♨️#سی_ثانیه_نهجالبلاغه
امیرالمومنین علیه السلام بعد از آنکه وضعیت ناگوار جامعه زمانشان را توصیف کردند و به موانعی که پیش روی نیکوکاران وجود دارد، اشاره فرمودند، در ادامه به بیان تقسیمبندی چهارگانه انسانهای فاسد و مُفسِد میپردازند، و میفرمایند؛
«مردمِ (فاسد) چهار گروهاند؛
۱. کسانى که اگر دست به فساد نمى زنند، به خاطر اين است که روحشان ناتوان و شمشيرشان کُند و مالشان اندک است (در ايجاد فساد، شناگران ماهرى هستند، ولى آب پيدا نمى کنند).
۲. کسانى که شمشير کشيده و شرارت و فسادِ خويش را آشکار ساخته و لشکر سواره و پياده خود را (براى اين منظور گردآورى کرده اند).
آنها، باطن خود را براى ظلم و فساد آماده ساخته و دين خود را تباه کرده اند. هدفشان آن است که چيزى از متاع دنيا را به چنگ آورند، يا فرماندهى بر گروهى را براى خود فراهم سازند، يا بر منبرى صعود کنند (و لباس پيشوايى مردم را بر تن کنند و براى آنها، خطبه هاى دروغين بخوانند).
چه بد تجارتى است که تو (اى انسانِ فاسد و طغيانگر) براى خود فراهم ساخته اى: دنيای (پَست) را بهاىِ خويشتن میبینی و آن را با پاداشهايى که نزد خدا است معاوضه مى کنى!
۳. کسانى که دنيا را با کارهاى آخرت طلب مى کنند، نه اين که آخرت را با عمل دنيا طلب کنند. (آنها با رياکارى دين خود را به دنيا مى فروشند و آنچه را نتوانستند با ظلم و زور به دست آورند، با تزوير میطلبند و براى وصول به اين هدف)، خود را متواضع جلوه مى دهند.
گامها را کوتاه برمى دارند و دامنِ خود را جمع میکنند (خود را مبرای از آلودگیهای دنیوی شان میدهند) و خويشتن را به زيور امانتداران مى آرايند، (و در يک جمله) پوشش خدايى را وسيله معصيت قرار میدهند.
۴. کسانى که حقارت و ناتوانى و نداشتنِ وسیلهی کافى، آنان را از رسيدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان را از همه جا کوتاه کرده است، (در حالى که از ديگر فاسدان و مُفسِدان چيزى کم ندارند، ولى به اين حقيقت هرگز اعتراف نمیکنند، بلکه) خود را به زيورِ قناعت آراسته کرده و به لباس زاهدان درآمده اند، در حالى که در هيچ زمان - نه به هنگام شب و نه روز - در سِلک افرادِ زاهدِ واقعی نبودهاند. (اين چهار گروه همه فاسد و خطرناکند، هرچند در چهرههای مختلف ظاهر میشوند).»
(نهجالبلاغه، خطبه ۳۲)
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
.
✨️جشن باشکوه دهه کرامت✨️
اجتماع بزرگ رضویون شهر مشکین دشت
«بــا حـضـــــــور»
😂آقـــای طنـــز ایــــــران حسن ریــــونــدی
💕گروه سرود بین المللی نجم الثاقب
👤کارشناس مذهبی
🔸حجت الاسلام حاج رضا قدوسی
🎙️مجری و مداح
🔸حاج محمد خمبری
با حضور پرچم و خادمین حرم حضرت رضا علیه السلام و حضرت معصومه (سلام اللّٰه علیه) 💚🌹
🗓چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ساعت ۱۶:۰۰
📍کـــــرج، مشکیـن دشــــت، پـــارک فــــدک
🌸 منتظر حضورتان هستیم 🌸
💠ستاد برگزاری مراسمات دهه کرامت مشکین دشت💠
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ اگه آمادگی نداری؛ به کسی تعارف نکن!
اگر هم تعارفت نکردن، ناراحت نشو!
در غیراینصورت = مریضی!
#استاد_شجاعی
مبحث انسان شناسی
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
#گزارشتصویری
اکران مردمی فیلم موسی کلیمالله بمناسبت #دهه_کرامت
جمعه ۱۲ اردیبهشت ماه
ساعت ۲۰
#ایران_امام_رضا_ع
#همه_خادم_الرضاییم_هستیم
#دهه_کرامت
#خدمت_رضوی_مشکین_دشت
مسجد جامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
♨️ کرامتی از حضرت سلطان؛ علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)، در بیان علامه مصباح یزدی «ره»
♨️ در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا (علیهالسلام) شد.
آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. در مسجد، مُکَبِّری بود به نام کربلایی رضا که نابینا بود و حتی به او کربلایی رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا، عاجز میگویند) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت.
ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود.
پدرم از او پرسید: کربلایی رضا، من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدرم را شرح داد.
پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند.
من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری، دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد.
بعد از اینکه در مسجد مستقرّ میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت.
ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود.
روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود.
او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود: دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضا (علیهالسلام) عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم را برسانید.
من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضا (علیهالسلام) او را شفا میدهند.
مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام.
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
♨️#سی_ثانیه_نهجالبلاغه
امیرالمؤمنین (عليه السلام) بعد از ذکر گروههاى چهارگانهی دنياپرست و گنهکار، به سراغ گروه پنجمى مى رود که اولياءالله هستند، و دربارهی آنها میفرماید:
«(در اين ميان)، گروهى باقى ماندهاند که ياد قيامت، چشمهايشان را فرو افکنده و ترس دادگاه محشر اشکهايشان را جارى ساخته است.
آنان (به خاطر حق گويى و حق جويى) يا از جامعه رانده و آواره شدهاند و يا ترسان، به گوشهی تنهايى خزيده، و يا خاموشند و مُهر سکوت، بر دهان زدهاند (چرا که گوش شنوا و دل بيدارى که حق را درک کند نمى يابند)، يا مخلصانه (به اميد تأثير در بعضى از دل ها) به سوى خدا دعوت مى کنند و يا با چشمى گريان و دلى پردرد (به صحنه هاى پرفسادى که قادر بر تغيير آن نيستند) مینگرند.
تقيّه، آنان را منزوى ساخته و به فراموشى سپرده، (به خاطر نبودن يار و ياور) ناتوانى و ذلّت وجودشان را فرا گرفته است.
آنها به کسانى میمانند که در درياى نمک فرورفتهاند (که هرگونه حرکتى براى آنها سبب سوزش بيشتر است)؛ دهانشان بسته و قلوبشان مجروح است؛ آن قدر نصحيت کردهاند که خسته شدهاند، و به قدرى تحت فشار قرار گرفته اند که ناتوان گشتهاند، و آن قدر (در ميدان مبارزه) کُشته دادهاند که به از تعدادشان کم شده است.»
(نهجالبلاغه، خطبه ۳۲)
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
51.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁زمین و آسمون تو دستته
دنیای بی کران تو دستته
🍁خونهات آباد آقا
اختیار سر و دلمون تو دستته
♻️ امروز جمعه
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ هجری شمسی
۱۱ ذی القعده ۱۴۴۶ هجری قمری
ذکر مخصوص روز جمعه
«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم» ۱۰۰ مرتبه
▫️فرارسیدن سالروز ولادت باسعادت ثامنالحجج، امام رضا(ع) را به محضر مولایمان #امام_زمان ارواحنا فداه و منتظران حضرتش تبریک میگوییم... 🌷
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
♨️#سی_ثانیه_نهجالبلاغه
حضرت اين خطبه را در شرايطى كه ياران خود را براى خاموش كردن آتش فتنهی «طلحه و زبير» بسيج كرده بود، ايراد کردهاست.
ابن عباس میگوید: در «ذى قار» (محلی نزديک بصره) خدمت امیرالمؤمنین (ع) رسیدم. ایشان در حالى كه مشغول وصله كردن كفش خود بود رو به من كرد و فرمود: ارزش اين كفش چه قدر است؟
گفتم: ارزش خاصی ندارد.
فرمود: به خدا سوگند! همين كفش بیارزش، براى من، از حكومت بر شما بهتر است؛ مگر اين كه با اين حكومت، حقّى را به پا دارم، يا باطلى را دفع كنم.
سپس حضرت (از خيمه) بيرون آمد و مردم را مورد خطاب قرار داد و فرمود:
«خداوند، محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) را هنگامى مبعوث کرد که هيچ کس از عرب کتاب آسمانى نمى خواند و ادّعاى نبوّتى نداشت (از دعوت انبيا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم) او مردم را تا سر منزل سعادتشان سوق داد و به محيط رستگارى و نجات رساند.
نيزه هاى آنها صاف و (در مسير صحيح) پابرجا، و جاى پاى آنها محکم شد (قدرتشان تثبيت گشت و دشمن در برابر آنها تسليم شد.)
خداوند، محمّد(ص) را هنگامى مبعوث کرد که هيچ عربی کتاب آسمانى نمیخواند و ادّعاى نبوّتى نداشت (از دعوت انبيا دور مانده بودند و از کتب آسمانى، محروم).
