eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
153 دنبال‌کننده
827 عکس
170 ویدیو
3 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
به غیر تو که به تن کرده‌ای تماشا را ندید چشم کسی ایستاده دریا را بگو فضایل خود را که نور چهرهٔ تو گرفته است ز ما فرصت تماشا را به احترام تو باید فرات برخیزد بزن به آب دوباره عصای موسی را برای آن‌که شفا گیرد از تو موج علیل بخوان بر آب، حدیث لب مسیحا را چه آب را برسانی، چه تشنه برگردی تو فتح می‌کنی آخر تمام دل‌ها را و آب مهریهٔ فاطمه‌ست، می‌دانیم چه ظالمانه ربودند حق زهرا را! بکار دست خودت را، که پر شکوفه کند اذان روشنِ گلدسته‌های فردا را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/837@ShereHeyat@mkomeit
علیه‌السلام 🔹طواف نور🔹 سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین» درود الهی بر آن خُلق نیکو سلام محمّد بر آن خوی شیرین نماز از خضوعش به پرواز آید دعا از نفس‌های او بسته آذین به سجاده‌اش آسمان آورد سر به ذکر دعایش خدا گوید آمین سلام خدا بر خضوع و خشوعش قیام و قعود و رکوع و سجودش درود خداوند حَیّ جلیلش به قدر و کمال و جمال جمیلش عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار اگر بوسه بر دست آرد خلیلش عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا طواف آرد از چارسو جبرئیلش سلاطین غلامش، خواتین کنیزش طوایف مریدش، قبایل دخیلش حَجَر شاهد عزت و اقتدارش هشام بن عبدالملک‌ها ذلیلش بسا تخت شاهی فرو رفت در گل کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟ «هشام» استلام حجر تا نماید در آن ازدحامِ خلایق نشاید نه قدری که از وی شود قدردانی نه کس بود تا کس بر او ره ‌گشاید به ناگاه دیدند آمد جوانی که پیوسته او را حَجَر می‌ستاید گشودند حُجّاج از چار سو، ره که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید یکی خواست تا سر به پایش گذارد یکی رفت تا جان نثارش نماید یکی گفت نامش چه باشد هشاما! - حسد را نگر- گفت: نشناسم او را به ناگه «فرزدق» خروشید در دم که: این است نجل رسول مُکَرّم! تو چون می‌کنی در مقامش تجاهل؟ من او را بِه از خویشتن می‌شناسم نماز است بی او گناه کبیره ثواب است بی او خطای مسلّم تعالیم اسلام از اوست جاری قوانین توحید از اوست محکم چراغی‌ست بر قلۀ آفرینش امام است بر جملۀ خلق عالم سلام و رکوع و سجود است از او قنوت و قیام و قعود است از او امامی‌ست کو را اُمَم می‌شناسد کریمی‌ست کو را کرم می‌شناسد صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم طواف و مطاف و حرم می‌شناسد بیابان مکه، منا، خیف، مشعر سماوات و لوح و قلم می‌شناسد زمین می‌شناسد، زمان می‌شناسد عرب می‌شناسد، عجم می‌شناسد یم و قطره و ماه و خورشید، او را به ذات الهی قسم می‌شناسد سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش مسلمان بود هر که داند امامش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5447@ShereHeyat@mkomeit
علیه‌السلام 🔹فجر امید🔹 مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار جام بر کف، خنده بر لب، می‌پرست آمد بهار در مسیرش مخمل سبز چمن گسترده‌اند حلّه رنگینِ یاس و یاسمن گسترده‌اند باغ باید در قدومش عنبر‌افشانی کند هدهد شهر سبا، بال و پرافشانی کند ماه بَذر نقره پاشد، گوهرافشانی کند آفتاب از مشرق گیتی زرافشانی کند تا ببیند آسمان اوج و فرود عشق را تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را انتظار عاشقان فجر امید دیگری‌ست روشنی‌بخش جهان صبح سپید دیگری‌ست در بهار آرزو عید سعید دیگری‌ست زاد‌روز سید سجاد عید دیگری‌ست عید تقوا و عدالت، عید آزادی رسید جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوه‌گر عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوه‌گر حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوه‌گر مطلع‌الفجر اجابت از دعایش جلوه‌گر لیلة‌القدر امامت، ناز‌پرورد حسین از دو عالم آشنا‌تر با غم و درد حسین آن که آیین وفا را جلوه بخشید و جلا شاهد بزم و شهادت، یادگار کربلا روح ایمان و عبادت، اسوۀ اهل ولا خطبه‌خوان بی‌نظیر و... خسته از شام بلا راهبان کعبۀ آزادی و عشق و جهاد پاسدار مکتب توحید و عدل و اتحاد دفتر آزادگی با سعی او شیرازه شد از گلاب اشک او گلزار ایمان تازه شد عشق عالم‌گیر شد، عرفان بلندآوازه شد آسمان در حیرت از آن صبر بی‌اندازه شد چون دم پاک مسیحا خطبه‌های شام او زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او گر چه عمری حسرت ایام را در دل نهفت گر چه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت دشمن از اندیشۀ بیدار‌باش او نخفت از قیام روز عاشورا سخن بی‌پرده گفت لاله‌های دشت خون را باغبانی کرد و رفت نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیده‌ای ای که در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیده‌ای گریۀ صبح و مناجات شبش را دیده‌ای صبر طاقت‌سوز و سعی زینبش را دیده‌ای موج‌زن دریای خون را دیده‌ای تا کربلا در رکابش یک چمن گل چیده‌ای تا کربلا ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتاده‌ایم چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتاده‌ایم خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتاده‌ایم ما مگر از چشم آن دریای نور افتاده‌ایم ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دل‌های ما سینه‌ها آتش گرفت و تنگ شد دل‌های ما ای مدینه! باز در کوی تو منزل می‌کنیم باز از دریای حسرت رو به ساحل می‌کنیم پشت دیوار بقیعت خاک را گِل می‌کنیم نور زهرا را چراغ روشنِ دل می‌کنیم ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل» ای مدینه! ما که با گل‌ها تبسم ‌می‌کنیم در خیال خود تو را هر شب تجسم می‌کنیم گر بخوانی در حضورت دست و پا گم می‌کنیم با نسیم صبحدم، گاهی ترنم می‌کنیم جلوۀ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5446@ShereHeyat@mkomeit
💠 میخانه کربلا دلدار رسیده با دو تا دلداده میخانه ی کربلا به راه افتاده سجاد و ابوالفضل و حسین آمده اند پیر آمده با ساغر و با سجاده 🔺 @mkomeit
نسل خورشید ای خنجرِ آب دیده، ما تشنۀ کارزاریم لب‌بسته زخمیم اما در خنده، خون‌گریه داریم تا سر زند آفتابی، هرگز ندیدیم خوابی از چشم سرخِ شرابی، پیداست شب‌زنده‌داریم با سمِّ اسبان تکاندیم از کوه‌ها خستگی را ماییم از نسل خورشید، برقله‌ها تک‌سواریم تا کاروانِ پس از ما، پیدا کند راه از چاه یا رد پا یا که پایی در جاده جا می‌گذاریم هرچند حالا خموشیم، وقتش رسد می‌خروشیم یک روز خرما فروشیم، یک روز بالای داریم «اِمشُوا اِلَی المَوتِ مَشیا...» این است جانبازی ما یعنی که فرزندِ حیدر لب تر کند ذوالفقاریم ✍🏻 🏷 | @Shere_Enghelab @mkomeit
بسم الله الرحمن الرحیم کیستی ای که چنین بوی علی را داری روی چشمان خود اَبروی علی را داری پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم بسکه در خویش سر و روی علی را داری در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری بین سجاده‌ی تو عشق نفس می‌گیرد شاخه‌ای از گلِ شب بوی علی را داری هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*  که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری نخ تسبیح تو ما را به خداوند رساند ای که در قرب هیاهوی علی را داری کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند چشم بد دور که بازوی علی را داری ما در این معجزه تصویر علی را دیدم آمدی و همه تکثیر علی را دیدیم اِذن اگر بود به شمشیر نشان می‌دادی دشت را با دَمِ تکبیر تکان می‌دادی اِذن اگر بود علی را به اُحد می دیدند وقت تفریح به میدان هیجان می‌دادی یا حسن می‌شدی و قلب  جمل می‌لرزید بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان می‌دادی اذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش با دَمِ تیغ چه حالی به یلان می‌دادی تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر.‌‌.. ...ملک‌الموت در این معرکه جان می‌دادی تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند صبر می‌کردی و بر مرگ امان می‌دادی گرچه تیغی نزدی  جامع‌الاضادِ  زمین درس مَردی و شرافت به جهان می‌دادی در مناجاتِ تو شمشیر علی را دیدیم با تو الطاف نفسگیر علی را دیدیم من که از خاک خرابات توام بسم‌الله سائلِ کوچه‌ی خیراتِ توام بسم‌الله که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم آمدم بر سرِ میقاتِ توام بسم‌الله یا سعید ابن جُبَیرت بشوم داد زنم جرعه ای تشنه‌ی آیات توام بسم‌الله روزیِ مات سعیدا عاش سعیداً با توست چشم بر زلفِ عنایات توام بسم‌الله گرچه  پنهان زِ همه خادم حجاج شدی کعبه‌ای رو به ملاقات توام بسم‌الله که مرا اهل سحرهای خداوند کنی سالها پای مناجات توام بسم‌الله مصحف فاطمه را مصحف تو معنی کرد با صحیفه همه شب مات توام بسم‌الله خط به خط پیش تو تعبیر علی را دیدیم سال‌ها اشکِ سرازیر علی را دیدیم (حسن لطفی ۴۰۱/۱۲/۰۶) @mkomeit
🔺 بمناسبت اعیاد شعبانیه غافل مشوید از مقام صلوات پر نور ترین است کلام صلوات بر حضرت صاحب الزمان هدیه کنیم یک حلقه ی گل به انضمام صلوات @mkomeit
بسم الله الرحمن الرحیم بند✅ اومده اونیکه خیرالعباده سیدوساجدین آقام سجاده ملیح و قشنگه صورت ماهش خدابه آقامون یه هدیه داده صورت قشنگش شبیه یاس می مونه هیبته نگاهش مثل عباس می مونه (تهنیت بگید به زهرا)س بند✅✅ مُهرعشقت آقا خورده به سینه کتاب صحیفت به دل می شینه مکارم الاخلاق تو آقا جون الگوی کامل دل بی کینه هرکی حاجت داره صحیفه رو بخونه شیوه ی درست زندگی رو بدونه (تهنیت بگید به زهرا)س بند✅✅✅ الگوی کامل عبد خدایی غرق ذات حقو زغیر جدایی توشب میلاد پر از شکوهت با دست خالی من میام گدایی آقا با کربلا حاجتمو روا کن شب جمعه منو راهیه کربلا کن (تهنیت بگید به زهرا)س ۱۴۰۱/۱۲/۰۶ ۱۵:۱۷" @akarbalaei @mkomeit
علیه‌السلام 🔹شمشیرِ دعا🔹 سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟ نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟ اگر به مصلحتی چند روز بیمار است برای هر چه که درد است او دوا دارد مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد بپرسد از حجرالاسود از ولایت او هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد علی‌ست اسم و علی رسم او، بپرس از شب که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟ بپرس کوچه به کوچه کدام شب‌گرد است که سفره‌های یتیمان از او غذا دارد.. فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد رسول کرب‌وبلا، وارث حسین چه گفت؟ که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5448@ShereHeyat@mkomeit
💠 نشیب و فراز نشیب دست من است و فرازهای دعایت مرا به قله ببر باز پا به پای دعایت دوباره می پرم از خاک تا حوالی افلاک کبوترانه مرا می برد هوای دعایت خداشناسی من خوب نیست حضرت سجاد مرا ببر به تماشای ربنای دعایت شبیه رود می افتم به راه ، ایست ندارم چقدر سعی به من می دهد ، صفای دعایت صحیفه پنجره ای باز کرده است به رویم گل امید به من می دهد خدای دعایت ! چه معجزه ست که اینگونه ناپدید نموده گناههای مرا، اشک ، لابلای دعایت ؟ نبوده است فقط باب حاجت دل خسته نشاط داده به ما عطر دلگشای دعایت ز نغمه های زمینی ملول می شود آدم چقدر شور به ما می دهد نوای دعایت تمام می شود این شعر ، می رسیم به نقطه. نمی رسیم ولیکن به انتهای دعایت... @mkomeit