باسلام خدمت همه همسنگران عزیز
خیرمقدم عرض میکنم به دوستانی که به تازگی به جمع ما پیوستن. #خوش_آمدید🌷🌷
✨امروز #جمعه پست گذاری نداریم
💚 #السلام_علیک_یا_رسول_الله_ص
🌷 #شنبه_های_نبوی
محمــد زینــت نــام جهـــان است
چه خوشبوتر از آن اندر دهان است
نزائیده کســی همچــون محمـــد
که نور روی وی رنگین کمان است
✍ #شاعر: محسن بلنج
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
😍 #لبخندهای_خاڪی😂
در منطقه المهدے درهمان روزهاے اول جنگ، #پنج جوان به گروه ماملحق شدند.
آنهاازیڪ روستاباهم به جبهه آماده بودند.چند روزے گذشت.دیدم اینهااهل #نمازنیستند!
تااینکه یک روزباآنهاصحبت ڪردم.بندگان خداآدم هاے خیلے ساده اے بودند...
آنها نه #سوادداشتندنه #نمازبلدبودند.فقط به خاطرعلاقه به #امام آماده بودند جبهه...
از طرفے خودشان هم دوست داشتندڪه نمازرایادبگیرند.
من هم بعد ازیاددادن #وضو،یکی از بچه هاراصدازدم و
گفتم:این آقاپیش نمازشما،هر ڪارے ڪردشماهم انجام بدید.
من هم ڪنارشما میایستم وبلندبلند ذڪرهاے نمازراتڪرارمے ڪنم تایادبگیرید.
#ابراهیم به اینجاڪه رسیددیگرنمیتوانست جلوے خنده اش رابگیرد.چنددقیقه بعدادامه داد:😂
دررڪعت اول وسط خواندن #حمد،امام جماعت شروع ڪردسرش راخاراندن،یڪدفعه دیدم آن پنج نفرشروع ڪردندبه خاراندن سر!!😄
خیلی خنده ام گرفته بوداماخودم راڪنترل مے ڪردم.
امادر #سجده وقتے امام جماعت بلندشد مُهربه پیشانیش چسبیده بودوافتاد.
پےش نمازبه سمت چپ خم شد ڪه مهرش رابردارد
یڪدفعه دیدم همه آنهابه سمت چپ خم شدندودستشان رادرازڪردند.
اینجابودکه دیگرنتوانستم تحمل ڪنم وزدم زیرخنده😅
✍ راوی: #شهید_ابراهیم_هادی
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
📮 #شهدا_و_انتخابات
با #تحقیق و #مطالعه جلو بروید، باید گزینهای که انتخاب میکنید از روی #بصیرت باشد تا شرمنده خون شهدا نشوید.
🌷 #شهیدحاج_اسماعیل_حیدری🌷
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
🔸یکی از #شهدای_مدافع_حرم بود...
#داعشی ها دورش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید ،تیر تموم شد ، سنگ تموم شد، داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش ...
همون موقع #حاج_قاسم هم توی منطقه بود
خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و #اسیر شد ولی یک لحظه سرشو از ترس پایین نیاورد....
تشنه بود #آب جلوش می ریختن روزمین ....
فهمیدن حاج قاسم توی منطقس ...
برا این که روحیه حاج قاسم روخراب کنن بیسیم #رضااسماعیلی گرفتن جلو دهن رضا و چاقو گذاشتن زیر گردنش کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن #حضرت_زینب فحش بده پشت بیسیم ...😔
ببین اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید .. 💔
ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چندتا کلمه می گفت .. اصلا من آمدم جونم بدم اصلا من آمدم #فدابشم برا حضرت زینب اصلا من آمدم سرم رو بدم
یا علی یا مولا یا زهرا .....😭😭😭😭😭
میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد که پشت بیسیم گوش می داد ....😭
بعدم #سر_رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن برا حاج قاسم 😔💔
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
هرکـس برای دیـده شدن کار نکند!
خدا برای دیده شدنش کار می کند
✍ #برای_خـدا_کار_کنیم...
•┈┈••✾•🌷🍃•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃•✾••┈┈•
💚 #هر_روز_با_شهدا
🍃 #عدو_شود_سبب_خير_اگر...
🌷هنگامی که رزمندگان ما"#شیاکوه " را از دشمن متجاوز پس گرفتند، برادران برای چند روزی حمله های عراق را دفع کردند، تا اینکه با کـمبود #آب مـواجه شدند.
آنها کم کم تـشنه و تـشنه تر می شدند، آتش توپخانه و خمپاره دشمن نیز بر روی برادران سنگینی می کرد.
🌷در این اثنا ناگهان یکی از گلوله های خمپاره دشمن به سنگی اصابت کرد و آنرا جـابجا نـمود. که ناگهان رزمندگان جـوشش چـشمه ای را از زیر آن مشاهده کردند. برادران در حالی که فریاد یا حسین یا حسین (ع) می کشیدند، از آب آن آشامیدند.
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
🌸 #حدیث_روز
✍ #پیامبر_اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:)
زیاد #استغفار کنید در خانه ها و مجالستان،سر سفره ها و در بازارهایتان،و در مسیر رفت و آمدهایتان و هر جا که بودید(استغفار کنید)
چرا که شما نمی دانید #آمرزش_خداوند چه زمانی نازل می شود.
📚 #مستدرک_الوسائل ،ج۵،ص ۳۱۹
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
☘ محمدم و شال سبزش ...
چندماہ بعد عقدمون من ومحمدم
رفتیم بازار من دوتا #شال خریدم.
یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم
پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت:
اون شال سبزت و میدیش بہ من؟
حس خوبی بہ من میده ...
شما #سیدی و وقتی این شال سبزت
هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم ...
خودش هـم دوردوزش ڪرد
و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی
ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست
یا دور گردنش مے انداخت ...
و در ماموریت آخرش هـم
هـمون شال دور گردنش بود
ڪہ بعد شهادتش برام آوردن ...
✍ بہ روایت: همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدتقی_سالخورده
● #ولادت :۱۳۶۵/۱۰/۱، مازندران
● #شهادت:۱۳۹۵/۱/۲۱، خانطومان
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•
شادےروح شهدا صلوات
@miadgahe_deylam
🌺میعادگاه هفتگی باشهداشهرستان دیلم🌺
•┈┈••✾•🌷🍃🍃🌷•✾••┈┈•