eitaa logo
میثاق
165 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
155 فایل
کانال میثاق جهت بصیرت افزایی و معرفت افزایی پایگاه میثاق ایجاد شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
پادکست جان باز.mp3
17.46M
هر شب یک داستان عنوان کتاب: زندگینامه و خاطرات فعال فرهنگی و جانباز شهید کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ:اول، بهار 1402
پادکست جان باز.mp3
17.26M
عنوان کتاب: زندگینامه و خاطرات فعال فرهنگی و جانباز شهید کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ:اول، بهار 1402
📢 دعوت به یک تمرین عاشقانه برای تجدید عهد با امام زمان (عج) 💚 📣یک هفته تا میلاد مولایمان، امام عصر (عج) باقی مانده... بیایید این هفته را به نام او زندگی کنیم، نه فقط در دل و یا به زبان، بلکه در تمام اعمال و تصمیماتمان. 📍 تمرین ما چیست؟ ✨از امشب، به مدت هفت روز، در هر لحظه و هر کار، امام زمان (عج) را کنار خود ببینیم، ناظر بر اعمالمان، همراه و ملازممان. ✅هر انتخاب، هر سخن، هر رفتارمان را بر اساس پسند و ناپسند او تنظیم کنیم. 🛑 محور اصلی: دل را کنار بگذاریم، احساسات زودگذر را فدای حقیقت کنیم، و امام زمان (عج) را معیار زندگی خود قرار دهیم. موافقی؟! 😉 قبل از هر سخن بپرسیم: آیا این حرف، مورد رضایت امامم هست؟🧐 قبل از هر عمل بپرسیم: آیا این کار، او را خشنود می‌کند؟🤨 اگر جواب منفی است، 👈سکوت کنیم، ترک کنیم، تغییر کنیم. 🔹 چه کسانی آماده‌اند این تمرین را انجام دهند؟ اگر آماده‌ای، از همین لحظه بسم‌الله..🤝 با رمز یا مهدی ادرکنی شروع می کنیم🙃🙂 ❤️✨
هر شب یک داستان واقعی 🌺همنشین حضرت داوود علیه السلام در بهشت🌺 🆔 @dastanak_ir روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!» پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود. 📚(داستانهای شهید دستغیب ص ۳۰- ۳۱) ــــــــــــــــــ ☑️با داســـتانڪــــبدرخشید👇 🆔 @dastanak_ir
🍃🌹🍃 🔰چرا انقلاب کردیم؟
جنایات پهلوی قسمت هشتم.mp3
4.41M
🍃🌹🍃 🔰جنایات پهلوی قسمت هشتم
💞 🌱مهرتو را خدا به گِل و جانمان سرشت دنیای درکنارتو یعنی خود بهشت... 🌱باید زبانزد همه دنیا کنم تو را بایدکه مشق نام تورا تا ابد نوشت... 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
آیه4🌹ازسوره حمد 🌹 مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‌ (خدايى كه) مالك روز جزاست آیه 4🌹ازسوره حمد🌹 مالك = صاحب يوم الدين = روز جزا @tafsirghorangharaati
AUD-20220614-WA0023.mp3
2.27M
آیه 4 ازسوره حمد 🌺اَللّهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وعجّل فَرَجَهُم🌺 🌺اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ🌺 @tafsirghorangharaati