هر كه آيد بر سر اين سفره
و خوان حسين
مـےشود همواره و پيوسته
مهمان حسين
حـرّ شبی آمد بہ مهمانیِ
سلطانِ عطش
شد بہ قصرِ ڪربلا پيوستہ
دربانِ حسين
#روزچهارمبهنامحرریاحی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞|نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم
⚜نِعمَ الاَمیر⚜
🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا
🌀کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
⭕️با حضور:
🔅نوجوانان و نوگلان حسینی
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
به سرِ خیابان که رسیدیم، راهش را به سمت مسیرِ منتهی به ساحل کج کرد. با تعجب پرسیدم: «مگه نمیخوای هدیه بخری؟» سرش را به نشانه تأیید تکان داد و با لبخندی مهربان گفت: «چرا! ولی حالا عجلهای نیس! راستش اینجوری گفتم که با هم بیایم بیرون، باهات حرف بزنم! حالا موقع برگشت میریم یه چیزی میخریم.» میدانستم که میخواهد در مورد آقای عادلی و تصمیمی که باید در موردش بگیرم، صحبت کند، اما در سکوت قدم میزد و هیچ نمیگفت. شاید نمیدانست از کجا شروع کند و من هم نمیخواستم شروع کنم تا مبادا از آهنگ صدایم به تعلق خاطری که در دلم شکوفه زده بود، پی ببرد.
در انتهای مسیر، آبی مایل به سبزِ خلیج فارس نمایان شد و با بلند شدن بوی آشنای دریا، عبدالله هم شروع کرد: «الهه! فکراتو کردی؟» و چون سکوتم را دید، خندید و گفت: «دیگه واسه من ناز نکن! ما که با هم رودرواسی نداریم! با من راحت حرف بزن!» از حرفش من هم خندیدم ولی باز هم چیزی نگفتم. با نگاه عمیقش به روبرو، جایی که دریا خودش را روی ساحل میکشید، خیره شد و ادامه داد: «الهه جان! مجید پسر خیلی خوبیه! من خودم قبولش دارم! تو این چند ماهه جز خوبی و نجابت چیزی ازش ندیدم! مردِ آروم و صبوریه! اهل کار و زندگیه!»
هر چه عبدالله بر زبان میآورد، برای من حقیقتی بود که با تمام وجود احساس کرده بودم، هرچند شنیدن دوباره این نغمه گوشنواز، برایم لذت بخش بود. ساکت سر به زیر انداخته بودم تا باز هم برایم بگوید: «الهه! وقتی اون روز تو خواستگاری داشت با بابا حرف میزد، من از چشماش میخوندم که مرد و مردونه پای تو میمونه!» از شنیدن کلام آخرش، غروری شیرین در دلم دوید و صورتم را به لبخندی فاتحانه باز کرد که با دست اشاره کرد تا روی نیمکتِ کنار ساحل بنشینم.
#قسمت_صدـو_سیـوـپنج
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
آﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ (رحمة الله عليه) :
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻮﯾﺖ ﻧﺮﺳﯿﺪ، ﻣﮕﺮ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﻣﻄﻬﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ علیه السلام ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ، «این کتیبه های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده اند، ما را شفاعت می کنند».
#محرم
#امام_حسین
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🔴 در فرزندانتان باید بذر تفکر و
احساس همکاری، صمیمیت،
دوستی و رفاقت کاشته شود
⬅️ تا در بزرگسالی انسان هایی همراه، همدل و صمیمی باشند.
میوه نهال "خشم و نفرت" کودکی در بزرگسالی «عناد» است.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی (قاری
سرشناسی که فدای قرآن ناطق شد)
📌 برَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی (شهادت ۶۱ق)، از شهیدان واقعه کربلا و قاری سرشناس کوفه بود که در مسجد کوفه به تدریس قرآن اشتغال داشت. وی از شیعیان و ارادتمندان خاص اهل بیت پیامبر (ص) و ازتابعین و یاران
🚩 امیرالمؤمنین و از یاران امام حسین (ع) بود. مجادلۀ او قبل از جنگ، با عمر سعد، ابوحرب، یزید بن معقل و کوفیان، نشان از شجاعت او در کلام و در دفاع از خاندان پیامبر (ص) دارد.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
کنار هم نشستیم و او با لحنی برادرانه ادامه داد: «اینا رو گفتم که بدونی من به مجید ایمان دارم! ولی اینا هیچ کدوم دلیل نمیشه که تو یه سِری از مسائل رو نادیده بگیری!»