او مردم را تا سر منزل سعادتشان سوق داد، و به محيط رستگارى و نجات رساند.
پس حال و روزِ آنها مانندِ نیزههایشان صاف و پابرجا، و جاى پاى آنها محکم شد (قدرتشان تثبيت، و دشمن در برابر آنها تسليم شد).
به خدا قسم! من در اين لشکر بودم و آنها را به پيشروى وامى داشتم تا طرفداران باطل، به طور کامل عقب نشينى کردند (و حقْ پيروز گشت).
من در انجام اين وظيفه هرگز ناتوان نشدم و ترس به خود راه ندادم و هم اکنون نيز مسيرِ من (در حرکت به سوى جنگ جمل) به سوى همان هدف است.
به خدا سوگند! من پرده باطل را مى شکافم! تا حق از پهلوى آن خارج گردد ( یعنی هرگاه تعليمات گمراه کننده و عارضیِ جریان باطل از ميان برداشته شود، نور حق پرتوافکن و فطرت انسانى شکوفا میگردد).»
(نهجالبلاغه، خطبه ۳۳)
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
♨️#سی_ثانیه_نهجالبلاغه
این خطبه توسط امام علی (علیه السلام) پس از پایان جنگ نهروان ایراد شده است.
به نظر میرسد که امام این خطبه را در همین سرزمین نهروان بیان کرده، اما برخی گزارشها نیز اشاره دارند که امام بعد از بازگشت به کوفه و مشاهده بیمیلی سپاهیان برای جنگ با شامیان، آن را ایراد کرده است.
ایشان در نهروان بر ضرورت آمادگی سریع لشکر برای حرکت به سوی شام تأکید داشتند تا دیگران هم به آنها ملحق شوند. امام میدانست که اگر سپاهیان به کوفه بروند و از لباس جنگ خارج شوند، آمادهسازی مجدد آنها دشوار خواهد بود.
اما سپاهیان به بهانههایی چون سردی هوا، وجود مجروحین و کمبود تسلیحات از اطاعت امام سر باز زدند.
امام ناچار به کوفه آمد و بر لزوم آمادگی برای جهاد تأکید کرد، اما متأسفانه آنان همچنان تعلل کردند و این موضوع باعث ناراحتی امام شد و ایشان این خطبه را ایراد کردند؛
«نفرين بر شما! از بس شما را سرزنش کردم خسته شدم! آيا زندگى پست دنيا را به جاى حيات (سعادت بخش و جاويدان) آخرت پذیرفتهاید؟ و در برابر عزت و سربلندى، بدبختى و ذلّت را برگزیدهاید؟ هنگامى که شما را به سوى جهاد با دشمن فرا مى خوانم، چشمانتان از ترس بى اختيار در حدقه ها دور میزند، گويى وحشتِ از مرگ، هوش را از سرتان برده و مانند مستانى از خود بى خود شدهاید! سخنان مکرّر من به گوش شما فرو نمیرود (و در پيدا کردن راه صحيح زندگى) سرگردان گشتهاید و گويى عقلهای شما از دست رفته و چيزى درک نمى کنيد.
شما هرگز مورد اعتماد من نيستيد و شما هيچ گاه تکيه گاه مطمئنّى نمیباشید، تا (در برابر دشمنان خونخوار و حيله گر) بتوان بر شما اعتماد کرد؛ و نه ياران قدرتمندى هستيد که در نيازها بتوان رو به سوى شما آورد.
شما مثل شتران بدونِ ساربان هستید که هرگاه از يک طرف گردآورى شوند، از سوى ديگر، پراکنده میگردند.
به خدا سوگند! شما وسیلهی بدى براى افروختن آتش جنگ (ضدّ دشمنان) هستيد. نقشه هاى شوم و خطرناکى ضدّ شما کشيده مى شود، امّا شما طرح و نقشهای در برابر آن نداريد، و پيوسته اطراف شما کم میشود، (شهرهاى اطراف شما را میگیرند و انسان ها را از بين میبرند) و شما به خشم نمیآیید ، دیدهی دشمن (براى ضربه زدن به شما) به خواب نمیرود، در حالى که شما در غفلت و بیخبری به سر میبرید.
به خدا قسم! شکست براى کسانى که دست از يارىِ یکدیگر بردارند حتمى است.
