eitaa logo
نگرشی نو به دین تمدنساز
991 دنبال‌کننده
873 عکس
419 ویدیو
117 فایل
🗃مباحث کانال در سه لایه🗞: 🏷1_تخصصی🔍 🏷 2_ طلاب و دانشجویان🔍 🏷3_ عموم🔍 🗃در قالب سیستم های دینی🗞 📝توسط استادو محقق حوزه ودانشگاه آقای گل کار🔍 🗃ارتباط با مدیریت↓ @golkar_mh
مشاهده در ایتا
دانلود
💠کتاب اکسیر محبت حسینی 🔻جوهره عمل صالح، محبت اولیای الهی است و انسان بدون این محبت نمی تواند مسیر تقرب الهی را طی کند. زیرا در قوس صعود و بالارفتن به سمت خداوند امام واسطه تقرب است و اوست که انسان ها را به طرف خدا می کشاند. به همین دلیل کسی که میخواهد به سمت خدا حرکت کند باید خود را به امام نزدیک کرده و با تمام وجود به ایشان دل بدهد. 📖 این کتاب با جلد شومیز و در223 صفحه چاپ و منتشرشده است. ◽ خرید اینترنتی کتاب و از سایت موسسه 📞 تماس با انتشارات موسسه به شماره ◽
05132285800
09151042109
📩و یا با ارسال پیام در ایتا تهیه بفرمایید. ⚪️ موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام 🌐https://eitaa.com/isinpublication/217
10.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ آیا صِرف حضور در مجالس سیدالشهدا کافیست ؟!! 🎙حجة الاسلام و المسلمین استاد شیخ محمد حسین گلکار @mhgolkar
لمعات-الحسین-علیه-السلام.pdf
1.36M
⚫️ کتاب لمعات الحسین علیه السلام pdf برخی کلمات و مواعظ و خطب اباعبدالله الحسین علیه السلام ✍ حضرت علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی رحمةالله علیه 🌐خرید اینترنتی کتاب لمعات الحسین ⚪️ موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام 🌐https://eitaa.com/isinpublication/219
🔹تنها شعر مرحوم علامه حسینی طهرانی (قدس‌الله‌نفسه‌الزکیة)🔹 یکی از زیباترین و برترین اشعار دربارهٔ حضرت أباعبدالله الحسین علیه‌السلام، شعر «حسین است و بس» سرودهٔ حضرت علامه آیت‌الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی (أعلی‌الله‌مقامه‌الشریف) است که تنها شعر معظم‌له می‌باشد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹اين شعر در مدح و ثناى سيّد و سالار جوانان بهشت حضرت سيّدالشّهداء أبى‌عبد‌الله‌الحسين (عليه‌الصّلوة‌و‌السّلام) است كه در شب ميلاد حضرت سروده شده و مردّف به جملهٔ زيباى «حسين است و بس» می‌باشد. 🔹در رابطه با اين شعر قضيّه‏اى از ايشان نقل شده است كه: روزى از ايشان سؤال مى‏شود: آيا غير از شعر «حسين است و بس» سرودهٔ ديگرى نيز داريد؟ 🔹ايشان در جواب با ملاحت و لطافت خاصّى می‌فرمايند: «حسين است و بس‏». 📚 «آیتِ نور»، ص۴۲۹ موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام 🌐https://eitaa.com/isinpublication/220
11.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 داستان خیرِمَقدم سیدالشهداء (علیه‌السلام) به جوان فرنگی‌مآب 📚 رسالهٔ لب‌اللباب، ص۸۹ 📝 مشاهدهٔ متن کامل داستان 🌐 خرید اینترنتی کتاب رساله لب اللباب ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔸انتشارات موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام 👈 عضو شوید
💫 هدايت خداوند كسانی را كه صميمانه و قلباً خواهان هدايت‌اند 💬 داستان خیرِمَقدم سیدالشهداء (علیه‌السلام) به جوان فرنگی‌مآب یکى از دوستان چنین نقل مى‏کرد که: «در ماشین نشسته و مشرّف به کربلاى معلّى مى‏شدم، سفر من از ایران بود. در نزدیکى صندلى من جوانى ریش تراشیده و فرنگى مآب نشسته بود لهذا سخنى بین ما و او ردّ و بدل نشد. ناگهان صداى این جوان دفعتاً به زارى و گریه بلند شد. بسیار تعجّب کردم، پرسیدم سبب گریه چیست؟ گفت: پس اگر به شما نگویم به چه شخصى بگویم. من مهندس راه و ساختمان هستم. از دوران کودکى تربیت من طورى بود که لامذهب بار آمده و طبیعى بودم و مبدأ و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبّتى به مردم دین‌دار احساس مى‏کردم خواه مسلمان باشند یا مسیحى یا یهودى. شبى در محفل دوستان که بسیارى بهائى بودند حاضر شدم و تا ساعتى چند به لهو و لعب و رقص و غیره اشتغال داشتم. پس از گذشت زمانى در خود احساس شرمندگى نمودم و از افعال خودم خیلى بدم آمد. ناچار از اطاق خارج شده به طبقهٔ فوقانى رفتم و در آنجا تنها مدّتى گریه کردم و چنین گفتم: اى آنکه اگر خدائى هست آن خدا توئى، مرا دریاب. پس از لحظه‏اى به پائین آمدم. شب به پایان رسید و تفرّق حاصل گردید. فرداى آن شب به اتّفاق رئیس قطار و چند نفر از بزرگان براى مأموریّت فنّى خود عازم مسافرت به مقصدى بودیم، ناگهان دیدم از دور سیّدى نورانى نزدیک من آمده به من سلام نمود و فرمود: با شما کارى دارم، وعده کردم فردا بعد از ظهر از او دیدن کنم. اتّفاقاً پس از رفتن او بعضى گفتند: این بزرگوار است و چرا با بى‏اعتنائى جواب سلام او را دادى؟ چون وقتى که آن سیّد به من سلام کرد گمان کردم او احتیاجى دارد و براى این منظور اینجا پیش من آمده است. از روى تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملاً تطبیق با همان وقت معهود مى‏نمود باید فلان مکان بوده و دستوراتى چنین و چنان به من داد که باید عمل کنى، من با خود گفتم بنا بر این نمى‏توانم دیگر به دیدن این سیّد بروم. فردا چون وقت کار محوّلهٔ رئیس قطار نزدیک مى‏شد در خود احساس کسالت کردم و کم‏ کم تب شدیدى روى نموده به قسمى که بسترى شدم به طورى که طبیب براى من آوردند و طبعاً از رفتن براى مأموریّتى که رئیس قطار داده بود معذور گردیدم. پس از آنکه فرستادهٔ رئیس قطار از نزد من بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم به حالت عادى برگشت کاملاً خوب و سرحال خود را دیدم، دانستم باید در این میان سرّى باشد، از این روى برخاسته به منزل آن سیّد رفتم، به مجرّد آنکه نزد او نشستم فوراً یک دوره اصول اعتقادیّه با برهان و دلیل براى من گفت به طورى که من مؤمن شدم و سپس دستوراتى به من داده فرمود: فردا نیز بیا، چند روزى همچنان نزد او رفتم. هنگامى که پیش روى او مى‏نشستم آنچه از امور واقعه روى داده بود براى من بدون ذرّه‏اى کم و بیش حکایت مى‏نمود و از افعال و نیّات شخصى من که احدى جز من بر آنها اطّلاع نداشت بیان مى‏نمود. مدّتى گذشت تا اینکه شبى از روى ناچارى در مجلس دوستان شرکت کردم و ناچار شدم قمارى بنمایم. فردا چون خدمت او رسیدم فوراً فرمود: آیا حیا و شرم ننمودى که این گناه کبیرهٔ موبقه را انجام دادى؟ اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شد گفتم: غلط کردم، توبه کردم. فرمود: غسل توبه کن و دیگر چنین منما، و سپس دستوراتى دیگر فرمود. خلاصه به طور کلّى رشتهٔ کارم را عوض کرد و برنامهٔ زندگى مرا تغییر داد. چون این قضیّه در زنجان اتّفاق افتاد و بعداً خواستم به طهران حرکت کنم امر فرمود که بعضى از علماء را در طهران زیارت کنم و بالأخره مأمور شدم که براى زیارت اعتاب عالیات بدان صوب مسافرت کنم. این سفر، سفرى است که به امر آن سیّد بزرگوار مى‏نمایم. دوست ما گفت: در نزدیکى‏هاى عراق دوباره دیدم ناگهان صداى او به گریه بلند شد، سبب را پرسیدم گفت: الآن وارد خاک عراق شدیم چون حضرت اباعبدالله علیه‌السّلام به من خیر مقدم فرمودند. منظور آنکه اگر کسى واقعاً از روى صدق و صفا قدم در راه نهد و از صمیم دل هدایت خود را از خداى خود طلب نماید موفّق به هدایت خواهد شد اگرچه در امر توحید نیز شکّ داشته باشد. 📚 رسالهٔ لب‌اللباب، ص۸۹ 🌐 خرید اینترنتی کتاب رساله لب اللباب ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ انتشارات موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام در بستر ایتا 👈 عضو شوید