سارکو، که مرد حیله‌گر و صیاد ماهری بود، سوار بر قایق پارویی کوچک خود، در سطح برکه، مشغول پاروزنی، و گشت و گذار بود؛ او در جست و جوی چیزی بود! به آهستگی پارو می‌زد، تا صدای حرکت قایق او، در برکه نپیچد. ظاهراً سعی داشت کسی را غافلگیر کند، یا شاید جانوری را! ** سارکو، مرد موذی و طمع‌کار، در حالی که به آرامی پارو می‌زد، به یک‌باره، از دور یک قورباغه‌ی سبز زیبا را دید. لبخندی موذیانه زد و آرام آرام به آن 🐸 (قورباغه)نزدیک شد. قورباغه‌ی در حال چرت‌زدن. قایق سارکو به او نزدیک شد. سارکو، بدون این‌که چشم از قوری بردارد، آرام دست دراز کرد و دسته‌ی سبد تور شکار را بلند کرد.🔺 🐸 احساس خطر کرد و از جای خود پرید و از روی برگ، جست زد. اما دیر شده بود. در حال پریدن، با تور سبد که از بالا به سمت او می‌آمد برخورد کرد و گرفتار شد؛ او اسیر سارکو شد.❗️ #میم_مثل_مُعَلّم 🌱

سارکو آرام قوری را در درون آب سرد قابلمه🥣 گذاشت. قوری نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده است و چه اتفاقی قرار است بیفتد! چرا این مرد بدقیافه او را شکار کرده! این ظرف آب که او را در آن قرار داده چیست؟🧐 قوری به این پرسش‌ها فکر می‌کرد که صدای سارکو را شنید. سارکو رو به قوری می‌گفت: قورباغه‌ی تپل! در این آب تمیز خودت را بشوی! آفرین پسر خوب!🔺 قوری، آرام شد. نگرانی را کنار زد. با خود اندیشید: «این مرد، حتماً یک دانشمند است که از روی علاقش به من ،منو اینجا آورده❗️❗️»🤦‍♀ #میم_مثل_مُعَلّم 🌱

سارکو بی‌رحم، شعله‌ی اجاق را زیاد کرد، اما متوجه شد که قورباغه او را نگاه می‌کند. سارکو بدجنس، با خنده‌ای شیطنت‌آمیز گفت: «قورباغه‌ی تپل، راحت باش، شعله را زیاد کردم تا آب وان گرم شود و تو بهتر حمام کنی. راحت باش، راحت باش.»😎😏😏 قوری فهمید که در چه وضعیت خطرناکی قرار گرفته است: «این مرد جنایتکار، قصد دارد مرا در آب آرام آرام بپزد و در این سینی قرار داده و بخورد.»❌ ترسید. وحشت کرد. وای! چه باید بکند؟!😱😱 به خود مسلط شد و ترس را کنار زد.👌 همه‌ی نیروی خود را جمع کرد و از درون آب قابلمه، جستی‌زد و به بیرون پرید.👍 اطراف را نگریست و به سرعت از در خارج شد و با جست‌های بلند و سریع، خود را به محوطه‌ی حیاط رساند. قوری خود را پنهان کرد.🐸 قوری خنده‌ پیروزمندانه‌ای کرد و جستی زد و به درون آب برکه پرید؛ شناکنان به اعماق برکه رفت و از نظر دور شد. با خود اندیشید: مرد بی‌رحم فکر کرده بود که من گول می‌خورم و می‌ایستم تا او آب را داغ کند و مرا بپزد و بخورد! یک موجود زنده‌ی باهوش و با بصیرت، هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهد اطراف او را گرم کنند تا او پخته شود.✅ #میم_مثل_مُعَلّم 🌱

مناسب برای همه ی گروه های سنی👆 خصوصا کودک و نوجوان🌿🌿 برای دبیرستان میشه از دکترین قورباغه آرام پز استفاده کرد 👇👇👇 تصاویری که من برای دانش آموزام نشون میدم 👇👇👇 ببینید 👌 #میم_مثل_مُعَلّم 🌱

سندرم قورباغه پخته در ادبیات تفکر سیستمی با «الگوی تنزل اهداف» معرفی می‌شود. طبق این الگو، افراد برای حل مساله‌هایشان دو راه دارند: 👈تلاش کنند و اقدام‌هایی انجام دهند تا وضعشان را بهتر کند و به اهدافشان دست پیدا کنند.✅ 👈 نا امید شوند و اهداف‌شان را کاهش دهند،اسیر شوند و به وضع موجودشان راضی شده و در نتیجه نابود شوند.❌ #میم_مثل_مُعَلّم 🌱

تجربه ی شیرین بودن کنار دانش آموزان معتکف ❤️ ۱۴۰۲ طبق معمول سیل شبهات بچه‌ها درباره دین،معرفی اشتباه دین،تلقی اشتباه و واهی از جامعه غرب🌿🌿🌿 اینجا محور بحثمون رفت سمت همین مسائل 👆 یک انتقاد بچه‌ها که قبلاً هم شنیده بودم این بود که تو مدرسه ی ما اسم نمازخونا رو مینویسن و ۴ نمره بهشون میدن، بچه‌ها انزجار داشتن از این کار❗️ شمارمو گرفتن و قرار شد ویس 👈چگونه یک نماز خوب بخوانیم👉رو براشون تو شاد بفرستم😊 کتاب معرفی کردم،قرار شد از طرف مدرسه برنامه ای بذارن تا دوباره همو ببینیم👌 #میم_مثل_مُعَلّم 🌱

دو تا محتوای کاربردی و کوتاه برای پاسخ جمع و جور به مسأله قصاص برای نوجوان👇👇👇

قصاص در ادبیات پارسی برای باستان گرایان 👆✅

نمونه خارجی قصاص در باغ فرنگ برای غرب گرایان 👆🔺

خب بپردازیم به ادامه مبحث #حال_خوب 👇👇 میتونید خلاصه جلسات اول این موضوع رو با همین هشتک سرچ کنید🪴🪴