با امام زمان (عج) در ولادت امام حسین ( ع)
،،،،،،،،،،،،،
طی شده گرچه عمر من در پی آرزوی تو
آمده ام شکسته دل باز به جستجوی تو
داغ فِراق می کُشد عاشقِ بی قرار را
این منم ای امیدِ دل خسته ز هجرِ روی تو
حلقه به حلقه می زند بندِ بلا به دستِ من
کرده اسیر خود مرا سلسله دارِ موی تو
وقتِ نماز ناگهان یادِ تو می کند دلم
عطرِ بهشت بی گمان می چکد از وضوی تو
تا که به شوق وصلِ تو ، نامِ تو می برد دلم
قلبِ شکسته می شود زنده ز گفتگوی تو
از همه جا رها شده مرغِ دلِ شکسته ام
آمده در حریم حق ، خیمه زده به کوی تو
شوقِ وصالِ تو مرا آبِ حیات می دهد
آبِ روانِ زندگی هست روان به جوی تو
ای که مدینه رفته ای در شبِ عشق و اشتیاق
جاده به جاده می رسد قافله ام به سوی تو
آمده ، ای امید دل وقت ولادتِ حسین
شکفته مثلِ غنچه ها لعلِ لبِ نکوی تو
از نفسِ شقایقش فاطمه بوی گل گرفت
همره عطر فاطمه ، عطرِ تو هست و بوی تو
بوی تو می وزد کنون از پر و بالِ قدسیان
عرش گرفته از وفا آینه روبروی تو
هر که بساطِ خویش را باز کند به های و هو
"یاسرِ" بی قرار هم داشته های و هوی تو
oo
محمود تاری "یاسر"
روز پاسدار برتمام پاسداران انقلاب اسلامی ایران ازجمله ارتشیان. بسیجیان. سپاهیان. انتظامات. امنیتی اطلاعاتی. جانبازان وایثارگران.روحانیون.مردم ولایت مدار.و دوستداران امام حسین ع مبارک
محمود تاری:
طلوع آیه های نور ، ولادت امام حسین (ع)
---------
می رسد بر گوشِ دل گلبانگ رَحْمانِ الرَّحیم
می وزد بوی خدا ، بوی صِراطَ الْمُستَقیم
در قرائت می شوم آئینه های عشق را
می نویسم اوّل سطر اینکه ذُوالْفَضْلِ الْعَظیم
در کنار نور بودن مثل اَصْحابُ الْیَمین
دوری از خورشید یعنی رو به اَصْحابُ الْجَحیم
امتداد هر افق در بیت زهرا می رسد
این همان تفسیر گل ، تفسیر جَنّاتُ النَّعیم
بیت وحی است این _ وَ یا میعادگاه یاس ها
طور سَیْنا جلوه کرده یا که موسای کلیم
عصمت عیسی بن مریم می درخشد در زمین
یا ز دامان ولایت عشق را آمد زعیم
در میانِ پرنیان آمد حسین بن علی
می شکوفد غنچه ی لبهای او با هر نسیم
این من و این نغمه سبز اِلَیْهِ تُحْشَرون
این من و این مهر و ماه و تابش فَوْزَ الْعَظیم
بوی عطرِ عرش می آید ز چشمان حسین
گوییا جبریل گردیده ست در کویش مقیم
از حریمش در تراوش آیه ی اَللّهُ نور
رفت و آمد می کنند اهل سما در آن حریم
مهر او آورده ما را در اِلَی اللّٰهِ الْمَصیر
عشق او ما را کشاند سوی تَوّابٌ حَکیم
پاسخی روشن تر از این نیست "یاسر" پیش عقل
عشق آمد بر زبان ، فریاد زد اَجْرٌ کَریم
oo
محمود تاری "یاسر"
میلاد سقّا
بیت مولا شد جنَّت الْماوا
آمده دنیا حضرت سقّا
آمد ای یاران ساقی هر دل
یا ابو فاضل - یا ابو فاضل
مادری دارد روح دریا را
در بغل گیرد ماه زیبا را
ماه زیبایش شد به دل واصل
