مراقبه راه تقویت تقوا.mp3
314.5K
🔸مراقبه راه تقویت تقوا
🔹در کلام استاد بناییکاشی
@meysamtammar_qz
راه ایجاد اخلاص در روایات.mp3
675.6K
🔸راه ایجاد اخلاص در روایات
🔹در کلام استاد بناییکاشی
@meysamtammar_qz
دعا یکی از راههای کسب شرح صدر.mp3
155.1K
🔸دعا راه کسب شرح صدر
🔹در کلام استاد بناییکاشی
@meysamtammar_qz
چه کنم که در توبه ثابت قدم باشم و به سراغ گناهان نروم؟.mp3
426K
🔸چه کنم که در توبه ثابت قدم باشم و به سراغ گناهان نروم؟
🔹در کلام استاد بناییکاشی
@meysamtammar_qz
روش برخورد خانم با مرد نامحرم.mp3
372.5K
🔸روش برخورد خانم با مرد نامحرم
🔹در کلام استاد بناییکاشی
#تکبر
@meysamtammar_qz
توسل به امام حسین (ع) برای رسیدن به آرامش بسیار موثر است.mp3
138.9K
🔸توسل به امام حسین (ع) برای رسیدن به آرامش بسیار موثر است
🔹در کلام استاد بناییکاشی
@meysamtammar_qz
آیا استغفار نماز شب جایگزین استغفار توصیه شده روزانه می شود؟.mp3
167K
🔸آیا استغفار نماز شب جایگزین استغفار توصیه شده روزانه می شود؟
🔹در کلام استاد بناییکاشی
@meysamtammar_qz
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻استاد بناییکاشی | کمک به مردم لبنان ایمانزاست
📲 راههای مشارکت در پویش «ایران همدل»؛ کمک به مردم فلسطین و لبنان:
۱- شمارهگیری #۱۴*
۲- شماره کارت ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
۳ـ شماره شبا IR۳۲۰۲۱۰۰۰۰۰۰۱۰۰۰۱۶۰۰۰۰۵۲۶
۴- پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR
@meysamtammar_qz
هدایت شده از ایران همدل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 پویش "ایران همدل" به قلب بیروت رسید
🔹 یکی از فعالان فضای مجازی از قلب ضاحیه بیروت پیرامون پویش ایران همدل۴ و نحوه مشارکت در آن به مخاطبان گزارش میدهد
🔸از اینجا به پویش بپیوندید
@irane_hamdel
جلسه هفتاد و سوم شرح صحیفه سجادیه دعای بیستم.mp3
9.8M
🔻شرح صحیفه سجادیه - دعای بیستم - جلسه سوم - فراز اول - "یقین"
🔸 جلسه هفتاد و سوم
1 بهمن ۱۴۰۰
🔹در کلام استاد بناییکاشی
@meysamtammar_qz
هیئت میثم تمار
🔻شرح صحیفه سجادیه - دعای بیستم - جلسه سوم - فراز اول - "یقین" 🔸 جلسه هفتاد و سوم 1 بهمن ۱۴۰۰ 🔹در
استاد بناییکاشی | شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه - فراز اول - یقین(جلسه سوم)
﴿۱﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ، وَ اجْعَلْ یقِینِی أَفْضَلَ الْیقِینِ، وَ انْتَهِ بِنِیتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیاتِ، وَ بِعَمَلِی إِلَی أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.
بسمِ الله الرَّحمن الرَّحیم و به نَستَعین و هو خیرُ موفَّقٍ و مُعین، ثم الصّلاة والسّلام علی أشرفِ خلقِه و مُبلِّغ رسالاتِه حَبیبِ قُلوبِنا و طبیبِ نفوسِنا أبیالقاسم محمَّد و علی آله الطّیبینَ الأبرار و رحمةالله علی العلماءِ العاملین، لاسیَّما إمامَنا و قائِدنا.
در معنای لغت "یقین"، لغت شناسها دأبشان و برنامهشان این است که لغت را با استقراء معنا میکنند؛ یعنی در بین عرب اصیل جستجو میکنند تا ببینند واژههایی را که قبائل اصیل عربی تلفظ و استعمال میکنند در چه معانیای بهکار میگیرند.
اولین کتاب لغت، کتابی هست که در نیمه دوم قرن دوم هجری قمری نوشته شده؛ در آن زمان هنوز تعابیر و اصطلاحات روایی مشهور نشده بود و مردم با تعابیر و اصطلاحاتی که حضرات معصومین سلاماللهعلیهم اجمعین استفاده میکردند آشنا و مأنوس نبودند. از جمله خود همین لغتشناسها هم؛ مثلاً خلیل در کتابالعین نگاه میکند که از یک واژه در بین عرب چه معنایی برداشت میشود و برای تفهیم و تفهُّم از این واژه در چه معانیای استفاده میکنند. تازه از سالهای بعد از شهادت امام سجاد علیهالسلام از حدود سال ۱۲۰ به بعد روایات بهکار برده و مطرح میشد. لسان روایی مربوط به اواسط قرن دوم هجری هست. تا عرف مردم بخواهد با این واژه ها انس بگیرد زمان میبُرد.
