مجموعه فرهنگی مشکات الحسین (ع)
رفتم حرفامو شروع کنم، میکروفن رو گرفتمو،وارد بند #نسوان شدمو کلی دختر و خانوم هم سن سال و بزرگتر از خودمو اونجا دیدم
هر کدومشون یه جوری دلشون شکسته بود
آنقدر فضای زندان دلگیربود اصلاااا نمیتونستم حرف بزنم ....به سختی شروع کردم و فقط اشک ریختن
یکی شون بچه شو همونجا تو زندون دنیا آورده بود و تو بغلش داشت بهش شیر میداد🥀😭
🔺یکیشون هشت سال حبس داشت
خیلی خوشحال بود
گفتم
چراانقدر میخندی
حتما میخوای آزاد شی و..
گفت نه خوشحالم که یکسال از حبسم رفت
🌱خیلی سخت بود .....
شاید اونجا مجبور بودم آرومشون کنم
ولی واقعااا اونجا فهمیدم
خدا
چقدر بهم نعمت داده
نمیبینم
همه مون همینیم.... متوجه نعمت های خدا نیستیم 😔
بیچاره اونا یکی شون تا بیاد بیرون میشد ۶۵ سالش...درسته خطا کرده و باید جبران بشه...ولی دیگه این عمر و رشد و شور هیجان برنمیگرده
بماند
که آبروی رفته دیگه جبران نمیشه🥀
💥بیایید یکم به خودمون بیاییم 💥
بس کنیم این همه گله و گله و گله و شکایت از درگاه خدا رو
و یکم شکرگزار باشیم، آرزوی اونا این بود به لحظه جای ما باشن
برگردن عقب آزاد شن جبران کنن😭
💥بیایید یه کم قدر خودمون،داشته هامون، زندگیمون و آزادیمون، ابرومون، پدر ومادرمون، و.....
یکم فکر کنیم خیلی چیزا ما داریم واقعااااا حسرت دیگرانه....واقعا امتحانات بعضیا خیلی سخته.....خدا به همه کمک کنه ایمان ها حفظ بشه😔🙏
💥همیشه این دیر فهمیدن ها چه قدر زجر آور است! وقتی میفهمی که زمان گذشته است و دیگر نمیتوانی کاری انجام بدهی.