یه غمی خیلی پر رنگتر از بقیه غمهاست، هضم نشدنی و هرگز خوب نشدنی. هر بار با هر اتفاقی غمگین میشی یا صدمه میبینی برمیگردی پیش اون غم. از غم های جدید به کهنه ترین غمت پناه میبری. به جانکاه ترین غمت؛
گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم ؛
دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را .
سرگردونم..
من تو این عاشقی دنبال یه دور برگردونم..
برگردونم
من تو کوچه نگاه تو هنوز سرگردونم
نمیخوام بی تو بمونم!(:
-معین زد-
باز هم طوفان غم افتاده بر دریای دل ؛
دوریات شلاق غم بر روح و پیکر میزند .
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند ؛
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند .