من هرروز : میتونی احساساتِ غیرضروریتو داخل اون سطل زباله ای که اونجاست بریزی.
روزی که تونستم با چشم بسته کتاب بخونم،
_تا تصورم از صحنه ها کامل بشه_
باهام از پیشرفت تکنولوژی صحبت کنید.
I am strangely tired , not from having talked so much but at the mere thought
of what I still have to say.