یا ابو فاضل - یا ابو فاضل
بوسه بر دستش می زند حیدر
چشم او مست و گیسویش محشر
عطر او دارد از رخش محفل
یا ابو فاضل - یا ابو فاضل
عاشقان عباس جلوه ی طور است
ساقی عشق و ساقی نور است
سر زده امشب این مهِ کامل
یا ابو فاضل - یا ابو فاضل
آمده یاران رحمت رایج
باب الْمراد و بابَ الْحوائج
بر در لطفش ما همه سائل
یا ابو فاضل - یا ابو فاضل
**
محمود تاری «یاسر»
محمود تاری:
نذر علمدار عشق
--------
چشم مهتاب ندیده سحری بهتر ازین
آسمان نیز ندارد قمری بهتر ازین
بانوی بیت علی صاحب فرزند شده ست
که ندارد پسر خوب تری بهتر ازین
می توان گفت که در دایره عشق و ادب
مادری هیچ ندارد پسری بهتر ازین
نخلی از نخل ولایت ثمر آورده به بار
ندهد نخل کرامت ثمری بهتر ازین
دست او دست علی ، دست علی دست خداست
نیست در عالم هستی پدری بهتر ازین
همه عالم که ندارد گهری چون عبّاس
صدفی هم که ندارد گهری بهتر ازین
روی گنجینه ی خلقت مَلک عشق نوشت
کس ندارد بخدا سیم و زری بهتر ازین
پای گهواره ی او حک شده بود از اوّل
باغ ایثار ندارد شجری بهتر ازین
خبر آمد که خدا قرصِ قمر باز آورد
نرسیده ست به عالم خبری بهتر ازین
بال و پر داد به هر عاشق افتاده ز پا
طایران را نبود بال و پری بهتر ازین
بر درخت کَرمش برگ و بَر عشق ببین
که ندارد شجری ، برگ و بری بهتر ازین
چشم تر داشت علی ، بوسه به دستش می زد
که ندیده ست کسی چشم تری بهتر ازین
یلِ میدان شجاعت پسر شیر خدا
تاکنون کس نشنیده قَدَری بهتر ازین
سفر عشق که او ساقی و سقّایش بود
ما ندیدیم به عالم سفری بهتر ازین
چشمِ مانند گلش تیر بلا را سپر است
نیست در عرصه گلها سپری بهتر ازین
عاشقی غیرِ خزان گشتن گل هیچ نداشت
عشق هم هیچ ندارد اثری بهتر ازین
جگرِ سوختگان از شرر عشق وی است
به جگرها نرسیده شرری بهتر ازین
تاج سرهای شهیدانِ بخون غلتان است
به شهیدان نبود تاج سری بهتر ازین
سائلی کن ز درِ خانه عبّاس که نیست
به دوعالم بخدا هیچ دری بهتر ازین
نظری کرده به دلها که چنین بی تابند
کس ندارد به دل ما نظری بهتر ازین
او امید دل ما در صف محشر باشد
ما نداریم امید دگری بهتر ازین
کام "یاسر" شده شیرین ز شکرخند زمان
به دهانی نرسیده شکری بهتر ازین
oo
محمود تاری "یاسر"
به نام عشق
ترمينال مداحی
هیئت مداحان تهران و حومه
همه نوع هیئت مداحی شنیده بودیم جز هیئت جامعه مداحان تهران و حومه .
اتفاقا" ایده خوبی است.
مداحانی که در حومه تهران بودند و هیئت نداشتند ، الان می توانند مباهات کنند که یک هیئت بنام آنهاست .
ما از شنبه تا جمعه ، شب هاش و روزهاش هيئت جامعه مداحان داشتیم و جای راه اندازی جلسه ی دیگری نداشتیم ،
ولی یک نفر پیدا شد و هیئت جامعه مداحان حومه تهران را راه انداخت و این مشکل را هم به لطف خدا حل کرد.
الان دیگه خیالمون از بابت مداحان حومه ی تهران هم راحت شد.
