eitaa logo
قرارگاه میقات
298 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
102 فایل
#میقات، پاتوق آخرالزمانیها... @rahgozaar https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
مشاهده در ایتا
دانلود
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی @gonbadekabood
🌟🌟🌟 ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام دركنج ویران مــــانده ام، خمخــــانه را گم كرده ام هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشـــــانه را گم كرده ام درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم چون جان اسیرحبس شد، جانانه را گم كرده ام از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام جانم از این تن سیر شد، سامانه را گم كرده ام در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان می خواند با خود این غزل، دیوانه را گم كرده ام گـــر طالب راهی بیــــا، ور در پـی آهی برو این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 نبردمجنون قسمت ۳🌟 پس از پیاده شدن بچه ها و احوالپرسی، گشت اول که هرشب حدود ساعت ۱۲ تا تقریبا" ۲:۳۰ بامداد ادامه پیدا میکرد و معمولا" دو قایق با جمعا" تعداد۷ تا ۸ نفر انجام میگرفت شروع شد. لطف الله کرمی که تازه رسیده بود، با گشت اول سوار قایق شد و رفتن بطرف خط دشمن. کار گشتی های گردان ما این بود که معمولا"ساعت۱۲ شب به بعد، دو گشت شامل دو گروه دو قایقی لابه لای نیرارها میرفتن تا چند صدمتری دشمن برای کسب خبر و سرو گوشی آب دادن از اوضاع دشمن که چنانچه گشتیهای عراق را ببینند باهاشون درگیر بشن و یا شناسایی از وضع خط دشمن کنند و برگردند. بهرحال گشت اول رفت و برگشت و گشت دوم حدودای ساعت ۲ بامداد بود که شروع شد. تعداد دو قایق با چند سرنشین بطرف خط دشمن حرکت کردن، هنور نیم ساعتی نگذشته بود و ما که روی سنگرهایمان دراز کشیده و می خواستیم چرتی بزنیم، ناگهان همزمان صدای هزاران هزار انفجار و شلیک توپها و خمپاره اندازها و همه سلاحهای سنگین دشمن شروع شد و آتش تهیه بسیار سنگین و پرحجم دشمن آغاز گردید. من که درکنار همسنگرانم بیرون خوابیده بودم فقط فرصت کردم ماسکم را که کنار بالشم بود بردارم و بدون دمپائی دویدم بسوی سنگر،در حین دویدن نگاهی بطرف خط دشمن کردم، دیدم آسمان یک تکه سرخ از آتش شده و گلوله های توپ ۱۰۰ فرانسوی و کاتیوشاها تا نیمه های آسمون رسیده و هنوز به جزیزه نرسیده بودن که خیلی سریع خودم را به سنگر رساندم. گلوله ها شروع به فرود آمدن و برخورد با زمین کردن و آنچنان آتش وحشتناکی بود که گلوله جای گلوله فرود می آمد. زمین و آسمان آتش و دود و بوی باروت و گرد و غبار شد. آتش آنقدر شدت گرفت که حس میکردم داره زمین و آسمان می لرزد... 👈ادامه دارد👉 راوی:آزاده غلامشاه جمیله ای @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
