هر فردی از هر مذهبی که در مراسم باشکوه اربعین شرکت میکند، اعم از شیعه و سنّی و اهل کتاب و بودایی و حتی گاوپرست و بتپرست، مهمان سیّدالشهدا صلواتاللهعلیه بوده و احترامش بر دیگران واجب است.
اربعین فرصت عظیمی برای تحقّق "تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً" است.
متأسفانه برخی اصحاب رسانه به گونهای این فضا را تقریر میکنند که "این = همانی" در افکار عمومی شکل میگیرد.
باید توجّه داشت که شیعیان به زیارت "حجّت خدا و امام مفترض الطاعة" میروند نه به زیارت کسی که صرفاً "ذریهی رسولالله صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم" یا صرفا "مصداق شجاعت و استکبارستیزی" بوده است.
@mir_hamedhoseyn_110
درنگی بر سخنان اخیر استاد شیخ محسن قنبریان
(در ۲ فرسته)
فرسته شماره ۱
استاد بزرگوار شیخ محسن قنبریان در برنامهی "چالش خلوص و وحدت" در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ، در بخشی از سخنانشان، مدافعان خطّ مقدّم امامت و ولایت را تلویحاً متحجّر نامیدند و مرحوم شرفالدین را نمونهی یک عالم جامعنگر معرّفی نمودند.
سپس فرمودند: "مرحوم شرفالدین یک عالم صد در صد شیعه بود که "المراجعات" در مناظره و "النص والاجتهاد" در مورد بدعتهای خلفا نگاشته است.
اما در کنار اینها کتاب "الفصول المهمّة في تأليف الأمّة" نگاشتند. (البته ایشان از این کتاب اینچنین یاد میکنند: التفصيل في أصول المهمة في تأليف الأمة)!
سپس در ادامه میفرمایند: این کتاب را برای پرچمداری مبارزه با استعمار نگاشتند و امروز کسانی که خود را میراثدار سلف شیعه همچون مرحوم شرف الدین میدانند باید پرچمدار غزه باشند."
شنوندهی این سخنان گمان میکند که مرحوم شرفالدین در کتاب مذکور دائما به بیان خطرات استعمار و خطر دشمن و اهمیت اتحاد مسلمانان پرداخته و بسانِ استاد قنبریان دائما تشیع اعتقادی_مناسکی را تنقیص کرده و طیف گستردهای از شیعیان امیرالمؤمنین صلواتاللهعلیه را متحجّر و ناقصنگر معرفی کرده است.
اما با مراجعه به کتاب مشخص میشود که ارتکاز مرحوم شرفالدین در این کتاب این است که : "ای جماعت اهلسنّت! به خدا ما شیعیان، اهل قبلهایم، شهادتین گفتیم! ما را تکفیر نکنید." (رک فصل: فتاوی التكفير ومناقشاتها، فيمن أفتى بكفر الشيعة وتفصيل ما استدلّ به) سپس به برخی اتهامات ناروایی که به شیعه نسبت دادهاند پاسخ داده است.(۱۲۹) و در بخشی دیگر به نقش دروغگویان از اهلسنت در دور کردن آنها از شيعه پرداخته است. (۱۴۹ : دور الكذابين في التفرقة؛ في الإشارة إلى يسير مما نسبه الكذابون إلى الشيعة وبيان برائتهم منه + دور بعض الكتّاب في التفرقة)
مؤلف در بخش بعدی اسباب دوری شیعیان از اهلسنت را بیان میکند و اتفاقا در همین بخش نیز نوک پیکان خطاب و عتاب به سمت اهلسنّت است که بزرگان شما چه بلایی بر سرِ اهلبیت و معارفشان آوردهاند که شیعیان اینچنین از شما دور هستند؟! (۱۶۷)
و در بخش بعدی به ابطال دشمنیِ شیعیان با همه صحابه کافّةً میپردازند.(۱۷۶ به بعد) و اینکه شیعیان حساب منافقان را از صحابه جدا میدانند. (۲۰۹)
اصلا مخاطب مرحوم شرفالدین شیعیان نیستند، بلکه خطاب ایشان اهلسنّت است و مطالبهی از آنها که چرا اینقدر به شیعیان اتهام میزنید و ....(ص ۱۳۸ به بعد)
و البته تبیین این مهم که ما به دلایل متعدده خلافت خلفا را قبول نداریم ! (۱۳۹) و این فقط ما نیستیم که خلافت خلفا را قبول نداریم، بلکه برخی از صحابه همچون سعد بن عباده هم قبول نداشتند و بیعت برخی هم به صورت اجباری انجام شده است!
