eitaa logo
کانال ܠܢ̣ܟܿـــࡅ߭ܥ‌‌ツ
726 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.3هزار ویدیو
34 فایل
🔷 ضرر نمی کنی، از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کن. 🔷 یادت باشد انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه تر هستند. 🔷 فراموش نکن همین لحظه را؛ اگر گریه کنی یا بخندی بالاخره می گذرد. امتحان کن. 🔷 بهشت یعنی شادی، خنده، سرور و شعف.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ روز 😂 وقتی مادر نباشه و مجبور میشی بچه رو به پدر بسپاری همین میشه دیگه😂😍 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ @metiokh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💓✨دوشنبه تون عالی و بینظیر ❄️✨و پراز افکار مثبت 💓✨امروزتون شاد ❄️✨لحظه هاتون قشنگ 💓✨زندگیتون پربرکت ❄️✨عاقبتتون تابناک 💓✨دستاتون سرشاراز نعمت ❄️✨و روزگارتون پراز موفقیت باشه 💓✨روزتون زیبا و در پناه خدا
زهرا اگر نبود که مادر نداشتیم زهرا اگر نبود پیمبر نداشتیم زهرا اگر نبود بهشتی نمی شدیم در سینه ها ولایت حیدر نداشتیم 💠بمناسبت میلاد بانوی دوعالم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها 🎊ویژه برنامه ی ولادت 🎊 دلنوشته هاتون برای،،مادر،، این موهبت الهی برامون به اشتراک بزارین ✨✨✨✨✨✨✨✨ @Salamalaalyassinn شنبه ساعت ۱۹ تا۲۰ ☺️شادی وخنده ی حلال☺️ ✨گوارای وجودتان✨ لطفادوستان تونو دعوت کنید .🍎 طنز ولطیفه https://eitaa.com/joinchat/76611604C5432e3a588 @metiokh 🌷یک لشکر سایبری آتش به اختیار .میباشد @Sydmusavi مدیر قرارگاه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه خاطره بگم از اولین باری که به مامانم هدیه روز مادر دادم سوم دبستان بودم که نمیدونستم چجوری هدیه بگیرم ومادرمو سورپرایز کنم رفتم داخل کابینت دیدم یه دیس برنج خوری تو جعبه هست اومدم همون رو کادو پیچ کردم که به مادرم هدیه بدم هنوز دوروز مونده بود تا روز مادر... ازقضا همون شب مهمون داشتیم دیدم مامانم داره داخل کابینتا میگرده دنبال دیس نمیدیدش عصبی شده بود میگفت کجایه این دیس منم هیچی نمیگفتم🙊 خلاصه دیدم مامانم خیلی داره میگرده مجبور شدم هدیه اش رو دادم همون موقع مادرم نمیدونست دعوام کنه تشکر کنه یا خنده کنه از کارم😂😐🙊 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ @metiokh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادرم چه روزهایی بیمار بودم وسربه بالینم گذشتی مادرم چه روزهایی بودکه غذایش رابه من داد وخودش میل نکرد 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ @metiokh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی بچه بودیم، مادرم یک عادت قشنگ داشت، وقتی توی آشپزخانه غذا می‌پخت برای خودش یواشکی یک پرتقال چهارقاچ می‌کرد و می‌خورد. من و برادرم هم بعضی وقت‌ها مچش را می‌گرفتیم و می‌گفتیم: ها! ببین! باز داره تنهایی پرتقال می‌خوره. و می‌خندیدیم. مادرم هم می‌خندید. خنده‌هایش واقعی بود. مادرم خانه دار هست . تقریبا همیشه توی آشپزخانه بود و هست . وقت‌هایی هم که می‌آمد پیش ما یک ظرف میوه دستش بود. حتی گاهگاهی هم که برای کنترل مادرانه بچه‌هایش سری به ما می‌زد، دست خالی نمی‌آمد، یک مغز کاهوی دو نیم شده توی دست‌هایش بود، یک تکه برای من، یک تکه برای برادرم مادرم نور آفتاب پهن شده توی خانه را دوست داشت. همیشه جایی می‌نشست که آفتابگیر باشد. مادرم نمونه کامل یک مادر بود (و هست). یادم می‌آید همین اواخر وقتی پدرش مرد، تهران بودم. زود خودم را رسوندم. رفته بود پیش مادربزرگم. وقتی وارد خانه پدربزرگم شدم محکم بغلم کرد و شروع کرد به گریه کردن. من در تمام مراسم پدربزرگم فقط همان یک لحظه گریه کردم. نه به خاطر پدربزرگ. به خاطر مادرم که مرگ پدرش برای اولین بار بعد از تمام این سال‌ها، از نقش مادری بیرونش آورده بود و پناه گرفته بود توی بغل دخترش و داشت گریه می‌کرد. و من به جز همین در آغوش گرفتن کوتاه چیزی به مادرم نداده بودم... چیزی برای خود خودش. مادرم، هیچ وقت هیچ چیز را برای خودش نمی‌خواست. تا مجبور نمی‌شد لباس نمی‌خریداهل مهمانی رفتن و رفیق بازی نبود. حتی کادوهایی که به عناوین مختلف می‌گرفت همه وسایل خانه بودند. در تمام این سال‌ها تنها لحظه‌هایی که مال خود خودش بودند، همان وقت‌هایی بود که یواشکی توی آشپزخانه برای خودش پرتقال چهارقاچ می‌کنه سهم مادرم از تمام زندگی همین پرتقال‌های نارنجی چهارقاچ شده‌ی خوش عطر یواشکی بود.و هست مادرم عادت داره کارهای روزانه‌ش را یادداشت کنه و من از سر شیطنت، سعی می‌کردم دستی در لیست ببرم و یا چیزی را به آن اضافه کنم فقط برای اینکه در تنهایی‌اش او را بخندانم. مثلا اگر در لیست تلفن‌هایش نوشته بود زنگ به دایی جان، جلویش می‌نوشتم: ناپلئون می‌شد زنگ به دایی جان ناپلئون... هر بار بعد از خواندنش که همدیگر را می‌دیدیم می‌گفت: اینا چی بود نوشته بودی؟ و کلی با هم می‌خندیدیم یک روز شدیدا مریض بودم. به رسم مادر، کاغذی روی در یخچال چسباندم: مُسكّن برای دردم. کنارش مادر نوشته بود: دردت به جانم! و این است مادر همه چیزش برای ما حتی جانش 🌺 🌸⃟😄჻ᭂ࿐✰ @metiokh