به خدا قسم! من گمان مى کنم، اگر جنگ سختى درگيرد و حرارت و سوزشِ مرگ به شما نزديک شود، از فرزند ابوطالب جدا میشوید؛ مانند جدا شدن سر از بدن، که التيامى در آن نيست»
(نهجالبلاغه، خطبه ۳۴)
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
✅پیش فروش بلیت قطارهای مسافری خردادماه، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت آغاز میشود
🔵پیش فروش بلیت برای بازه زمانی خردادماه در همه محورها( ۱ تا ۳۱ خرداد )، از ساعت ۸ تا ۱۰ صبح روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه از طریق سکوهای مجاز فروش اینترنتی بلیت آغاز میشود.
🔵پیش فروش حضوری بلیتهای این بازه زمانی نیز، از ساعت ۱۰ تا ۱۲ روز دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ماه، از طریق مراکز مجاز فروش حضوری انجام خواهد شد.
🔵لازم به ذکر است از ساعت ۱۲ روز دوشنبه به بعد، به صورت همزمان پیش فروش ادامه خواهد داشت.
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
♨️#سی_ثانیه_نهجالبلاغه
«هر کس جهاد را از روى بى اعتنايى (نه به خاطر عذر) ترک کند گرفتار حقارت و پَستى میشود، و عقل و فهمش تباه میگردد»
(نهج البلاغه، خطبه ۲۷)
شرح:
سومین گرفتاری ترک کننده جهات این است که فردی که بدون دلیل موجّه، جهاد را ترک کند، گرفتار «حقارت و پستی» میشود؛ چرا که عامل عظمت و بزرگی - یعنی جهاد - را از دست داده و دچار «فقر معنوی» شده است.
در اینجا، مفهوم «حقارت و پستی» با «ذلت تفاوت دارد، اما این مفاهیم به هم وابستهاند.
چهارمین گرفتاری ِترککنندگانِ جهاد این است که «دچار نقصان در عقل و فهم» میشوند؛ زیرا کسانی که ضعیف و مغلوب هستند، در بیشتر موارد، به خیالات و توهمات دچار میشوند و واقعیتها را به درستی نمیتوانند بسنجند.
ترس از دشمن باعث میشود تا گرفتار تخیلات هولناک شوند یا به جای تلاش در میدان نبرد، برای یافتن راهی به سوی پیروزی، بر امور خرافی و حتی وعده های پوچ هم اعتماد کنند؛ اموری خلاف واقع، که افراد شجاع و مجاهد، دچار آن نیستند.
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame
♨️#سی_ثانیه_نهجالبلاغه
پس از آنکه در ابتدایِ خطبهی ۳۴، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شدت مردم آن دوران را سرزنش میکند، و آنها را به خاطر برگزیدن ذلت، ترسو بودن، ضعف و غیرقابل اعتماد بودن، بیبرنامه بودن، و بیوفایی، توبیخ مینماید، در ادامه، جبههگیریِ خود در برابر دشمنان را به صراحت و روشنی بیان میکند و میفرماید:
«به خدا سوگند! کسى که دشمن را بر خويش مسلّط کند تا گوشتش را بخورد، استخوانش را بشکند و پوستش را بشکافد، ( چنین کسی) عجز و ناتوانيش، بسيار بزرگ و آنچه در درونِ سينه دارد (يعنى اراده و تصميمش) بسيار ضعيف و کوچک است.
شما اگر مى خواهید، اینگونه باشید (ضعيف و تسليم در برابر دشمن)، ولى من، به خدا سوگند! پيش از آن که تسليم شوم، با شمشير، چنان ضربتى بر دشمن وارد میکنم که ریزههایِ استخوان سرش، به هر سو، پراکنده شود و بازو و پاهايش جدا گردد. پس از آن، خداوند، آنچه را بخواهد انجام میدهد (و من تسليم رضاى او هستم).»
(نهجالبلاغه، خطبه ۳۴)
شرح:
تعبیرات ابتدایی حضرت در این بخش به خوبی نشان میدهد که لشکر کوفه، آن قدر از خود ضعف نشان داده بودند که دشمن، نسبت به آنها کاملاً جسور شده بود. کار آنها شبیهِ کار قصّاب با حيوان ذبح شده است که پوستش را میکَنَد، گوشتش را جدا میکند، با ساتور استخوانش را میشکند و آماده خوردن میسازد.
در ادامه، پس از آنکه حضرت از وضعیت آنان مأیوس میشود، تصمیم میگیرد که راهِ خود را از ایشان جدا کند.
حضرت بیان میفرماید: اگر شما قصد تسلیم در برابر دشمنِ خونخوار را دارید، من هرگز با شما همراه نخواهم شد و به تنهایی با آنان مبارزه خواهم کرد.
مسجدجامع مشکین دشت
@meshkindasht_masjedjame