اینکه ما شیعیان عمل منافی عفّت عایشه را قبول نداریم دلیل نمیشود خروج او بر امیر مؤمنان و جسارتش به پیکر مطهر امام مجتبی علیهما السلام را هم نادید بگیریم ! (۱۴۰_۱۴۱)
علاوه بر همهی اینها ، عناوین ذیل نیز بخشی از مباحث مطروحه در این کتاب است:
_فرار صحابه در جنگ احد(۱۰۱)
_سرپیچی ابوبکر و عمر از دستورات پیامبر صلّیاللهعلیه وآلهوسلّم(۱۰۶)
_اهانت خلیفهی دوم به ساحت پیامبر صلّیاللهعلیه وآلهوسلّم در ماجرای صلح حدیبیه(۹۶) و در ماجرای قلم و دوات(۹۱)
_اجتهادات خلفا در مقابل احکام شرعی مثل متعه حج و متعه نساء (۵۸)
_تخلّف صحابه از جمله خلفا از جیش اسامه(۸۷)
_نقد جریاناتی از اهلسنّت که اجتهاد عمر را مقدم بر امر پیامبر میدارند.(۹۸)
_اعمال ناشایست عثمان در دوران خلافتش (۱۱۰)
_جنایات معاویه و یزید(۱۱۲ به بعد)
و دهها موارد دیگر از مطاعن خلفا و صحابه
هنوز نمیدانم چرا استاد قنبریان این کتابی که با رویکرد نقد مکتب خلفا است را برای تأیید مواضع خودشان انتخاب کردند؟ درست است که هدف از تألیف کتاب اتحاد مسلمانان بوده ولی منهج مؤلّف در آن کاملا مغایر با رویکرد آقای قنبریان در تحقّق این مهم است.
جناب استاد و برخی همفکرانشان اخیرا بارها تشیع عقیدتی _ مناسکی را سخیف جلوه داده یا دائما شیعیان را مقصر اصلی اختلافات دانستهاند، ولی یک کلمه از این سخنان را بنده تا به حال در بیانات ارزشمند مرحوم شرف الدین در این کتاب و البته سایر آثارشان پیدا نکردهام. بلکه مطالبهی مرحوم شرفالدین حداقل در این کتاب از اهلسنت است نه از شیعیان.
حقیقت این است که اگر یک دَهمِ این مطالبی که مرحوم شرفالدین در این کتاب فرموده را امروزه کسی در تریبونهای رسمی و غیر رسمی مطرح کند به دهها برچسب از جمله تحجّر، زمان نشناسی، اولویتنشناسی، تندروی و...متهم میشود، حتی اگر خود را پایبند به مبانی انقلاب اسلامی بداند.
من بعید میدانم گویندهی محترم، کتاب را مطالعه کرده باشند و الّا هیچگاه به آن در این مقام استناد نمیکردند.
@mir_hamedhoseyn_110
فرسته شماره ۲
اما این جملهی ایشان:
"امروز کسانی که خود را میراثدار سلف شیعه همچون مرحوم شرف الدین و علامه امینی میدانند میبایست پرچمدار غزه باشند."
اولا علمای شیعه و بدنهی جامعهی شیعی در طول تاریخ به تأسی از موالیان خود همواره در کنار مظلوم بودهاند و در اصل این موضوع هیچ اختلافی بین آنان نیست، بلکه در شدّت و ضعف با هم متفاوت بودهاند، در ماجرای ظلمهای امروز نیز مرام همان مرام است.
اما اینکه مدافعان امامت و سایر علما و مردم علاوه بر تبرّی قلبی و لسانی و عملی در حدّ توان، دقیقا باید چه کاری انجام دهند تا مراد استاد بزرگوار حاصل شود، در مواضعشان مشخص نیست؛ علاوه بر اینکه لازم نیست بسان برخی جریانات سیاستزده، برای دفاع از مظلوم، به شیعیان و عقایدشان بتازیم و عقاید را دائما کمرنگ یا جا به جا کنیم.(در این خصوص شاید بعدها بیشتر و واضحتر مطالبی بنویسم)
ثانیا مگر یک نفر چند کار میتواند به صورت همزمان انجام دهد؟ چرا کسی که در زمینهای متخصص است، حتما باید در امور دیگر هم ایدهپرداز باشد یا پرچمداری کند؟
بله جامعیت امری مطلوب و ایدهآل است، ولی حتی میان نخبگان هم درصد کمی از آنها (همچون مرحوم شرف الدین که هم منادی وحدت بین مسلمانان و هم مدافع غیور مکتب اهلبیت علیهمالسلام بود) به جامعیت در امور دست پیدا میکنند.
