#آیت_مدار
قسمت ششم
من خانه ی محکم می سازم 🪴
عنکبوت کوچک، که از مادرش جدا شده و از این پس باید به تنهایی زندگی کند، به راه افتاد و از تنهی درختی بالا رفت. به شاخهای رسید و تصمیم گرفت که در آنجا برای خود خانهای بسازد.
همچون مادرش، که با تارهای ابریشمی خود، خانه میساخت، او نیز دو برگ را انتخاب کرد و با تارهای خود، بین آن دو برگ، یک خانهی کوچک ساخت.
او از ساختن خانه خسته شده بود، و چون گرسنه بود، کنار خانهی تارکشی شدهی خود نشست تا شاید یک مگسی به آن تارها بچسبد و عنکبوت، آن را برای ناهار بخورد.🪰🪰
اما چند دقیقه از استراحت و انتظار او که گذشت، یک باد ملایم وزید و موجب شد که آن دو برگ تکان بخورند و با تکان خوردن دو برگی که خانهی عنکبوت در بین آنها ساخته شده بود، همهی تارهای خانهی او در هم ریختند و به هم چسبیدند.🕷🕸🕷🕸
عنکبوت کوچک خیلی ناراحت شد، چون خانهی اوخراب شد.🕷🕷
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
ناچار، از درخت پایین آمد و از محوطهی باغ خارج شد و به ساختمان مرد چوپان رسید. مرد چوپان برای نگهداری گوسفندهای خود، یک طویلهی بزرگ ساخته بود. عنکبوت با خوشحالی وارد شد، و از دیوار طویله بالا رفت و در گوشهی دیوار، محلی را انتخاب کرد و با تلاش زیاد، خانهای ساخت. این بار مطمئن بود که تارهای خود را در جای محکمی نصب کرده است که مانند آن دو برگ درخت، لرزان و سست نیست. خیلی خسته و گرسنه بود. کناری نشست تا استراحت کند. مگسی وز وز کنان پرید و چرخید و به تارهای خانهی عنکبوت نزدیک شد و بر آن نشست. اما متوجه شد که اسیر شده است. هر چه تقلا کرد، نتوانست نجات پیدا کند. عنکبوت کوچک به او نزدیک شد. این شکار اول او بود. با سختی مگس را گرفت.🔸🔸🔸
خب! حالا گرسنگی او با خوردن مگس رفع شد. بعد از غذا، مایل بود که استراحت کند. آرام آرام خوابید. او که مشغول چرت زدن بود متوجهی خطر نشد. یکباره احساس کرد که زلزله شده است.
#آیت_مدار
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
اطرافش را نگاه کرد و هراسان شد. خیلی ترسید. آنچه دید خیلی وحشتناک بود: یک بزغالهی جوان، با شاخهای کوچکاش، در کنج دیوار تلاش میکرد که تارهای خانهی عنکبوت را پاره کند. بالاخره آنقدر به بالا پرید تا سرش به تارها رسید و با شاخهایش، آنها را چید. کل خانهی سست عنکبوت، ویران شد و به شاخهای بزغالهی بازیگوش چسبید. عنکبوت به بالا پرتاب شد و روی پشت بزغاله افتاد و از آنجا به زمین غلتید.🐏🐏🕷🕷
سراسیمه شروع به دویدن کرد تا جانش را نجات دهد.
از طویله خارج شد و از کنار دیوار به دویدن خود ادامه داد. خسته و ترسیده، به در خانهی مرد چوپان رسید. وارد شد.
کنج دیواری را انتخاب کرد و بالا رفت. برای اطمینان، از گوشهی دیوار آنقدر بالا رفت تا به سقف رسید. زیر سقف، در کنج دیوار، با تارهای خود، یک خانهی پهن و بزرگ ساخت. دیوارها و سقف، تکیهگاه محکمی برای تارهای خانهی او بودند.
