eitaa logo
🇮🇷میم مثل مُعلّم
2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
38 فایل
سلام ،مادرم و یک معلم 🌱 در کلاسم کنار آموزش،مطالبی را به فرزندانم می آموزم که #دین را #زندگی و البته #هوشیارانه زیست کنند🌺 لطفاً مطالب با لینک کانال ارسال شود🪴 پیام ها_انتقادات و پیشنهادات شما رو پذیرام👇 @Seyyede_moosavi
مشاهده در ایتا
دانلود
1.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کار خوبی که مغرور میکند کار خوبی که بی تحرک کند کار خوبی که عجب آورد.‌‌.‌‌ 🌱
جلسه پنجم✍ سه عامل بد شدن حال رو عرض کردیم 👈ناشکری،خوف،غم 🔸امروز چهارمین عامل بد شدن حال رو میگم🔺 🔸اگر انسان به حال بد عادت کنه دیگه دنبال حال خوب نمی‌گرده و با همون حال بد انس می‌گیره❗️ در علم فیزیولوژی هم ثابت شده اگر کسی به فکر منفی عادت کنه با همون فکر انس می‌گیره مثلاً صبح از خواب پا میشه میگه دیروز چه عاملی حالم رو گرفته بووود🧐🤔 آهان☝️ خب برم ادامه نشخوار فکرای منفیمو داشته باشم🤦‍♂🤦‍♂ 🔸یکی از وجوه حال بد انسان که آداما خیلی ازش شاکی هم نیستن و باهاش بدبختانه انس گرفتن اینجاست 👇 عامل مرگ خاموشه و معمولاً انسان متوجهش نیست👇👇👇 یأس سردی ،بی رمقی،بی انگیزگی ،ناتوانی جسمی از عوارض یأسه❗️ روایت هست که: امید نباشه حتی مادر بچشو شیر نمی‌ده🔺 امید به رحمت الهی،امید به موفقیت در کار،آدم سالمِ حالِ خوب دار امیدواره👌 اگر کسی تو مشکلات زندگی امید نداشت حالش بده... آدم حال خوب دار همیشه می‌گه یه راهی هست✅ اگر کسی تو امور زندگیش مأیوس شد و یا به بن‌بست ها اعتقاد داشت این آدم حالش خوب نیست🔸🔸🔸 🌱
کار ابلیس همین ایجاد یأس کردنه 🔺هرکس با ابلیس نشست و برخاست کنه زیاد حرفای مأیوسانه میزنه ازش فاصله بگیرید❗️❗️ 🔺حتی گناهی که ابلیس وادارت می‌کنه انجامش بدی کمتر اهمیت داره تا یأسی که بهت تزریق می‌کنه❌❌ 🔸حتی دیندار هم نباشی یأس ایجاد کردن حرفه ی عام ابلیس برای همه ست چه متدینین چه غیر... ⚠️ایه قرآن:... این منافقین که انقدر رذل هستن و از چشم خدا افتادن برا اینه که مأیوس از رحمت خدا هستن 🔺🔺 ✅ حالتون خوب ✅ دلتون سرشار از امید 🌱
یکی از شیرین ترین مباحث استاد صفائی مبحث ایشونه👌 بینهایت شنیدنی و کاربردی 👇
آگاهی یک عمر را به دوش گرفته ایم....😔👆 🌱
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کسایی که به نحوی به موضوع تربیت مشغول هستن حتماً این ویدیو رو ببینند👆👆👆 🌱
👆 📚کتاب مهاجر سرزمین آفتاب از کتاب های زیبایی که زندگی پرماجرای دختر ژاپنی و آشنایی اش با پسر ایرانی و مسلمان شدنش و نهایتاً تبدیل شدنش به تنها مادر شهید ژاپنی را روایت می‌کند 👌 قلمی شیوا و روان✏️ مناسب برای نسل نوجوان📚 🌱