اتفاقا اینجا جای این مطالبهی به حق از استاد قنبریان وجود دارد که پس چرا پرچمداران دفاع از گفتمان انقلاب اسلامی همچون حضرتعالی دغدغهی دفاع از ولایت امیر المؤمنین صلواتاللهعلیه و پاسخ به شبهات دشمنان تشیع را نداشته یا کمتر دارند؟
چرا خروجی سخنان پرچمداران دفاع از غزه همچون حضرتعالی، دفاع از غدیر و فاطمیه نیست؟
چرا مواضع شما این روزها تشدید کنندهی دوگانهی اهلبیتی _ انقلابی است؟ چرا عَلَم دفاع از ولایت و دفاع از غزه را همزمان با هم به یک میزان بلند نمیکنید؟
برای امثال بنده که دل در گروِ آرمانهای امام و رهبر انقلاب داریم، جای این سؤال است که چرا اکثریت مدافعان گفتمان انقلاب اسلامی در نگاه شیعیانِ غیور، افرادی پرحرارت نسبت به ولایت امیر مؤمنان صلواتالله علیه نیستند؟
همان شرف الدین که کتاب برای تأليف قلوب مسلمانان و به فرمودهی شما برای جبههبندی آنان در مقابل استعمار نگاشته، علمدار دفاع از مکتب هم هست؛ چرا شما که خود را پرچمدار دفاع از مظلوم میدانید، پرچمدار دفاع از صراط مستقیمِ ولایت مولا و نقد مکاتب انحرافی نیستید؟ چند اثر و سخنرانی در مورد بلایی که سقیفه بر سر بشر آورده، دارید؟ چند بار به این شبکههای ماهوارهای که شبانه روز علیه مکتب سخن میگویند واکنش نشان دادهاید؟ به چند کتاب علیه تشیع پاسخ دادهاید؟
چرا امثال حضرتعالی به جای جمع بین دفاع از ولایت و دفاع از مظلوم، دائما شیعیان و مناسک آنها را سخیف و بیاهمیت جلوه میدهید؟
و به عنوان گله عرض میکنم:
چرا حضرتعالی شأن خود را حفظ نمیکنید و با جریانات خطرناک و منحرف عقیدتی که هیچ کاری جز تنقیص تشیع و توهین و برچسب زدن به شیعیان و جابه جایی مرزهای عقیدتی ندارند، همکاری میکنید؟
در پایان بنده به عنوان کوچکترین برادر شما به حضرتعالی عرض میکنم، جمع قابل توجهی از شیعیانی که حتی خود را ملتزم به آرمانهای امام و رهبری دانسته، فعالیتهای این مجموعههای افراطی فعّال در حوزهی وحدت و تقریب را _که اخیرا از فرمایشات شما سوء استفاده میکنند_ خطرناک برای تشیع، بلکه نوع نگاهشان را موجب هدم مکتب میدانند.
عاجزانه از شما خواهش میکنم خودتان را به جهت ارتباط با این جماعت نسوزانید.
@mir_hamedhoseyn_110
۳۸ سال پیش در چنین روزی(۲ شهریور ۱۳۶۵) امام خمینی رضواناللهعلیه در روز عید غدیر مطالب مهمی پیرامون اهمیت غدیر و حکومت اسلامی ایراد فرمودند.
در میان آن فرمایشات در اهمیت ولایت اهلبیت علیهمالسلام فرمودند:
آن مسأله[ولایت اهلبیت]، مسألهاى است که اگر او را کسى قبول نداشته باشد، اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد اسلامى شیعه هم بجا بیاورد باطل است.
📖 صحیفه نور، ۲۰/۲۹
۲ شهریور ۱۳۶۵
(دیدار با رئیس جمهور، رئیس مجلس شوراى اسلامى، نخست وزیر، و مسؤولین کشورى و لشکرى به مناسبت روز عید غدیرخم)
ذکر چند نکته ضروری است:
۱. عبارات مذکور در سالهای پایانی عمر شریف امام راحل و در واقع پس از انقلاب اسلامی و در یک جلسهی رسمی ایراد شده است.
