صبح دستش را می گیری می بری سر بازار، چکار داری بگوئی پسرم است ، بگو غلامم است !🌹❕
💥و به یک قیمتی او را بفروش و پولش را بیاور و این چراغ محفل حسینی را روشن کن . 🌹❕
🔸مرد گفت : مشکل می دانم پسر راضی بشود و شرعاً نمی دانم درست باشد که او را بفروشیم یا نه . زن و شوهر رفتند خدمت علماء و قضیه را پرسیدند، علماء گفتند: پسر اگر راضی باشد خودش را در اختیار کسی بگذارد اشکالی ندارد، و بعد از سؤ ال بر گشتند خانه !🌹❕
📍یک وقت دیدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر می گوید. وقتی وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالای من نگاه می کند و گریه می کند، پدرم مرتب مرا مشاهده می کند اشک می ریزد گفتم : مادر چیزی شده ؟ مادر گفت : پسر جان ما تصمیم گرفته ایم تو را با امام حسین (علیهالسّلام ) معامله کنیم . 🌹 ❕
👌پسر گفت : چطور؟ جریان را نقل کردند پسر گفت : به به حاضرم چه از این بهتر. شب صبح شد گیسوان پسر را تراشیدند، پدر دست پسر را گرفت که به بازار ببرد پسر دست انداخت گردن مادرش (مادر است و اینهم جوانش است ) پس یک مقدار بسیار زیادی گریه کردند و از هم جدا شدند. پدر، پسر را آورد سر بازار برده فروشان ، به آن قیمتی که گفت ، تا غروب آفتاب هیچکس نخرید، غروب آفتاب پدر خوشحال شد، گفت : امشب هم می برمش خانه یکدفعه دیگر مادرش او را ببیند فردا او را می آورم و می فروشم . 🌹 ❕
🔸تا این فکر را کردم دیدم یک سوار از در دروازه بصره وارد شد و سراسیمه نزد ما آمد بمن سلام کرد جوابش را دادم . فرمود: آقا این را می فروشی ؟ (نفرمود غلام یا پسرت را می فروشی ) گفتم : آری . فرمود: چند می فروشی ؟ گفتم : این قیمت ، یک کیسه ای بمن داد دیدم "دینارها" درست است . 🌹❕
👌فرمود: اگر بیشتر هم می خواهی بتو بدهم ، من خیال کردم مسخره ام می کند. گفتم : نه . فرمود: بیا یک مشت پول دیگر بمن داد. فرمود: پسر جان بیا برویم . تا فرمود پسر بیا برویم ، این پسر خود را در آغوش پدرش انداخت ، مقدار زیادی هم گریه کرد بعد پشت سر آن آقا سوار شد و از در دروازه بصره رفتند بیرون . پدر می گوید: آمدم منزل دیدم مادر منتظر نتیجه بود گفت : چکار کردی ؟ گفتم : فروختم . 🌹 ❕
📍یک وقت دیدم مادر بلند شد گفت : ای حسین (علیهالسّلام) به خودت قسم دیگر اسم بچه ام را به زبان نمی برم . پسر می گوید: دنبال سر آن آقا سوار شدم و از در دروازه بصره خارج شدیم بغض راه گلویم را گرفته بود بنا کردم گریه کردن ، یک وقت آقا رویش را برگرداند، فرمود: پسر جان چرا گریه می کنی ؟ گفتم آقا این اربابی که داشتم خیلی مهربان بود، خیلی با هم الفت داشتیم ، حالا از او جدا شدم و ناراحتم . 🌹
🔸👌فرمود: پسرم نگو اربابم بگو پدرم . گفتم : آری پدرم . فرمود: می خواهی برگردی نزدشان ؟ گفتم : نه . فرمود: چرا؟ گفتم : اگر بروم می گویند تو فرار کردی . فرمود: نه پسر جان ، برو پائین من را پائین کرد، فرمود: برو خانه . گفتم : نمی روم ، می گویند تو فرار کردی .
فرمود: نه آقا جان برو خانه اگر گفتند فرار کردی بگو نه ، حسین مرا آزاد کرد. یک وقت دیدم کسی نیست . پسر آمد در خانه را کوبید مادر آمد در را باز کرد. گفت : پسرجان چرا آمدی ؟ دوید شوهرش را صدا زد گفت : بتو نگفته بودم این بچه طاقت نمی آورد، حالا آمده .🌹❕
🔸پدر گفت : پسر جان چرا فرار کردی ؟ گفتم : پدر بخدا من فرار نکردم . گفت : پس چطور شد آمدی ؟ گفتم : بابا حسین "عليه السلام" آزادم کرد. 🥀❕
⚜ مشـــــکوة الانـــــوار 🍃 ⇩ ⇩ ⇩ ⇩ ⇩🎗❕
📍@Meshkatalanvar 🚩
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🖤🖤🖤🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
😭😭😭😭😭😭😭
👌"بسیارعالی" 🌴❕💚
🌸🍃🌸🍃
🏴سـلام مـن بـه مـحـرم بـه نگاه دل زيــنــب 🌿
🏴سلام مــن بـه محـرم به دست و مشک ابالفضل🌿
🏴سـلام مـن بـه مــحـرم بـــه قــد و قـا مـت اکــبـر🌿
🏴سلام مــن بــه محرم به دسـت و بـازوي قـاسم🌿
🏴سـلام مــن بـــه مــحـرم بــه گــاهـواره ي اصـغـر🌿
🏴سـلام مــن بـــه مــحــرم به اضــطـراب سـکـيـنـه🌿
🏴سـلام مـن بــه مــحــرم بــه عـاشـقـي زهـيـرش🌿
🏴سلام من بــه محرم بــه مـسـلــم و به حـبـيـبش🌿
🏴سلام مــن بـــه مـحـرم بـه زنــگ مــحـمـل زيـنـب🌿
🏴سلام من به مــحـرم بـه شــور و حــال عـيـانـش ! 🌿
🖤فرا رسیدن #ماه_محرم ایام #سوگواری سرور و سالار شهیدان 🎗❕
حضرت اباعبدالله الحسین🏴 ( علیهالسلام ) تعزیت باد!🥀❕
🎗@hajaghamohsen 🌙
🌴 آجرک الله یا صاحب الزمان ! 🌴
💚 مشـــــکوة الانـــــوار 🍃 ⇩ ⇩ ⇩ ⇩🍃❕
💚 @Meshkatalanvar 🚩