#آیت_مدار
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
پس از ساختن خانه، از خستگی زیاد، خوابید. معلوم نبود چقدر خوابیدن او طول کشید، اما وقتی بیدار شد پسرک بازیگوش چوپان رو دید که داره با عصای پدربزرگ بازی میکنه
پسرک عصای پدربزرگ را که در دست داشت، بلند کرد و به سمت خانهی عنکبوت دراز نمود! عصا به تارها رسید و با یک ضربه، کل خانهی عنکبوت ویران شد. عنکبوت خود را به دیوار رساند و از آن به سمت پایین دوید. به کف خانه رسید، و تمام سطح آن را دوید. از لای در خارج شد و بیهدف به دویدن خود ادامه داد و سعی نمود که در لای علفهای باغچه،پنهان بشه.جملهای که پسرک، هنگام خراب کردن خانهی او با صدای بلند گفت، عنکبوت را به فکر واداشت.
پسرک وقتی با عصای پدربزرگش خانهی عنکبوت را ویران کرد این جمله را با صدای بلند، با خود گفت: «اِهِه! خونهی عنکبوت چه خونهی سستییه! من وقتی که خواستم خونه بسازم، حتماً خونهی محکمی خواهم ساخت.». پایان🦋
#آیت_مدار
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
میتونید با این قصه ی جالب تصمیم سازی ،تصمیم گیری،قدرت و شهامت انتخاب ،تنبلی و سستی نکردن و ....را با بچهها تمرین کنید 🌿🌿🌿🌿
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقدر ظریف 👌👌👆👆
با صدا بشنوید و ببینید 🪴
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دین از غربت ما شکل گرفته...🌾🌾
با صدا بشنوید و ببینید 🎧
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
992.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو این لحظات ملکوتی برای هم دعا کنیم🤲
📌 امام حسین(ع) شوقانگیزترین بخش دین ماست❤️❤️👇👇
🔹مرحوم قاضی(ره) میفرمود: در عالم مکاشفه دیدم که رحمت الله الواسعه حسین(ع) است و باب رحمت الله الواسعه اباالفضل العباس(ع) قمر بنیهاشم 🥺
تا خدا با حسین🔸🔸🔸
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حال امروز من رو این ویدیو ساخت👆❤️
ببینید ،دوباره و سه باره ببینید🥺
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
#سردار_آب_و_ادب
1.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 خوبی یا خوشی .. کدامیک؟!؟
✍🏻 عینصاد
❞ خوبى، همان است كه كسرىهاى من را پُر كند.
غذاى خوب، لباس خوب، لباس و غذايى است كه نياز من را تأمين كند و كمبودهايم را به من مىرساند، هر چند كه خوشمزه نباشد و يا رنگ زندهاى نداشته باشد.
و همينطور دوست خوب، هدف خوب، راه خوب، مكتب خوب آن دوست و آن هدفى است كه من را بارور كند. به من بدهد. از من نگيرد.
با اين ملاك👈 خوبى از خوشى جدا مىشود👉 و با اين نظارت آنچه از محيط و وراثت و تلقين و تقليد و... در من رخنه كرده، كنار مىرود. اين ملاكها و اين نظارتها انسان را به آزادى مىرسانند👉
📚 #مسئولیت_سازندگی | ص ۱۲۴
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱
امروز تو کلاس به بچهها گفتم ثواب حج مقبول میخواین 😍❗️
گفتن حج؟؟
گفتم آره😇
گفتن ما و حج ❗️❗️
گفتم آره 😇
راهشو بهشون نشون دادم...
لبخند به صورت مامان بابا🤱🧔♂
خیلی براشون جالب بود😊👇👇
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
ما وَلدٌ بارٌّ نَظَرَ الي أبويهِ الاّ كان له بكلّ نظْرَةٍ حجَّةً مبرورةً ... .
هر فرزند نيكوكاري كه با مهرباني به پدر و مادر خويش نگاه كند، در مقابل هر نگاه، ثواب يك حجّ كامل مقبول به او داده مي شود. سوال كردند اي رسول خدا، حتّي اگر در هر روز صد مرتبه نگاه کند؟ فرمودند: آري خداوند بزرگتر و پاك تر است.
#میم_مثل_مُعَلّم 🌱