1.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با محسن رفتیم تشییع جنازه شهید علیرضا نوری.
وسط مراسم تشییع، محسن بهم پیامک داد: «زهرا دعا کن من هم مثل علیرضا شهید بشم.»
جواب دادم: «محسن از این حرفها نزن. قلبم داره آتیش میگیره.»
آخر شب محسن برگشت. وقتی آمد حال عجیبی داشت. بهم گفت: «زهرا دیدی؟ دیدی چه جمعیتی اومده بود؟ اگر بخواهیم بمیریم، به زور ۱۰ نفر میان زیر تابوتمون رو میگیرن، اما امروز دیدی مردم چه جور خودشون رو برای شهید نوری میکشتن؟»
آن شب تا صبح یک بند حرف از شهادت میزد و گریه میکرد. گفت: «زهرا اگر شهید بشم برای همیشه هستم. اما اگه بمیرم دیگه نیستم!»
بهش گفتم: «محسن اگه شهید بشی من تابوتت رو ببینم دق میکنم. من دوریت رو برای یه لحظه هم نمیتونم تحمل کنم.»
گفت: «میتونی خانمم.» بعد نگاهی توی چشمانم کرد و گفت: «حالا ببین اصلاً پیکری میاد یا نه!»
#یک_لقمه_از_کتاب #حجت_خدا
🌱گروه مردمی و دانشجویی «مثلهانیه»
🎯 https://eitaa.com/joinchat/2196177079C8c0a08e6b5
سلام دوستان عزیز💕
وقتش شده که از جشن دیروز براتون بگیم✨️🌸
🌱گروه مردمی و دانشجویی «مثلهانیه»
🎯 https://eitaa.com/joinchat/2196177079C8c0a08e6b5
همه چیز باید طوری پیش میرفت که موقع حضور شما تو بهترین حالت خودشون باشن😌💕
🌱گروه مردمی و دانشجویی «مثلهانیه»
🎯 https://eitaa.com/joinchat/2196177079C8c0a08e6b5