eitaa logo
مجمع کمیت قزوین
154 دنبال‌کننده
836 عکس
172 ویدیو
4 فایل
اولین کانال انتشار آثار شعرای آئینی استان قزوین کانون شعر و ادب دفتر آستان قدس رضوی قزوین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مشعر قزوین
24.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد تا که ثناى حضرت سیده نسا کند 🔹حجت‌الاسلام والمسلمین 🚩 توسل هنرمند به روح‌القدس برای خلق اثر هنری 🔻رویداد دختران فاطمه 💠 خیمه بانوان هنرمند هیأتی @kheymeArt @mashareqazvin
💠 (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) «مَا أَصَابَكُمْ مِنْ مَرَضٍ أَوْ عُقُوبَةٍ أَوْ بَلَاءٍ فِي الدُّنْيَا فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَثْنِيَ عَلَيْهِمْ الْعُقُوبَةَ فِي الْآخِرَة» هر بیماری یا گرفتاری یا بلایی که در دنیا به آن دچار می‌شوید، نتیجه اعمال ناپسندی است که خود‌تان انجام داده‌اید، (اما با این حال) خداوند متعال بزرگوارتر از آن است در آخرت هم، برای این اعمال ناپسند شما را عقوبت نماید. 📗 الدعوات للراوندی، ص۱۶۷ 🔹کفارۀ گناهان🔹 ای در دلِ تو زلال ایمان جاری ای زخمِ زمانه بر وجودت کاری دامان صبوری، اگر از کف ندهی کفارۀ معصیت شود بیماری 📝 @ShereHeyat
ایرانِ سربلند ای کشور تمدن و فرهنگ بی‌گزند ای کشورِ به آشتی و مهر پای‌بند ای ملکِ مهربانی و ای داعی به خیر ای کشورِ نصیحت و اندرز و وعظ و پند عزم تو را به غیر ملک نیست در نگاه خاکِ تو را به غیر فلک نیست در کمند تو مادری برای همه بچه‌های خویش گر کودک و جوان و اگر پیر و سالمند گشتند سربلند بسی در پناه تو جز آن‌که را نصیحت تو نیست سودمند ای پرچمِ سه رنگ تو تیغِ دودَم‌نما بهرِ خداگریزترین‌های خودپسند تو شعله‌ای و خصمِ تو یک مشت خار و خس تو آتشی و دشمنِ تو دانه‌ای سپند از تیغ و خون نگشت نشابور سرنگون از گرد و خاک نیست ملول ارگ بیرجند از باد نیست دشت مغان را شکایتی از برف نیست کوهِ دماوند را گزند آری نسیمِ صبح، هزاران بهار کاشت نجوای تو به گوشِ منِ شخصِ دردمند گفتی که باز هم خبر خوب می‌رسد گفتی که دوستانِ تو از راه می‌رسند تا از دیار پاک رسیدند عاشقان گفتم خوش آمدید به ایران سربلند ✍🏻 (شهریار) 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
علیه‌السلام 🔹جان جهان🔹 گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود رمز آزادی توحید به زندان تو بود دوستان اشک فشانند به یاد تو همه خنده‌زن خصم اگر از دیدهٔ گریان تو بود آه پنهان تو از محبس در بسته گذشت که جهان را سخن از ناله و افغان تو بود دامن خاک کجا روی نکوی تو کجا؟ ای که هر عرش‌نشین دست به دامان تو بود تا گریبان افق با نفس صبح شکافت مرغ شب آه کشان سر به گریبان تو بود داد فرمان، ز چه بر قتل تو هارون در حبس؟ ای که آزادی، سر در خط فرمان تو بود از چه در برق مناجات تو افلاک نسوخت؟ ای که سوز همه از سینهٔ سوزان تو بود شب تاریک که هر خانه چراغی دارد شعلهٔ آتش دل، شمع شبستان تو بود تو که بر پیکر بی‌جانِ جهان، جان بودی از چه بر تختهٔ در، پیکر بی‌جان تو بود... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1354@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹یوسف فاطمه🔹 ای بنای حرم عدل و امان را بانی ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند ای تو در منزلت و قدر، علی را ثانی تو اَمینُ‌اللَّهی و بر درِ بیتُ‌الشَّرَفت هست جبریل امین را شرف دربانی آن جمال ملکوتی که تو داری، به مَلَک، از تماشای رُخت دست دهد حیرانی تویی آن جلوه که تابید به موسی در طور تو مسیحایی و داری نفسی رحمانی تویی آن نوح، که خود روح نجاتی، هر گاه، گیتی از سیل حوادث بشود توفانی گردش چشم تو و گردش افلاک یکی‌ست نکند چرخ ز فرمان تو نافرمانی.. که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟ آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت آه از ظلمت زندان و شب ظلمانی از هجوم غم و اندوه به تنگ آمده بود روح قدسیِ تو در کالبد انسانی :: جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی در دل و جان جهان عاطفۀ عرفانی از لب لعل تو، انوار هدایت جاری‌ست ای سحاب کرمت، در همه‌جا بارانی ای کلامُ اللَّه ناطق که تو را می‌خوانند شجر طیبه در معرفت قرآنی حبس و تبعید به فتوای تو محبوب‌تر است، از قبول ستم و سلطۀ بی‌ایمانی بر در قاضی حاجات مناجات‌کنان عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی آفتابی و سفر می‌کنی از شرق به غرب عجب از صبر تو در سایۀ سرگردانی به پریشانی تو دجلۀ بغداد گریست ای نصیب تو همه بی‌سر و بی‌سامانی اهرمن گرچه بسی بهر فنایت کوشید نشود جلوۀ انوار الهی، فانی شاهد مکتب توحیدی و در راه هدف بِاَبی اَنت و اُمّی که شدی قربانی :: تا مرا رخصت پابوس تو قسمت نشود منم و دست و گریبانِ غمی پنهانی.. «گر چه دوريم به یاد تو سخن می‌گوییم بُعد منزل نبود در سفر روحانی» با تولّای تو، تا گلبن طبعم گل کرد عوض گریه کند دیده گلاب‌افشانی به بَرَت آمده‌ام، تا ببرم فیضی از آن جذبۀ معنوی و جاذبۀ روحانی چه بخواهم؟ که تو خود حال مرا می‌بینی چه بگویم؟ که تو خود درد مرا می‌دانی نظری کن که «شفق» مُحرم کوی تو شود ای بنای حرم عدل و امان را بانی! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2152@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آرامش طوفانی🔹 خورشید هر شب می‌دمد از مشرق پیشانی‌ات وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانی‌ات جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس وقتی که هستی هم‌قسم با سجدۀ طولانی‌ات هر بار یونس می‌شود مبهوت کظم غیظ تو چشمی ندیده یک‌دم از این قوم روگردانی‌ات هر کس اسیر سورۀ والشمسِ رویت می‌شود از قعر ظلمت می‌رسد تا ساحل نورانی‌ات عزم تو فولادی‌تر است از میله‌های این قفس هرگز ندیده دیدۀ فرعونیان حیرانی‌ات «یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت می‌چکد اما همه در حیرت از آرامش طوفانی‌ات یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت بوی مدینه می‌وزد از گریۀ پنهانی‌ات با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو آزاد آزاد است از بند جهان زندانی‌ات 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1357@ShereHeyat
این مرز پرگهر که نقشهٔ انتقام از این انقلاب دارد؟ به مرگ، روشن کُنش که دنیا حساب دارد رجز بخوان، میهن سلحشور و قهرمانم! که یاوه‌های یزید دوران، جواب دارد به وهم اگر از گلیم خود پیش‌تر نهد پا به پیشوازش وطن، هزاران شهاب دارد برایمان رو شده‌ست ای دوست، دست دشمن اگرچه بر چهره‌اش هزاران نقاب دارد نه پایمان را مجال مانده برای ماندن نه چشممان لحظه‌ای تمنای خواب دارد وطن, به پابوس هر شهیدش گلی شکفته معطر از اشک مادرانش گلاب دارد قسم به آیات فتح قرآن که فاتحانیم هنوز دنیا حساب دارد کتاب دارد چقدر شب می‌شکافد این رود روشنایی چقدر این مرز پرگهر، آفتاب دارد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حس می‌شود همواره عطر ربنا از تو آکنده شد زندان هارون از خدا، از تو در پهنۀ سجاده، ای دریای بی‌ساحل! انگار که چیزی نمانده جز عبا از تو افطار شد -خورشید آمد خاکبوسی کرد- لب‌تشنه‌ای و می‌ترواد کربلا از تو تنها صدای هق‌هق زنجیر می‌آید شلاق هم آموخته صبر و رضا از تو هرقدر دشنامت دهد هرچه بیازارد پاسخ نمی‌گیرد نگهبان جز دعا از تو حتی شده دلبسته‌ات هر حلقۀ زنجیر آن‌گونه که آسان نخواهد شد جدا از تو زندانی دنیا شدم، مولا دعایم کن! باب الحوائج خواستم تنها تو را از تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2193@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹قفس را مگشایید🔹 بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پر از طائر قدسی اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخۀ بشکسته امید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه‌چال، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار به جز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی؟ در سینه دگر جز نفس مختصری نیست «تا بال و پرم بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/232@ShereHeyat
پیری که بی عصا کمر رود را شکست با یک اشاره قدرت نمرود را شکست از هشتی حیاط قدیمی بلند شد پس کوچه های ساکت و مسدود را شکست آویخت روی شانه ی طاغوتها ها تبر هر بت که در مسیر خدا بود را شکست نجوای عارفانه ی شب های خلوتش آواز عاشقانه ی داوود را شکست خورشید جاودان جماران پس از طلوع ابری ترین هوای غم آلود را شکست در هم شکست سلطه ی بیداد قرن را با جلو ه ای، خدایی نمرود را شکست اسماعیل سکاک 🔗لینک توییت سایت | تلگرام | ایتا | روبیکا | آپارات | توییتر
امام حجتها و امام حاجتها تو آشنا بودی با تمام غربتها به سوی پرتو تو تا دوباره پربکشد گشوده پنجره ها رو به باب حاجتها حماسه ی تو درخشید در دل زندان امام سلسله ها! بندها! اسارتها! به پای سرو تو پیچید چون علف، زنجیر بزرگی تو نشد کم از این حقارتها شما اسیر نبودی میان تاریکی اسیر ماه تو بودند، غرق ظلمتها به پاسبان حریمت ستاره بخشیدی ز ماه کم نشود، پرتو محبتها چه خلوتی کردی با خدای خود در بند بدل نمودی تهدید را به فرصتها چگونه دریایت را نشان دهد برکه؟ ستایش تو نگنجد در این عبارتها @mkomeit