خدا را به خاطر این نعمت عظمی سپاسمندیم
یا حق
ماه بنی هاشم
ای قمر عشق سلامٌ عَلَیْک
وی سحر عشق سلامٌ عَلَیْک
ای پرِ پرواز شهادت درود
بال و پر عشق سلامٌ عَلَیْک
همره سالار شهیدان به شوق
همسفر عشق سلامٌ عَلَیْک
قافله سالار همه عاشقان
راهبر عشق سلامٌ عَلَیْک
عشق تو را برده چنین کو به کو
در به در عشق سلامٌ عَلَیْک
بر سر راهِ تو نشستم بیا
رهگذر عشق سلامٌ عَلَیْک
نخل پر از میوه ی شیرین عشق
ای شجر عشق سلامٌ عَلَیْک
حاکم دلهای امید آفرین
دادگر عشق سلامٌ عَلَیْک
دل شود از مهر تو لبریز نور
ای اثر عشق سلامٌ عَلَیْک
ای پسر با ادب بوتراب
ای پدر عشق سلامٌ عَلَیْک
دستِ تو را بوسه زده مرتضی
ای ثمر عشق سلامٌ عَلَیْک
دُرِّ ثَمین ، گوهر دریای نور
در نظر عشق سلامٌ عَلَیْک
مادر تو حضرت اُمُّ الْبَنین
ای پسر عشق سلامٌ عَلَیْک
دیده ی گلگون به صف کربلا
چشمِ تر عشق سلامٌ عَلَیْک
حضرت عبّاس فدایت شوم
ای گهر عشق سلامٌ عَلَیْک
می رسد از آینه ی علقمه
هر خبر عشق - سلامٌ عَلَیْک
سوختی از تشنگی کودکان
خون جگر عشق سلامٌ عَلَیْک
رهگذر خیمه به سمت عطش
رهسپر عشق سلامٌ عَلَیْک
ساقی هر تشنه لب و سوختی
در شرر عشق - سلامٌ عَلَیْک
«یاسرم» و دستِ تهی آمدم
سیم و زر عشق سلامٌ عَلَیْک
**
محمود تاری «یاسر»
❤️جانباز عزیز؛حضرت عشق روزت مبارک❤️
قََََِِِِِِِمََٕٕٕٕٕٔٔٔٔـٕٕٕٕٕٕٔٔٔٔٔـღٕٕٔٔــِِِٕٕٔٔٔرّّّٕٕ🚩عِِِِِِِِ٘٘٘٘٘٘شّّّّٕٕٕٕٕٕـٕٕٕٕٔٔٔٔـღٕٕٔٔـّّّّّّٕٕٕٕـٕٕٕٔٔقِِِِ٘٘٘٘
#أَلْلّٰهُمَ أَحْفِظْ قٰاْئِدَنٰاْ أِلْاِمٰاْمِ #أَلْخٰاْمِنِهْ_اِیٖ أَلْلّٰهُمَ أنْصِرْ أِلْاِسْلٰاْمِ ؤ أَلْمُسْلِمِیٖنْ
💖اللهم عجل لولیک الفرج 💖
مولود پنجم ماه شعبان
--------
بشارت جانِ جان آمد علی بن الحسین امد
بهار بی خزان آمد علی بن الحسین آمد
درخشید از افق رویش بر آمد از جنان بویش
نسیمی از جنان آمد علی بن الحسین آمد
در آغوش پدر خندان چو ماه آسمان تابان
فروغ بیکران آمد علی بن الحسین آمد
عبادت را بود زینت سعادت را بود وسعت
امام مهربان آمد علی بن الحسین آمد
به محراب دعا شمع و ، طلوع روشن جمع و
سپید جاودان آمد علی بن الحسین آمد
عزیز جان پیغمبر چراغ دیده ی حیدر
به زهرا ارغوان آمد علی بن الحسین آمد
به یثرب نور ناب آمد به هستی آفتاب آمد
چراغ آسمان آمد علی بن الحسین آمد
بیا حَبْلُ الْمَتین آمد امام چارمین آمد
ز نور حق نشان آمد علی بن الحسین آمد
دوای دردمندان و ، امید مستمندان و
امین است و امان آمد علی بن الحسین آمد
زکیّ و پاکدامن او طراوت بخش گلشن او
شمیم بوستان آمد علی بن الحسین آمد
