⚫️ #نشان | فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
▪️پیکی پرشتاب از شام آمد و خبر مرگ معاویه را آورد. نامهای داشت به خط یزید که از ولیدبنعتبه خواسته بود تا از پسر بوتراب بیعت بگیرد. امام اندکی زمان خواست. غروب فردا، ماه در میانۀ آسمان میدرخشید که کاروانی کوچک از شهر خارج شد در حالی که قافلهسالار این آیه را زمزمه میکرد: «موسی با نگرانی از شهر بیرون رفت و هر لحظه منتظر اتفاق بود. او دعا کرد: «خدایا، از شرّ این ستمکارها خلاصم کن!»
@TebyanOnline
⚫️ #نشان | وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ
▪️امروز، پنجمین روز هجرت است. کاروان عشق به حوالی مکه رسیده و از دور، چند رشتهکوه نمایان است که شهر را مثل نگینی دربر گرفتهاند. دروازه مکه آغوش به استقبال امام گشوده و با ورود کاروان، سمفونی زنگ ناقهها در گوش شهر طنینانداز میشود. آیهای بر لبان امام میتراود که دعای موسی به هنگام ورود به مَدیَن است: «وقتی به طرف شهر مدین روانه شد، دعا کرد: «امیدوارم خدا به مسیر درستی راهنماییام کند.».
قصص آیه ۲۲
@TebyanOnline
⚫️ #نشان | لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ ۖ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ
▪️عَمربن سعید، حاکم مدینه، به دستور یزید به مکه رفت تا امام را در حال احرام، ترور کند. امام اما این توطئه را ناکام گذاشت؛ از عمره بیرون آمد و راه کوفه را در پیش گرفت. عمرو، برادرش یحی بن سعید را با چند نفر فرستاد تا او را برگرداند؛ حضرت امتناع کرد. یحیی گفت: ای حسین، از خدا نمیترسی که در صفوف مسلمین تفرقه میاندازی؟ سیدالشهدا در جواب، این آیه را تلاوت کرد:
«عمل من از آنِ من و عمل شما از آنِ خودتان، شما از عمل من بيزار و من از عمل شما بيزارم»
یونس آیه ۴۱
@TebyanOnline
⚫️ #نشان | فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ
▪️در راه کوفه بود که حر با هزار سرباز راه را بر او بست. گفت: مأمور است و معذور. امام از دعوتنامههای کوفیان گفت و حر اظهار بیاطلاعی کرد. با اشارۀ امام، یکی از اصحاب، خورجین نامهها را آورد و در مقابل چشم حر به روی زمین ریخت. سپس امام این آیه را تلاوت کرد: «هر کس پیمانشکنی کند، دودش به چشم خودش میرود»
فتح: ۱۰
@TebyanOnline