eitaa logo
ستیز | محمدجواد کربلایی
38 دنبال‌کننده
27 عکس
10 ویدیو
2 فایل
محمدجواد کربلایی: @Mj_K66 صفحۀ اینستاگرام: https://www.instagram.com/mohammadjavad.karbalaei/ این کانال را در بله و تلگرام هم می‌توانید با همین شناسه دنبال کنید: @MjK_Setiz
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم برای سالی که بی‌معلم به سر شد [بخش 1 از 2] سال‌هاست که عید نوروز برایم عید نیست. هرچه از کودکی و نوجوانی دورتر می‌شدم، شادی و جذابیت عید برایم بی‌معناتر می‌شد. مشکل البته به خودم بازمی‌گردد. به‌هرحال عید برایم هرسال بی‌حس‌وحال‌تر از سال قبل می‌شد. اما یک چیز بود که این سال‌های اخیر، برایم جذابیت داشت: صحبت با روح‌الله؛ اینکه زنگ بزنم به او و تبریک بگویم و چند دقیقه‌ای صدایش را بشنوم. از شما چه پنهان، اگر من هم تماس نمی‌گرفتم، او پیش‌دستی می‌کرد و شرم بر من که رسم ادب از او نیاموختم. بد است، اما اهل این هم نبودم که سال را با عهدی آغاز کنم که تا پایان سال به کجا برسم و چه کنم و چه شوم. اما این یکی‌دو سال آخر، چیزی در گوشه ذهنم برجسته بود و آن اینکه بعد از پایان خدمت سربازی، دوباره بروم سراغ روح‌الله، زانو بزنم و مثل بچه آدم شاگردی کنم. با اینکه کم با او دم‌خور نبودم، اما از بسیاری از کلاس‌هایش مطلع نبودم. تازه بعد از رفتنش بود که فهمیدم به زندان هم می‌رفته و برای زندانیان سخنرانی می‌کرده. اما آن‌قدر که می‌دانستم، بسیاری از کلاس‌هایش پس از مدتی لغو می‌شد؛ به‌دلیل تنبلی شاگردانی چون من. همان بهره‌ای هم که هریک از ما از او بردیم، زندگی ما را دگرگون کرد، اما با این حسرت چه می‌توان کرد که کاش بیش از این‌ها به حرف او خوانده بودیم و نوشته بودیم تا بیشتر می‌فهمیدیم و قدمی برمی‌داشتیم. روح‌الله رفت و این حسرت برای همیشه با من ماند و حالا چه بسیار صبح‌هایی که با یاد او برمی‌خیزم و بغض امانم را می‌برد. یادم نمی‌رود آخرین‌باری را که به کلاسش رفتم؛ آمیخته‌ای منسجم از فلسفه و علوم اجتماعی و ادبیات و هنر را به ما می‌آموخت. حجم کتاب‌هایی که برای خواندن به ما تکلیف می‌کرد و نوشته‌هایی که از ما می‌خواست، در اصل زیاد نبود، اما در این روزگار بی‌همتی و تن‌آسایی که تن‌پرورانی چون من حاصلش هستیم، زیاد و ناشدنی جلوه می‌کرد و درنهایت یک‌به‌یک از کلاس بازمی‌ماندیم. @mjk_setiz