🌟 یار و دوست امام باشیم🌟 🍃 در کنار داستان‌هایی که از غیبت امام زمان از کودکی تا به حال تعریف میکنید،‌ موضوع ظهور و منجی را نیز برای بچه‌ها توضیح دهید. سپس از یاران امام صحبت کنید و به زبان بچگانه ویژگی‌ها و خصوصیات یاران امام زمان را برای کودکان بگویید و در نهایت از آنان بپرسید کدامیک از این ویژگی‌ها در شما وجود دارد و شما با تلاش به کدامیک از این ویژگیها دست خواهید یافت؟ @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟تربیت منتظر کوچولو🌟 🍃 برای کودکان مفهوم انتظار را توضیح دهید و به زبان ساده برایشان بگویید که انتظار به معنی یک جا نشستن و صبر کردن نیست. به کودکان بگویید شما همین که ویژگی‌های یک یار واقعی را در خود داشته باشید، میتوانید به سهم خودتان منتظر امام باشید و همه ما موظف‌ایم به سهم خودمان منتظر امام زمان‌مان باشیم. سعی کنید یک رابطه عاطفی بین فرزندانتان با امام زمان ایجاد کنید. عشق به امام زمان، مسیر بچه ها را زیبا میکند ... @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
🔴 فرقه های انحرافی🔴 ⚫️در آخرالزمان مراقب خود و اطرافیانمان باشیم 🔴 باور ستیزی یکی دیگر از راه های تبلیغ معنویت های نو ظهور، باور ستیزی است. باور و اعتقادات مردم چیزیست که؛ مردم با آن زندگی میکنند و همیشه برای آن هزینه هایی هم پرداخت کرده اند، و این باورهاست که مردم را برای حفظ آن به جبهه و جنگ می کشاند، کتاب و مقاله می نویسند و ... اما اگر بشود این باور را از مردم بگیرند، میتوانند عقیده و باور جدید را به آنها تبلیغ کنند، از این رو معنویت های نوین به دنبال باور ستیزی و مقابله با آنچه که به عنوان عقیده و باور نزد مردم است می پر دازند، آن هم با تردید افکنی و ایجاد شک و شبهه در آنچه که باور مردم است. @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند و گرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم چه بسیارند اهل دین، آنجا که شرط دینداری جز نمازی غراب وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند برگرد خانه ای سنگی نباشد. @gonbadekabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸 لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ [ ﺣﻘﻴﻘﺖِ ] ﻧﻴﻜﻲ [ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ] ﻧﻤﻰ ﺭﺳﻴﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ ; ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ [ ﺧﻮﺏ ﻳﺎ ﺑﺪ ، ﻛﻢ ﻳﺎ ﺯﻳﺎﺩ ، ﺑﻪ ﺍﺧﻠﺎﺹ ﻳﺎ ﺭﻳﺎ ]ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ . ۹۲ @gonbadekabood 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و اما تو! ای مادر! ای مادر! هوا همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد و هنگامی تو می خندی صاف تر می شود… حسین پناهی 🌟🌟🌟🌟🌟 نبی مکرم اسلام (ص): کسی که پای مادرش را ببوسد؛ مثل این است که آستانه خانه خدا را بوسیده است.«گنجینه جواهر»  @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
✨❄️✨❄️✨❄️✨❄️✨❄️✨ ✨❄️✨❄️✨❄️✨ ❄️✨❄️✨❄️✨ ✨❄️✨❄️✨ ❄️✨❄️✨ ✨❄️✨ ❄️✨ ✨ ♦️الهى امدد لى فى أعمارهم، و زد لى فى آجالهم، و رب لى صغيرهم، و قو لى ضعيفهم، و أصح لى أبدانهم و أديانهم و أخلاقهم؛ ⭐️خدايا، براى آرامش و مسرت من عمر فرزندانم را طولانى گردان و أجل و سرآمد عمر آنان را به تأخير افكن. كودكان مرا پرورش و فرزندان ناتوانم را نيرومند ساز و براى دل خوشى من، اولاد مرا سالم و دين و اخلاق آنان را نيكو بدار و در جان و بدن و در تمام امورى كه براى آنان در آن مى‌كوشم عافيت مقدر كن و روزى فراوان به من عطا كن كه فرزندانم را در رفاه و آسايش قرار دهم. 