و در برابر نگاه پرسشگرم، با حالتی منطقی آغاز کرد: «الهه! منم قبول دارم که اونم مثل ما مسلمونه! منم میدونم خیلی از مصیبتهایی که الان داره کشورهای اسلامی رو تضعیف میکنه، از تفرقه ریشه میگیره! منم میدونم که رمز عزت امت اسلامی، اتحاده! اما دلم میخواد تو هم یه چیزایی رو خوب بدونی! تو باید بدونی که اون مثل تو نماز نمیخونه! مثل تو وضو نمیگیره! شاید یه روز به یه مناسبتی لباس مشکی بپوشه و بخواد عزاداری کنه، یه روز هم جشن بگیره! شاید یه روز بخواد کلی هزینه کنه تا بره زیارت و بخواد تو هم باهاش بری و هزار تا مسئله ریز و درشت دیگه که اگه از قبل خودتو آماده نکرده باشی، خیلی اذیت میشی!»
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
همچنانکه با نوک پایم ماسههای لطیف ساحل را به بازی گرفته بودم، گوشم به حرفهای عبدالله بود که مثل طعم تلخ و گسی در مذاق جانم نقش میبست که سکوت غمگینم، دلش را به درد آورد و گفت: «الهه جان! من اینا رو نگفتم که دلِ تو رو از مجید سرد کنم! گفتم که بدونی داری چه مسیر سختی رو شروع میکنی! من اطمینان دارم که اگه بتونی با این مسائل کنار بیای، دیگه هیچ مشکلی بین شما وجود نداره و کنار هم خوشبخت میشید! این حرفا رو به تو میزنم، چون خیالم از مجید راحته! چون اون روز وقتی به بابا قول داد که هیچ وقت بخاطر اختلافات مذهبی تو رو ناراحت نکنه، حرفش رو باور کردم. چون معلوم بود که نه شعار میده، نه میخواد ما رو گول بزنه! ولی میخوام تو هم حداقل به خودت قول بدی که هیچ وقت اجازه ندی تفاوتهای مذهبی، اختلافِ زندگی تون بشه!»
#قسمت_صدـو_سیـوـشش
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
آیت الله بهاءالدینی (رحمة الله عليه) : دستگاه #امام_حسین علیه السلام فوق فقه است… نباید به دستگاه امام حسین علیه السلام اهانت شود، این عزاداری ها احیا کننده نماز و مساجد است.
#محرم
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
⭕️توقع بیجا و بالاتر از توان فرزند ممنوع
❇️والديني كه شخصيت كمال گرا دارند و علاقمند هستند، فرزنداني كامل و بدون عيب و نقص داشته باشند.....
⚠️به دليل سطح انتظار فراتر از توان فرزندشان زمينه اضطراب و افسردگي را در آن ها ايجاد مي كنند.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
#رمان
جان شیعه
#فصل_اول
نگاهم را از زمین ماسهای ساحل برداشتم و به چشمان نگران و مهربانش دوختم: «عبدالله! اما حرف دل من یه چیز دیگهاس!»
از جواب غیر منتظرهام جا خورد و من در مقابل نگاه کنجکاوش با صدایی که از عمق اعتقادم بر میآمد، ادامه دادم: «عبدالله! من همون شبی که اجازه دادم تا بیاد خواستگاری، به خودم قول دادم که اجازه ندم این تفاوتِ مذهبی باعث ذرهای دلخوری تو زندگی مون بشه. چون میدونم اگه این اتفاق بیفته، قبل از خودم یا اون، خدا و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) رو ناراحت کردم. چون خوب میدونم هر چیزی که مایه اختلاف دو تا مسلمون بشه، وسوسه شیطونه و در عوض اون چیزی که دلِ خدا و پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) رو شاد میکنه، اتحاد بین مسلمون هاس! اما من از خدا خواستم کمک کنه تا اونم به سمت مذهب اهل تسنن هدایت بشه!»
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
سپس در برابر چشمان حیرت زدهاش، نگاهم را به افق شناور روی دریا دوختم و مثل اینکه آینده را در آیینه آب ببینم، با لحنی لبریز ایمان و یقین پیشبینی کردم: «عبدالله! من مطمئنم که این اتفاق میافته! میدونم که خدا به هردومون کمک میکنه تا بتونیم راه سعادت رو طی کنیم!»