به کُنیه بوالحسن باشد امیر انجمن باشد
کلید هر بیان آمد علی بن الحسین آمد
حقیقت را نگین است این شریعت را طنین است این
به جسم حق روان آمد علی بن الحسین آمد
نگین ، اَلْعِزَّةُ لِلَّه - نگاه روشنش چون مَه
ببین نور جهان آمد علی بن الحسین آمد
بزرگِ ساجدین است این ، وَ زَیْنُ الْعابدین است این
امیر عاشقان آمد علی بن الحسین آمد
جهان «یاسر» منوّر شد پُر از انوار کوثر شد
که نور کهکشان آمد علی بن الحسین آمد
**
محمود تاری «یاسر»
برای مهدی موعود ( عج )
---------
ای مَه و مهتاب سلامٌ عَلَیْک
روشنی آب سلامٌ عَلَیْک
منتظران دیده براه تواَند
منتظر صبح نگاه تواَند
ماه تر از ماه تویی در زمین
نَصْرُ مِنَ الله تویی در زمین
نور رخت آینه ی مطلق است
آمدنت جلوه ی جاءَالْحَق است
پرده برانداز ز رخسار خود
یک نظر انداز به بیمار خود
منتظر روی تواَم خود ببین
دربِدَر کوی تواَم خود ببین
در ره تو بی سر و سامان منم
مشتعل از آتش هجران منم
کاش به دل جلوه ی هستت رسد
دستِ تهیدست به دستت رسد
ای تو تجلّیگه نُورُالْهدی
صاحب تیغ دو دم مرتضی
در کف تو با همه ی اقتدار
فخر و مباهات کند ذوالفقار
ای پسر مقتدر بوتراب
شمس و قمر روی تو باشد ، بتاب
منجی هر غرقه به توفان تویی
منتقم خون شهیدان تویی
از تو شود خانه ی عصیان خراب
پایه ی هر فتنه و طغیان خراب
ای ز وجود تو جهان در امان
دست خداوند تویی بی گمان
می شود ای عشق امانم دهی
خیمه ی خود را تو نشانم دهی
گرچه به شوق رخ تو زیستم
« لایق دیدار تو من نیستم »
از دل من آتش بُحران ببر
گوشه ی چشمی بنما جان ببر
بی تو خزان همسفر باغ هاست
وصل تو پایان همه داغ هاست
رخ بنما چون که بهاران تویی
مژده ی جوشیدن باران تویی
باز به بار و دل ما را ببر
از دل ما غیر خدا را ببر
ساعت دلهای نرفته به حجّ
کوک شده ، کوک به وقت فرج
دیده و دلها شده در التهاب
کی فرج ات می رسد ای آفتاب
ما که دعاگوی فرج گشته ایم
مُحرم روی تو به حجّ گشته ایم
وصل تو باشد همه ی حجّ من
سوی تو زد نبض خدا سنج من
دل که شود جاذبه اش معنوی
فرق ندارد غزل و مثنوی
حجّت معبود سلامٌ عَلَیْک
مهدی موعود سلامٌ عَلَیْک
در همه جا حاضری و نیستی
غایبِ مشهود سلامٌ عَلَیْک
یوسف کنعانیِ مصر وجود
نغمه ی داوود سلامٌ عَلَیْک
ای که تویی عاشق دلداده را
مقصد و مقصود سلامٌ عَلَیْک
ای همه دریای صداقت درود
جاریِ هر رود سلامٌ عَلَیْک
انجمن آرای دلِ سالکان
طالعِ مسعود سلامٌ عَلَیْک
ای که وجود تو همه مصطفاست
احمد و محمود سلامٌ عَلَیْک
«یاسر» دلخسته به دیباچه اش
بهر تو بسرود سلامٌ عَلَیْک
**
محمود تاری «یاسر»