📝فرزند صالح کلی از گل های بهشت است وما برای تربیت وشکوفایی استعدادهای ذاتی وفطری آنها باید بسیار کوشا باشیم تا آنها را در همه ابعاد جسمانی وروحانی تربیت کنیم.🌸🌼 ♦️پدر ومادر با تربیت نفس خویش نمونه و الگوی بسیار مناسبی در خانواده خواهند بود 🔸البته نقش پدر دراین میان که قوام دهنده وتکیه گاه مستحکم برای مادر وفرزندان است بسیار مورد توجه می باشد🍀 🔹پدر اگر به خوبی نقش خود را ایفا نماید خانواده به دور از طوفان ها وناملایمات، در بستری امن ، نسلی سالم وبا ایمان را می پروراند ❣ @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
🌟تربیت منتظر کوچوکو🌟 🌸 از داخل خانه شروع نکنید برای جشن میلاد ائمه علیهم السلام، اجازه بدهید بچه‌ها تزیینات جشن را از ورودی و فضای آپارتمان شروع کنند. 🍃 به عنوان مثال، تعدادی حدیث به همراه تبریک روز عید را روی کاغذهای رنگی بنویسید و با یک چسب نواری کوچک آن‌ها را تحویل فرزندان‌تان دهید تا در قسمت‌های مختلف آپارتمان نصب کنند. می‌توانید راهنمایی‌شان کنید که از آسانسور و راه‌پله‌ها شروع کنند تا مطمئن باشند همه همسایه‌ها این تبریک‌ها را خواهند دید. 💫 می توانید جعبه ای شکلات به بچه ها بدهید که بر روی تابلو اعلانات ساختمان و یا دیوار ورودی ساختمان، شکولاتها با چسب بچسبانند ... قطعا بچه ها از انجام این کارها لذت خواهند برد😍 @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟 نبرد مجنون قسمت ۴ 🌟 " از مجنون تا رومادیه" درحالیکه سرخی غروب خورشید آب و نیزارهای مجنون را برنگ خون جلوه میداد و انگار خون نابحق ریخته یاران روح الله رنگ خورشید را هم متأثر از خویش کرده بود و مثل اینکه آفتاب مجنون داشت آخرین وداعش را با پیکر شهدای غریب مجنون زمزمه میکرد و آرام آرام پشت نیزارهای غرب مجنون پنهان میشد. قایقهای حمل اسرا به سختی و آهسته پیش میرفتن، چون معمولا بیشه دور پروانه آنها گیر کرده بود. فاصله خط مقدم ایران و عراق قبل از عملیات طولانی نبود و قایق ها زود به ساحل دشمن رسیدند قایق ما هم قدرت حرکت نداشت و حسابی بیشه دور پروانه اش پیچیده بود. چندین مرتبه سکانی موتور را بالا کشید و با سرنیزه اش نی های دور پروانه را سبکتر کرد، حدود صد متری به خشکی مانده بود که به موانع وسیم خاردارهای دشمن رسیدیم. عراقی ها از ترس نیروهای ایرانی جلوی ساحل خودشان را با موانع خورشیدی و انواع نبشی و سیم خاردار و مینهای تله شده محصور و محدود کرده بودند و برای عبور قایق هایشان معبری به عرض هشت متر باز کرده بودند، دو طرف معبر را با طناب سفید پلاستکی که به نبشی و سیم خاردارها بسته بود مشخص کرده بودند. قایق ما توی معبر خاموش شد و با امواج قایق های دیگر داشت بطرف میدان مین میرفت. طوری که لبه قایق از طناب محدوده معبر عبور کرده بود و به سیم خاردارها چسبیده بود، سربازهای عراقی قایق ما وحشت زده داد و فریاد میکردند و کمک میخواستند، یکی از افسران توی ساحل به خدمه قایق چیزی گفت و سربازای توی قایق بلافاصله دست دوتا از اسراء را باز کرد و انداخت شون توی آب و گفتن قایق را هل بدهید. وقتی ما وحشت و ترس سربازهای دشمن را میدیدیم خیلی دوست داشتیم