با صدایی که حالا بیشتر رنگ شک و تردید گرفته بود تا نصیحت و خیرخواهی، پرسید: «الهه! تو میخوای چی کار کنی؟»
لبخندی زدم و با آرامشی که در قلبم موج میزد، پاسخ دادم :«من فقط دعا میکنم! دعا میکنم تا دلش به سمت سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هدایت شه و مذهب اهل سنت رو قبول کنه! دعا میکنم که به خدا نزدیکتر شه! میدونم که الان هم یه مسلمون معتقده، ولی دعا میکنم که بهتر از این شه!»
و پاسخم برایش اگرچه غافلگیرکننده، اما آنقدر پُر صلابت بود که دیگر هیچ نگفت.
#قسمت_صدـو_سیـوـهفت
ادامه دارد ...
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
حاج میرزا اسماعیل دولابی (رحمة الله عليه) :
محبت و عزاداری برای #امام_حسین علیه السلام انسان را زود به مقصد می رساند. کلنا سفن النجاه و سفینه الحسین اسرع. همه ی ما اهلبیت کشتی نجاتیم ولی کشتی امام حسین علیه السلام سریعتر است . هنگام عزاداری انسان در دلش را باز میکند و امام حسین علیه السلام داخل میشوند.
#محرم
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
⭕️سرکوب و سرزنش ممنوع
❇️اگر نقد واصلاحی هم به کودک داشته باشیم باید درقالب تأیید باشد.
⚠️والدین نباید به هیچ عنوان کودک را تکذیب و سرزنش کنند، ایراد بگیرند وعیب کارش را دائما به او بگویند.
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
4_5791735223670538702.mp3
12.26M
✅👆این ویس رو تا آخر گوش کنید واقعاعالی هست👌👌
🔰آتش به اختیاری و جنگ فرهنگ
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
سلام خدمت اعضای گرامی کانال
ان شاالله ادامه رمان «جان شیعه»
پس از شب هفتم امام حسین (علیه السلام) در کانال بارگذاری خواهد شد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
مصطفی رحماندوست: اگر مادران در شبهای ماه محرم، لالاییهایی مانند «لالایی عاشورا» را برای بچههایشان بخوانند، در درازمدت خاطره آن در ذهن کودکان میماند و تاثیرگذار خواهد بود.
«لالایی عاشورا»
مدینه بود و غوغا بود
اسیرِ دیوِ سرما بود
محمد سر زد از مکه
که او خورشیدِ دلها بود
لا لا خورشیدِ من لا لا
گلِ امیدِ من لا لا
خدیجه همسرِ او بود
زنی خندان و خوش خو بود
برای شادی و غم ها
خدیجه یارِ نیکو بود
لا لا لا شادیم لا لا
غمم آزادیم لا لا
خدا یک دخترِ زیبا
به آنها داد لا لا لا
به اسمِ فاطمه زهرا
امیدِ مادر و بابا
لا لا لا کودکم لا لا
قشنگ و کوچکم لا لا
علی دامادِ پیغمبر
برای فاطمه همسر
برای دخترِ خورشید
علی از هر کسی بهتر
چراغِ خانه ام لا لا
گلِ گلدانِ من لا لا
علی شیرِ خدا لا لا
علی مشکل گشا لا لا
شبِ تاریک نان می برد
برای بچه ها لا لا
لا لا مشکل گشای من
گل باغِ خدای من
حسن فرزند آنها بود
حسن مانندِ بابا بود
شهیدِ زخم دشمن شد
حسن یک کوه تنها بود
لا لا کوه بلند من
تو شیرین تر ز قند من
علی فرزند دیگر داشت
جوانی کوه پیکر داشت
همیشه حضرت عباس
به لب نامِ برادر داشت
لا لا نازک بدن لا لا
عصای دستِ من لا لا
گلِ پرپر حسینم کو
گلِ سرخ و گل شب بو
کنار رود و لب تشنه
تمامِ غنچه های او
لا لا لا غنچه ام لا لا
لا لا لا لا گلِ تنها
حسین و اکبرم لا لا
علی اصغرم لا لا
کجایی عمه جان زینب
سکینه دخترم لا لا
لا لا لا لا گل لاله
نکن گریه نکن ناله
شبی سرد است و مهتابی
چرا گریان و بی تابی
برایت قصه هم گفتم
چرا امشب نمی خوابی
لا لا لا جان من لا لا
گل باران من لا لا
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
🆔 @mjkh_ir
#موج_خروشان برای رشد تفکر