۲. عباراتی که امام بزرگوار در مورد ضرورت پرهیز از اختلاف مسلمانان بر سر ولایت امیر المؤمنین علیهالسلام فرمودهاند (مثلا: صحیفه امام، ۸/۴۸۱) باید بر چیزی غیر از "تبیین ولایت" ، "دفاع از مکتب اهل بیت علیهمالسلام" ، "اثبات انحرافی بودن مذاهب باطله" و موارد مشابه حمل شود و إلّا لزم التناقض بين القولين.
۳. گروههایی که صرفا جملات دلخواهشان را از فرمایشات امام و رهبری بازنشر میکنند، همان کسانی هستند که پیشتر با کتاب و سنّت نیز همین رفتار عوامانه و کاریکاتوری را پیش گرفته بودند.
✍ طریق مشایه _ ۲ شهریور ۱۴۰۳
@mir_hamedhoseyn_110
۱۸ صفر سالروز وفات علامه میر حامد حسین؛
شادی روح مطهر این عالم فرزانه صلواتی هدیه بفرمایید.
@mir_hamedhoseyn_110
این اثر برای ابن مالک اندلسی(٦٧٢ ق) صاحب الفیه نیست، بلکه اصل آن برای ادیب و شاعر امامیمذهب شهاب الدين محاسن/یوسف¹ بن اسماعیل الحلبی الكوفي معروف بالشَّواء (٦٣٥ ق) میباشد که بعدها توسط بهاء الدين ابن النحاس (٦٩٨ ق) تکمیل و شرح شد.
استاد هلال ناجی (2011 م) در مقالهای در شماره ۸۴ مجمع اللغة العربية بدمشق(سال ١٤٣٠ ق) با عنوان القصيدة المتداخلة این ابیات را به ناظم آن شوّاء نسبت داده و انتساب آن به ابن مالک را خطا دانسته است.
دکتر تركي بن سهل العتيبي نیز در مقدمهی کتاب مَهاة الكِلَّتَين، این منظومه را به شوّاء و شرح و تکمیل آن را ابن النحاس نسبت داده و ادلهی منکرین را ابطال نموده است. هر دو در توثیق نسبت این ابیات به شوّاء به ادلهای استناد کردهاند که اگر کتاب المنتخب في شرح لامية العرب اثر گرانسنگ ادیب امامی مرحوم ابن أبي طَيّ الحلبي (٦٣٠ ق) در زمان ایشان چاپ شده و به دستشان میرسید، یقینا عبارت ابن أبي طَيّ را در صدر ادلّهی این انتساب قرار میدادند؛
ابن أبي طَيّ به مناسبتی در شرح لامیه شنفری، به افعالی اشاره میکند که هم با ياء و هم با واو تلفّظ میشوند ، همچون: كنَيتُه/کَنَوتُه أحمد كُنيةً، حَلَوتُه/حَلَيتُه بالحُلى و ....سپس میگوید:
والعربُ قد نَطقَت بأحرف تُقال بالواو تارةً وبالياء تارةً، منها: عَشَوتُه وعَشَيتُه وعَزَوتُه وعَزَيتُه.
وقد نظمَها بعضُ أصحابِنا وهو محاسنُ بن إسماعيل الحلبيّ 👈وأنشَدَني ذلك لنَفسِه:👉
قل إن نَسَبتَ عزوتُه وعزيتُه
وکنوتُ أحمد كنيةً وكنَيتُه.....
المنتخب في شرح لامية العرب، ص ٢٥٢_٢٥٣
-----------------------------
1. برای اطلاع از نام دقيق او که محاسن بوده یا یوسف، رک: تعلیقهی المهدي عيد الرواضية بر کتاب بغية الطلب، ۱۰/۴۲۹
@mir_hamedhoseyn_110
بر ساحل عبقات
مدتی است مشغول جمعآوری اشعار شعرای شیعه با مضمون "سقیفه سبب اصلی همهی مصائب" هستم. از شعرایی که مک
متخلّفان از جیش اسامه؛ فرماندهان قتلهی سید الشهدا صلواتاللهعلیه
از غرر ابیاتی که شعرای شیعه با مضمون "سقیفه عامل کربلا" سرودهاند، بیت مرحوم سید مهدي الحلي (١٢٨٩ ق) است:
اليَومَ مَن هِي عَن أُسـامَةَ خَلَّفَت
قادَت إلى حَربِ الحُسَينِ جُموعا
آن کسانی که روزگاری از همراهی لشکر اسامه سر باز زدند، در روز عاشورا لشکریانی را علیه حسین بن علی علیهماالسلام، فرماندهی کردند...
