#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹بیتو جمعهای دیگر گذشت...🔹
با توام ای دشت بیپایان سوار ما چه شد
یکه تاز جادههای انتظار ما چه شد
آشنای «لا فتی الا علی» اینجا کجاست؟
صاحب «لا سیف الا ذوالفقار» ما چه شد؟
چارده قرن است، چل منزل عطش پیمودهایم
التیام زخمهای بیشمار ما چه شد؟
چشم یوسف انتظاران را کسی بینا نکرد
روشنای دیدۀ امّیدوار ما چه شد؟
ذوالجناحا! عصر ما چون عصر عاشورا مباد
دشت را گشتی بزن، بنگر سوار ما چه شد؟
باز ای موعود! بیتو جمعهای دیگر گذشت
کُشت مارا بیقراری! پس قرار ما چه شد؟
مینشینم تا ظهور سرخ مردی سبزپوش
آن زمان دیگر نمیپرسم بهار ما چه شد؟
📝 #مهدی_جهاندار
@mkomeit
سائل بی دست وپایم حال زارم را ببین
باز هم کردم ضرر، دارو ندارم را ببین
درب بیچاره سرا شد باز،من هم ٱمدم
خویش را بیچاره کردم روزگارم را ببین
یاد آن دوران که آه و سوز و اشکی داشتم
سرد و خشک افتاده ام حال خمارم را ببین
پیش مردم رو سفیدم پیش تو رسوا ترین
اعتبار باطن بی اعتبارم را ببین
ای پناه امن عبد پر گناه بی پناه
حاصلم بی حاصلی شد کوله بارم را ببین
تا دلم شد خانه شیطان شدم خانه خراب
خانه ی سرد دل بی بند و بارم را ببین
بی تو کم آورده ام بدجور خوردم بر زمین
حاصل رحمان گریزی و فرارم را ببین
من به خود بد کرده ام، خود کرده را تدبیر نیست
حد بزن اما دل امیدوارم را ببین
با حسینت آمدم ردم نکن جان حسین
بار من را نه شکوه دادیارم را ببین
وای از آن دم که هلال آمد و صیادی خبیث
داد زد دیر آمدی اما شکارم را ببین
#علی_اکبر_نازک_کار
@mkomeit
#شعر_توحیدی
#مناجات
#غزل
🔹بحر کرم🔹
گر چه با کوه گرانسنگ گناه آمدهایم
لیک چون سنگ نشان بر سر راه آمدهایم
بر سیهکاری ما هر سر موییست گواه
گر چه خاموش ز اقرار گناه آمدهایم...
شب ظلمانی ما نامهسیه چون مانَد؟
که به جولانگه آن رویِ چو ماه آمدهایم
سبز کن بار دگر مزرع بیحاصل ما
گر چه مستوجب آتش چو گیاه آمدهایم...
جان ما را به نگهبانی عصمت دریاب
که ز کوتهنظری بر لب چاه آمدهایم
رحم کن بر نفَس سوختۀ ما یارب!
که در این راه، عنانریز چو آه آمدهایم
نیست ممکن که شود خدمت ما پا به رکاب
با قدِ خم شده آخر همه راه آمدهایم...
پاک کن از خودی، آیینۀ خودبینی ما
که به درگاه تو از خود به پناه آمدهایم...
نیست انصاف، نظربسته گذشتن از ما
به امیدی به سر راه نگاه آمدهایم
«صائب» این آن غزل «حافظ» والا گهر است:
«که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم»
📝 #صائب_تبریزی
@mkomeit
#شعر_توحیدی
#غزل
🔹نتوان وصف تو گفتن🔹
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نمایندۀ فضلی تو سزاوار ثنایی
بری از رنج و گدازی بری از درد نیازی
بری از بیم و امیدی بری از چون و چرایی
بری از خوردن و خفتن بری از شبه و شبیهی
بری از صورت و رنگی بری از عیب و خطایی
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
نبُد این خلق و تو بودی، نبود خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی نه بکاهی نه فزایی
همه عزّی و جلالی همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری همه جودی و جزایی
همه غیبی تو بدانی همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی همه کمّی تو فزایی
اَحدٌ لَیسَ کمِثلِه صَمدٌ لیس له ضِد
لَمِنَ المُلک تو گویی که مر آن را تو سزایی
لب و دندان «سنایی» همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بودش روی رهایی
📝 #سنایی_غزنوی
@mkomeit
هدایت شده از شعر هیأت
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
آنان همه از تبار باران بودند
رفتند ولی ادامه دارند هنوز
#هادی_فردوسی
✅ @ShereHeyat