قایق بیشتر وارد میدان مین شود. شاید قایق منفجر شود تا هم ما از این بدبختی خلاص شویم و هم عراقیا به درک واصل بشوند. اما آن دو اسیر به هر زحمتی بود قایق را تا ساحل هل دادن. توی ساحل جمعیت زیادی به اندازه سه گردان و شایدم بیشتر نیروهای دشمن تجمع کرده بودند. ظاهرا"میخواستند با همین قایقها بروند جایگزین نیروهای خط شکن شان شوند. قایقها یکی پس از دیگری پهلو میگرفتند و اسراء را پیاده میکردند. وقتی پیاده شدیم باید بین سربازهای دشمن عبور میکردیم تا به چند سنگر بزرگ در کنار ساحل میرسیدیم و اونجا می نشستیم، اسرای قایق ما هم یکی یکی پیاده شدند و در آخر هم دوستم کرمی و پشت سرش من درحالی که به زور توان راه رفتن داشتم پیاده شدم. به محض پیاده شدنمان سربازهای شاد و شنگول دشمن در حالیکه دستانمان از پشت بسته بود از دو طرفمان با دست ریش هایمان را می کندند و جمله: «حرس خمینی ... و دجـال» را تکرار میکردند. بعضی هایشان با قنداق تفنگ و مشت و لگد ازمان استقبال کردند، چاره ای جز تحمل و فرو بردن خشم مان نداشتیم. به هر رنجی بود به جایی که باید می نشستیم رسیدیم من و کرمی کنار هم نشستیم، اکثر بچه ها داشتند آرام و بی صدا گریه می کردند، از قطرات اشکی که آرام از گونه هایشان سرازیر و در محاسن شان محو می شد معلوم بود. من ضمن درد شدید زخمهایم و تب لرز شاید بخاطر انفجارات مهیب و شایدم بدلیل فشار روحی و روانی سردرد بسیار شدیدی کرده بودم که تاکنون مثلش بی سابقه بود و چند برابر درد زخمهایم عذابم میداد. روبرویمان پیرمردی حدود۶۰ ساله که ظاهرا"بچهٔ مشهد و از لشکر ۵ نصر خراسان بود نشسته بود. دستهایش باز بود عکسی از اعضای خانواده اش را از جیبش خارج کرد و داشت بهش نگاه میکرد و گریه میکرد. فضای بسیار دلگیر و حزن و اندوهی حاکم بود. در این حین یکی از درجه داران عراقی آمد درب سنگر و به روی دوپایش نشست و سرش را بین دو دستش گرفت، درحالی که بسیار غمگین و ناراحت نشان میداد سرش را چند بار به اینور و آنور تکان داد و با لهجه عربی فارسی گفت: فاو مال ما، شلمچه مال ما، مجنون مال ما... و سکوت کرد و دوباره سرش را بین دستهایش گرفت. فکر کنم میخواست به نوعی همدردی کند و حمله شون به مجنون که باعث روزگار تیره و تار ما شده بود را توجیه کند. میخواست بگوید که فاو، شلمچه، مجنون مال ما و خاک ما بوده و ما خاک خودمان را گرفته ام، شما چرا خاک ما را تسخیر کرده بودید؟!!! دلم میخواست همانجا جوابش را بدهم و بهش بگویم خرمشهر، بستان، هویزه، نفت شهر، قصرشیرین، مهران و.... مگه خاک ما نبودند؟ شما چرا ابتدا به خاک ما تجاوز کردید؟ جواب تجاوزگر تنبیه و تجاوزه... ولی دوباره خودم را کنترل کردم چون شرایط بیشتر از اونیکه تصورش را میکردیم دشوار بود... 🔵 ادامه دارد آزاده غلامشاه جمیله ای @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
شب خاموش و همهمه باران عجب حال خوشی دارد زمین و آسمان ولی در میان اینهمه زیبایی، تو کجایی کجایی ای امام مهربان @gonbadekabood
صبحتان به زیبایی صبح ظهور🌸 بهش فکر کنیم ... @gonbadekabood https://eitaa.com/joinchat/2115633213C8ae13116fb
گفتم من منتظرم، شام هجرت پایان نمی پذیرد؟ گفتا وصال دلبر عصیان نمی پذیرد.
یک تبادل داریم👇