@mir_hamedhoseyn_110
أكبرُ متعلّق الروافض...
شیعیان در طول قرون متمادی برای اثبات حقّ امیرالمؤمنین علیهالسلام همزمان به دو رویکرد کلی توجه داشتند:
الف: چه کسی شایستهی امامت است؟
ب: چه کسی لیاقت امامت ندارد؟
در مورد اول به بررسی نصوص امامت و افضلیت و در مورد دوم به بیان مطاعن غاصبان میپرداختند. امام در اندیشهی امامیه جامع مکارم اخلاقی و غاصبان، فاقد این امور بلکه جامع رذائل بودهاند!
این طرف علم و آن طرف جهل
این طرف شجاعت و آن طرف ترس
این طرف استقامت و آن طرف فرار
این طرف مهربانی و آن طرف خشونت
این طرف اطاعت و ادب محض نسبت به پیغمبر صلّیاللهعلیه وآلهوسلّم و آن طرف بیادبی و جسارت به آن حضرت و تخلف از دستورات ایشان.
در صدر مطاعنی که امامیه آنها را ذکر میکنند، ماجرای تلخ قلم و دوات است و کمتر کتابی از امامیه در مباحث امامت میتوان پیدا کرد که به این واقعه نپرداخته باشد.
یکی از قدیمیترین اسناد در اینباره رائيه بسیار مهمّ شاعر شیعی قرن دوم و سوم جناب عبد السلام بن رغبان معروف به ديك الجن الحمصي (٢٣٥ هـ.) است.(اینجا)
در میان متأخران نیز شاه عبد العزیز دهلوی (۱۲۳۹ هـ.) به تبع بلکه کپیبرداری از خواجه نصر الله کابلی این واقعه را در صدر مطاعن امامیه به خلیفه دوم ذکر کرده است و البته هر دو به زعم خود در پاسخ به آن جملاتی را به هم بافتهاند. (تحفه، چاپ جدید، ص ۵۲۳ ؛ السيوف المشرقة ومختصر الصواقع، ص ٥٣٨)
حدود ۸۰۰ سال پیش نیز ، حافظ ابن دحية الكلبي (٦٣٣ هـ.) به درخواست سلطان ایوبی: الملك الكامل ناصر الدين محمد بن العادل (٦٣٥ هـ.) در پاسخ به این طعن روافض رسالهای مینویسد:
"مَن أُلقِمَ الحَجَر إذ كَذَبَ وَفجَر وأسقَطَ عَدالةَ مَن قال مِن الصَّحابةِ : ماله أَهَجَر"
علی رغم عنوان پر طمطراقی که ابن دحیه برای رسالهاش انتخاب کرده، محتوای آن به معنای واقعی کلمه لا يُسمِنُ ولا يُغني من جوع است!
نکته اینجاست که ابن دحیه در مقدمهی رساله از ماجرای قلم و دوات به "بزرگترین دستاویز روافض در ذم صحابه = أكبر متعلّق الروافض في ذمّ الصحابة" یاد میکند.
تصویر زیر تنها نسخهی باقی مانده از این رساله است که توسط یکی از شاگردان ابن دحیه به املای مؤلف کتابت شده و در سال ٦٢٨ هـ. در قاهره بر مؤلف قرائت شده است. نسخه در اسکوریال به شماره ۱۱۹۰ نگهداری میشود.
شایان ذکر است این رساله اخیرا در دار الحديث الكتانية به چاپ رسیده است.
@mir_hamedhoseyn_110
بر ساحل عبقات
پیامبر رحمة للعالمين صلّی الله علیه وآله وسلّم این روزها را با دلی شکسته از بیحرمتی و بیادبی اطراف
وَعَلَى الخِلافَةِ سابَقوكَ وَما
سَـبَقـوكَ فـي أحُـدٍ وَلا بَـدرِ
📜 دیوان ديك الجن الحمصي، ص ٨٢
@mir_hamedhoseyn_110