تو بخش عرض شد سعی کنیم دانش آموز و یا فرزندمون رو طوری ذهنشو مدیریت کنیم که نگاهش به پدیده های عالم آیت( نشانه) محور باشه👌 🔸..وَ في الارضِ آیاتٌ لِلموقنینَ» و در زمین نشانه‌های است برای افرادی که یقین دارند.👉این نگاه رو من و شما باید به بچه‌ها آموزش بدیم🤌 آیت قورباغه 🐸 ،آیت پروانه🦋،آیت آفتاب پرست🦎،آیت صدف🐚 رو با قصه براتون گذاشتم🌿🌿🌿🌿 امروز قصه ای جدید و آیتی جدید خواهیم داشت 🪴 🌱 💡
قصه ی پنجم✍ آیت مگس🪰 یعنی با دقت در آیت مگس به چی میخوایم برسیم🧐 همکاران عزیز رو به جمع گرم ما دعوت کنید تا از ابتدای قصه ی جالب این مگس با ما همراه باشند👌 این‌جا فضایی برا تبادل و رشد است 🌱
این داستان👈من اصرار نمی‌کنم! خرمگس جوان، بی‌هدف و بدون برنامه در آسمان پرسه می‌زد و به هر سو می‌پرید. از روی زباله‌ها عبور کرد و به باغچه رسید. روی شاخه‌ی گلی نشست. با بی‌اعتنایی به زنبور🐝 از روی شاخه‌ی گل برخاست و از روی باغچه پرواز کرد و با عبور از حیاط، به ساختمان رسید. این‌جا خانه‌ی سجاد است.🧑‍🦱 خرمگس، بدون هدف، پروازکنان، چرخی در اطراف زد و از در ورودی خانه‌ی سجاد، عبور کرد و یکسره تا وسط خانه رفت. چندبار دور زد و بالاخره وارد آشپزخانه شد. بر روی انگورها🍇 در ظرف میوه فرود آمد.🪰 انگور له شده‌ای را دید و با نوک لوله‌ای دهان خود، کمی از آن مکید تا سیر شد.😋 پرید و از آشپرخانه بیرون رفت. به اتاق رسید. سجاد با کامپیوتر، سرگرم‌بود. تا اینکه یهو متوجه‌ی پنجره شد🏞 به سمت آن رفت. نور بیرون که از پنجره به داخل اتاق می‌تابید او را به خود جذب کرد. به سمت پنجره پرواز کرد. بیرون را دید. مشتاقانه به آن سو پرید. مگس‌ها آن‌جا در محوطه بودند😍 ادامه 👇👇👇 🌱
خرمگس به سمت پنجره با سرعت پرواز کرد..ناگهان در حین پرواز، به سختی با شیشه‌ی پنجره برخورد کرد؛ 😓 تعادل خود را از دست داد و فرو افتاد😵‍💫 به خود آمد و به بال‌ها و سر و صورتش دست کشید و دوباره پرید.🤦‍♀ ادامه👇👇 🌱
بازهم پرید و به سمت شیشه رفت و با آن برخورد کرد و فرو افتاد.😵‍💫 ❗️به کار خود ادامه داد. اما فایده نداشت. شیشه خیلی محکم بود. او هر بار که برمی‌خاست و پرواز می‌کرد و خود را به شیشه می‌کوبید. صدای وز وز او همه فضای اتاق را دربرگرفته بود❗️ سجاد چادر مادرش را از روی مبل برداشت و در هوا چرخاند تا خرمگس را از اتاق بیرون کند. خرمگس به آشپزخانه فرار کرد و مجدداً به اتاق بازگشت⛔️ خرمگس، باز هم به سمت پنجره رفت و وز وز کنان سعی کرد شیشه را کنار بزند و از آن عبور کند. بی‌فایده بود. خسته شد و نشست. اما دوباره برخاست و وز وز کنان، به شیشه کوبید. مگس مرده‼️ ⚠️سجاد، ساعتی بعد، که بازی را تمام کرد، از جا برخاست. خمیازه‌ای کشید و جلو پنجره رفت و دید😳😳.. ادامه 👇👇 🌱