eitaa logo
مجموعه فرهنگی مشکات الحسین (ع)
481 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
26 فایل
ˇ﷽ براے رسیدن بہ عرفان ڪامل دو راه بیشتر وجود ندارد یا در حرم ابا‌عبدللّه‌ یا در مجلس ابا‌عبدللّه‌♥️ 🔸اهداف مجموعه فرهنگی مشڪات‌الحسین (ع) ¹ سبڪ زندگے اسلامے ² تربیت جوان مومن انقلابـے 🇮🇷 محفل اهل بیتی ها:سه شنبه شبها 🔸پل ارتباطے :@meshkatolhosain
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه نگران ایران بود . . حالا یک ایران نگرانش💔
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
مجموعه فرهنگی مشکات الحسین (ع)
#ریلز پشت میز نبود دنبال کار مردم بود …
یکی از دوستان آذربایجان زندگی می‌کنه بهش زنگ زدم میگه آنقدر اینجا سرده که😭😭حد نداره
مجموعه فرهنگی مشکات الحسین (ع)
💔😭
💥وضعیت رئیس جمهور 🙏 انشالله که الان اینطوری باشه «خدا کند که بیایید سلامت از آتش فقط به کوری چشم یهود، ابراهیم» ☄طرح هوش مصنوعی
هم پیام رهبری بسیار امیدبخش بود و هم خبرهایی که آقای منصوری (معاون اجرایی رییس جمهور)، از ارتباط چندگانه با تیم پروازی داشتند. اینها نشانه‌های بسیار خوبی است.
🌾بیشتر از دو ساعت‌ست دارم حرف‌های تکراری می‌شنوم. گوینده اخبار مدام از صعب‌العبور بودن منطقه می‌گوید و مردم را به تماشای چند قطعه فیلم تکراری دعوت می‌کند. توی همین دو ساعت اما قصه‌ها دارند تندتند توی سرم خلق می‌شوند. از جرقه اولیه تا ایده و طرح و پایان‌بندی، فاصله زیادی نیست. بین همه یکیش را بیشتر پسندیدم. نشسته‌ای کنج خانه‌ای جنگلی. مچاله شده‌ای کنار بخاری نفتی و نمی‌دانی گیجی سرت از بوی غلیظ نفت است یا شدت ضربات "فرود سخت"! نوک دماغت سرخ شده و تیغه‌اش تیر می‌کشد. عینک که نداری خستگی چشم‌هات بیشتر پیداست و حالا هولِ ولوله‌ای که می‌دانی افتاده توی مملکت هم ریخته پشت نگاهت. داری آستین قبای پاره‌ات را وارسی می‌کنی که پیرمرد کتری به دست می‌آید توی اتاق. نمی‌تواند فارسی حرف بزند. به ترکی جمله‌ای می‌گوید و کتری آب‌جوش را می‌گذارد روی بخاری. دوتا لیوان لنگه به لنگه از لبه طاقچه برمی‌دارد و می‌نشیند کنارت. بخار چایی که دارد برایت می‌ریزد مثل رنگش غلیظ است. یکی از لیوان‌های بدون دسته را با سینی ملامین هول می‌دهد جلوی زانوهات و بهت لبخند می‌زند. پیرمرد توی خواب هم نمی‌دید زیر سقف تَرک‌دار خانه‌اش با رییس‌جمهور چای بخورد. کاش آخر قصه‌ها همیشه خوش باشد. 🖊 سبا نمکی
کجای دنیا مسئولی هست که مردمش اینگونه دلواپسش باشند
نفسمان در سینه حبس شده، بغض در گلو خشکیده، ذهن هجوم احتمالات متنوع و پراکنده، خیره به شبکه خبر بهت زده و زیر لب زمزمه: امن یجیب...😭😭😭