این مقدمه را برای این عرض کردم که بدانیم معنایی که برای "یقین" در کتابهای لغت اصیل عرب در نظر گرفتند غیر از آن معنایی است که در کلمات حضرات معصومین مطرح است. یقین را از مقوله "علم و آگاهی ذهنی و فکری" گرفته اند و این جور تعبیر میکنند که علم عبارت است از آن نحوه آگاهیای که در آن هیچ گمانی نیست، یقینی هست. ما یک "وهم" داریم، زیر پنجاه درصد آگاهی را میگویند: وهم، یا گاهی به آن میگویند گمان. پنجاه درصد آگاهی را میگویند "شک"، بیش از پنجاه درصد آگاهی را می گویند "ظن"، مرحله آخر آگاهی را که صد درصد هست، "علم" میگویند. یعنی ظن در مقابل وهم و گمان هست. لُغَویین این مرحله چهاگانه را وقتی میرسد به صد درصد آگاهی به آن میگویند "یقین"، به آن میگویند علم. بعضیها خواستند بین علم و یقین یک نسبت منطقیای را در نظر بگیرند، گفتند مثلاً عموم و خصوص من وجه هست؛ یعنی هر علمی میتواند یقین باشد ولی هر یقینی علم نیست و بحثهایی را برای خودشان دارند.
اما عرض من این هست: یقینی که در بین حکما، بین منطقیون و اهل فکر مطرح هست، با یقینی که در روایات، حضرات از آن یاد میکنند و بالطّبع از قرآن و کلمات مشتق از یقین هست، متفاوت میباشد. آن چیزی که در کتابهای علم لغت (به اصطلاح فقهُ اللغه) مطرح است همان تعابیری هست که قبل از انس با روایات اهل بیت استعمال داشته و لُغَویون هم همان را در کتابهایشان ذکر کردهاند. اما آنچه روایت از واژه یقین به ما یاد میدهد یک معنایی است که مربوط به ذهن، فکر و دستگاه تفکر انسان نمیشود.
آنچه مربوط به تفکر و ذهن انسان است که با یافتههای آموزشی، با مطالعه، با درس گرفتن و تعلیم و تعلّم به دست میآید، آن نهایتش میشود: علم، و مقابلش میشود: "جهل". ضد علم جهل است. دانایی؛ مقابلش: نادانی؛ یا بهتر بگوییم: آگاهی و ناآگاهی؛ اما یقین در لسان روایت به معنای آگاهی نیست، موضوعش و جایگاهش ذهن نیست، جایگاهش قلب است، جایگاهش روح انسان است.
یقین به معنای اطمینان ذهنی نیست، اطمینان قلبی است. خیلیها هستند که از جهت ذهنی علم دارند، علمشان هم علم صد درصد است، اما قلبشان باور ندارد. میشود! انسان یک عزیزی را که از دست رفته (دور از جان همگی شما) یقین دارد این دیگر جانی به بدنش نیست. اما اگر شب بخواهد در کنار همین عزیز نزدیکترین تنها بماند و چند سوره یا آیه از قرآن تلاوت کند نمیتواند، یک خوفی در وجودش هست. از جهت ذهنی علم دارد که از این کاری ساخته نیست. اما قلبش این را باور ندارد، روحاً باور ندارد که مشکلی و ضرری از وجود این جسم بلاروح و بدون جان به هیچکس و از جمله خود این مثلاً فرزند مرحوم یا مرحومه نمیرسد ولی میترسد! این ترس همان نبود باور قلبی هست، وقتی انسان قلباً باور پیدا میکند، میگویند یقین پیدا کردهاست.
هیئت میثم تمار
استاد بناییکاشی | شرح دعای بیستم صحیفه سجادیه - فراز اول - یقین(جلسه سوم) ﴿۱﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ ع
امام سجاد سلاماللهعلیه در طلیعه دعای بیستم از ادعیه مبارکه صحیفه سجادیه، عاجزانه از خدای متعال درخواست میکند که: (وَ اجْعَلْ یَقِینِی أَفْضَلَ الیَقین: خدایا یقین ما را برترین اطمینانها و یقینها قرار بده.)
راه علم و حتی کمال علم آموزش و مطالعه است. هرچه انسان مطالعه کند، کلاس برود، مباحثه کند و با اهل علمی که به دنبالش هست بیشتر انس بگیرد و همنشینی داشتهباشد، به کمال علم دست پیدا میکند. اما یقین جور نیست. یقین با صحبت و مطالعه و مباحثات طرفینی و نشست و برخاست آموزشی بهدست نمیآید. چون آن موضوع و جایگاهی که یقین متعلق به آن جایگاه هست "قلب" انسان است. قلب تعبیر دوم "روح" است، گاهی میگویند روح، گاهی میگویند قلب، گاهی میگویند "نفس"؛ همه اینها به یک معناست. روح با آموزش معمول، سر کلاس نشستن، سر جلسات سخنرانی و غیره و ذلک نشستن مستغنی نمیشود.
این حرف بلیغ و صحیحی نیست که بگوییم بعد از شنیدن یک صحبتی روحمان جان گرفت. برای ذهن انسان یک شعر یا سخن بلیغ و گیرا خوشایند است.
اما آن چیزی که روح را تقویت میکند، اطمینان میبخشد و به تعبیری یقین را برای انسان میآورد چیزی نیست بهجز مسئله "عمل" انسان. با عمل خوب روح انسان جان میگیرد، تقویت میشود، زنده میشود. با عمل بد روح انسان ضعیف میشود، بیجان میشود، بیحال میشود، کسالت پیدا میکند. آنچه موجب مرض و یا شفای روح میشود عمل انسان است. هر کلامی یا حرکتی اگر خوب باشد انسان روحش قوی میشود و جان میگیرد؛ اگر نه در راستای بدی هایی باشد که در گفتار و عمل انسان میبیند و میشنود خب تأثیر و تأثرش هم متناسب با آن بدی است. لذا آنچه که موضوع عبارت امام سجاد علیهالسلام است از مقوله عمل است نه از مقوله آموزش و دادههای ذهنی و انتزاعی.
من همه این پرگویی را داشتم برای اینکه معلوم بشود معنای علم با معنای یقین دوتاست. علم از مقوله آگاهیها و مسائل انتزاعی-ذهنی هست. یقین از مقوله عمل است، از مقوله روح و قلب هست. اگر امام سجاد سلام الله علیه از خدا عاجزانه تقاضا میکند که خدایا یقین من را افضل یقینها و برترین یقین قرار بده، اگر از مقوله ذهنی یا فکری بود خب میرفت پیش استاد فن. افرادی که خِرّیت هر فنی هستند میتوانند انسان را آگاهی بدهند آن هم نهاییترین آگاهی را؛ ولی آمده در خانه خدا؛ کأنَّ هيچ راهی بهجز این نیست که خدا باید کمک کند تا انسان یقینش قویتر بشود. خب این از معنای یقین؛ که امیدواریم توانسته باشیم این معنا را گویا کنیم.
اما راه یقین درست و یقین صحیح که جانبخش هست، روحبخش هست و انسان را تعالی میبخشد چه مسیری است؟ آن مسیری است که خدا جلوی پای انسان گذاشته است. و دلیل اینکه امام سجاد اینجور با کوچکی خودش را در مقابل خدا قرار میدهد و تقاضا میکند از خدا که یقین من را برترین یقین قرار بده، جهتش همین است که بهدست خداست. شروع به دست آوردن اطمینان قلبی، یقین قلبی این مسیری است که خدا تعیین کرده. پس چرا این مسیر را پیمایش نکنیم؟ چرا امام سجاد با وجود اینکه مسیر حق را نه تنها بلد است، بلکه امامالحق است، امام خوبیهاست، با این حال باز آمده در خانه خدا التماس میکند که شاید من یقین داشتهباشم ولی یقین من را برتر قرار بده. معلوم میشود که انسان عاجزتر از این است که خودش با تکیه به فرامین الهی فرمان را دست بگیرد و جهت را طی کند. خیلی موقعها تجربه کردید، یک راه درستی را، یک مسیر حقی را انسان پیمایش میکند، ولی آن جور که باید نتیجه نمیدهد. معمولاً اینطور هست؛ انسان حرکت میکند، اما خودش متوجه میشود که اتکاء به خودش حتی در مسیر حق و حقانیت خیلی انسان را به جایی نمیرساند. مشتپُرکن نیست به قول معروف؛ آنچه که مشت انسان را پر میکند مدد الهی است. خدای متعال باید دستگیری کند. خدای متعال باید مدد کند تا انسان به سرمنزل حق و حقیقت و بعد از پالایش روح به جایگاه کمال روحی و الهی و انسانی دست پیدا کند.
خلاصه کلام این است: اگر انسان در راستای تعالی روحش و تکامل روحش میخواهد قدم بردارد، راهش راه حق و حقانیتی است که خدای متعال جلوی پای ما بهوسیله ائمه علیهمالسلام گذاشته و آناً و آناً باید از خدا مدد بخواهیم که این اعمالی که انجام میدهیم برای رسیدن به یقین، منتج به یقین بشود.
خدا را قسم میدهیم به حق خودش و همه انبیاء عظامش خاصه خاتم انبیاء و اوصیاء گرام آن بزرگوار به همه ما توفیق عبادت و بندگی راستینش را عطا بفرماید، به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد.
اللهمَّ صلِّعلی محمَّد وآلِمحمَّد وَعجِّلفَرجهم